گذری بر موزه زیارت
نام: موزه زیارت؛ مضمون: انقلاب و دفاع مقدس
خبرگزاری رضوی- هدیه سادات میرمرتضوی؛«آااای مردم! علیبن موسیالرضا وارد نیشابور شده است». مرد از بالای دروازه شهر، این نوید خوش را به دیگران میدهد و همهمهها از هر طرف بلند میشود: «خدایا شکرت که پیش از مرگ چهره فرزند رسول خدا را به چشم خود دیدم». «درود خدا بر تو ای علیبن موسی»! «حیف است از نیشابور بروی و ما را از علم خود بینصیب بگذاری». «برای ما حدیثی از جدت رسول خدا بگو». « تشنهی شنیدن سخن تو هستیم».... حالا نور بر تصویر نقاشی شده روی دیوار میافتد و حدیث سلسلهالذهب از قول امام هشتم که در نقاشی در میان خیل دوستدارانشان هستند، نقل میشود. مردی قصد دارد این حدیث را مکتوب کند و یکی از مخالفین ائمه مانعش میشود و بگومگویی بین آنها شکل میگیرد.
در فضای تاریک و سنگلاخ موزه، روی نیمکتهای دو طرف دالان نشستهایم و به بازی بازیگران نگاه میکنیم. در جمع بیست نفرهمان از پیرمرد و پیرزن تا بچه شیرخواره وجود دارد. اینجا موزه زیارت واقع در خیابان نخریسی مشهد است. موزهای که در یک بعدازظهر تابستانی، جمع کوچکی را بعد از پیمودن مسیری پیاده و طولانی، گرد هم آورده تا از بخشهای مختلف آن بازدید داشته باشند.
از پایگاه هوایی ارتش تا مسجد کرامت
سعید محدث فرزند سرهنگ رضا محدث، نیروی ارتشی ولی انقلابی دوران محمدرضا شاه پهلوی است که در جستجوی پدر تبعید شدهاش ما را با خود همراه میکند. از پایگاه هوایی ارتش شاهنشاهی و اجبار ارتشیان برای شرکت در جنگ ویتنام تا تبعیدگاه ایرانشهر و سرانجام رسیدن به مسجد کرامت مشهد و روزهای پر تب و تاب انقلاب. موزه زیارت وابسته به آستان قدس رضوی و با مشارکت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به عنوان مجری این پروژه، زمستان سال گذشته در محل سابق کارخانه ریسندگی مشهد و در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی افتتاح شد.
این موزه به مساحت شش هکتار است که در حال حاضر بخش موزه انقلاب آن در مساحت یک هکتار راهاندازی شده و هر روز با تعدادی بازیگر، مخاطبین را به سفری پر ماجرا در دل انقلاب و مشهد قدیم میبرد. زهرا حسینی یکی از بازدیدکنندگان این موزه عقیده دارد: «درباره این موزه از دوستان و اقوام شنیده بودم و کنجکاو بودم که آن را از نزدیک ببینم. تقریبا همان شکل و شمایلی را داشت که شنیده بودم. چون قبلا نمایشگاه مشهد دوست داشتنی را هم دیده بودم زیاد غافلگیر نشدم. به نظرم دکورها جالب بود مخصوصا بخش دفاع مقدس که هیجان بیشتری داشت. خیابانهای مشهد هم خوب بود. اما بازی بازیگران نمایش چندان جذاب نبود. بیشتر شبیه نمایشهای دوران مدرسه بود. ای کاش با این همه زحمت و هزینه از بازیگران بهتری انتخاب می کردند و نمایش جذابتری بود. این موزه برای اینکه یک بار همراه خانواده برویم خوب است اما بیشتر از یک بار نه. راستش من فکر میکردم قسمتی از موزه همان لوازم کارخانه ریسندگی قدیم است. ای کاش درباره این کارخانه هم اطلاعاتی وجود داشت. در کل خوب بود دستشان درد نکند».
زینب اشراقی، بانویی 30 ساله و متأهل است که همراه دختر 8 ساله، خواهر و همسر خواهرش به موزه زیارت آمده است. او که از طریق تبلیغات تلویزیون با این مکان آشنا شده است، می گوید: «من قسمت نیزارها و بازارچه قدیمی و فضاهای بازی که حالت روستایی داشت را خیلی دوست داشتم. ولی به نظرم اجرای بازیگران خیلی ضعیف بود و میشد بهتر از این بازگوکننده وقایع انقلاب باشند. از فضایی که داشتند استفاده مفیدی نشده بود و میشد خیلی بهتر کار کنند. در قسمت سینما هم فیلمش اصلا جالب توجه نبود. این موزه برای همه ردههای سنی مناسب نبود که این را هم میتوان نقطه ضعف آن محسوب کرد. من به عنوان یک مخاطب حاضر نیستم دوباره به دیدن این موزه بیایم. چون به نظرم جذابیت کار جوری نبود که دوباره دلت بخواهد بروی و در کل برای یک بار رفتن خوب بود».
هزینهای هنگفت برای برنامهای کلیشه
خانم دانشی، کارشناس ارشد تاریخ اسلام به عنوان یکی دیگر از بازدیدکنندگان، انتقادات زیادی نسبت به موزه زیارت دارد: «موزه زیارت این توقع را برای ما ایجاد میکند که راجع به زیارت در دورههای مختلف تاریخی باشد. در حالی که این اتفاق نمیافتد. تنها اول برنامه را به نام امام رضا(ع) متبرک کردند و بلافاصله از دوره امام رضا(ع) به دوره پهلوی رفتیم. در ادامه هر چه دیدیم راجع به انقلاب و جنگ بود که فکر میکنم قسمت اول تنها برای این در نمایش گنجانده شده تا دستاندرکاران، مجاز به صرف هزینهای هنگفت از بودجه آستان قدس رضوی شوند». این بانوی مشهدی در بخش دیگری از صحبتهای خود میگوید: «برای من سوال است وقتی ما موزه زنده حرم مطهر رضوی را با آن هویت قوی تاریخی و آرایههای هنری خیلی خوب و فضاسازی کاملا معنوی داریم، چه لزومی دارد در مشهد با عنوان موضوع زیارت، این همه از اموال موقوفه هزینه شود و مکانی با چنین وسعت که کاربری دیگری داشته است، تبدیل به مکانی برای یک تعریف و توصیف ناشیانه از انقلاب اسلامی و جنگ تبدیل شود»؟
دانشی درباره نمایش این مجموعه عقیده دارد: «دکور و اجرا و فضاسازی خیلی ابتدایی بود. اگر چه آنطور که شنیدهام، هزینه زیادی را به دنبال داشته است ولی با تکنیکهای امروزی مثل نورپردازیهای خاص و سینمای سه بعدی و فضای دیجیتال میشد خیلی قویتر همین موضوع را که مورد علاقهمندی طراح موزه بوده ارائه داد. ما در روال داستان هیچ خلاقیت خاصی ندیدیم. داستان خیلی کلیشهای شروع شد و در ادامه اتصالات خوبی ایجاد نمیشد و به وقایع و اتفاقات مهم دوران انقلاب و جنگ پرداخته نشد. در کل برای مخاطبی مثل من راضیکننده نبود».
این بازدیدکننده انتقاد دیگری نیز درباره پیشینه این مکان دارد: «در بدو ورود، اولین موضوعی که ذهن را درگیر میکند، این است که اینجا سابقا کارخانه نخریسی بوده است. در کشورهای غربی خیلی اوقات با کارخانههایی مواجه میشویم که با گذشت زمان بلافاصله تعطیل نشدند بلکه تکنولوژی خود را به روز کردند. طبعا آستان قدس رضوی نیز امکان حمایت از این کارخانه را داشته که علت تعطیلی آن مجهول مانده است. ما نمیدانیم چه به روز این کارخانه آمده و کارگرانش چه سرنوشتی پیدا کردهاند و بنابراین وقتی با این ذهنیت از موزه زیارت بازدید میکنیم، اولین ابهاماتی که برای مخاطب شکل میگیرد سوالاتی درباره کارخانه ریسندگی است. توضیح این سوالات به صورت مکتوب در ورودی کارخانه میتوانست کمککننده باشد.
همچنین یکی از دوستان همراه من نیز سوالش این بود که چرا این موزه در مکان قبلی کارخانه ریسندگی مرتبط به مشاغل صنایع دستی ایران نیست»؟ خانم دانشی با تأکید بر اینکه مسئولین پروژه باید پاسخگوی چنین سوالاتی باشند و اینکه موزه زیارت با صرف هزینههای زیاد، آیا توانسته است حداقل در مقایسه با فضاهای کوچکی مثل مجموعههای آبی مشهد، مخاطب بیشتری را جذب کند.
کمک گرفتن از نویسندگان خوشفکر
هادی رضوانی نیز به عنوان یکی از بازدیدکنندگان موزه زیارت عقیده دارد: «صرفنظر از بی ارتباط بودن ورودی قصه به بقیه ماجرا، بازیهای اغراقگونه و قصه بدون پیرنگ از نقاط ضعف چشمگیر این نمایش بود. قصه با ماجرای سعید و جستجوی او برای یافتن پدرش شروع میشود ولی در وسط داستان میبینیم ماجرای پدر سعید لابلای بقیه ماجرا گم میشود». این جوان که دستی بر قلم دارد، میگوید: «همیشه این موضوع برایم تأسف بار بوده است که چرا بودجههای کلان جاهایی صرف میشود که فکری خلاقانه پشت آن وجود ندارد؟ مثلا در همین موزه زیارت قسمتهایی مثل جبهه، دکور خیلی خوبی داشت ولی بدون ذرهای خلاقیت. حتی در جایی ما باید از داخل اتوبوسی قدیمی که روی درش نوشته بود اعزام به جبهه رد میشدیم و سپس با عبور از پل معلق آبی به نیزارهایی مربوط به هورالعظیم میرسیدیم. توقع من این بود موقع ورود به اتوبوس از مخاطبین دعوت شود روی صندلیها بنشینند و با پخش سرودهای مربوط به دوران جنگ و پخش صدای موشک و خمپاره، فضاسازی درستی صورت بگیرد. ولی این اتفاق نیفتاد.
اصلا قصه میتوانست با جستجوی سعید برای یافتن پدرش تا جبهههای جنوب ادامه پیدا کند و در نهایت پدر سعید در رویارویی با عراقیها به شهادت برسد. ولی داستان ضعیف، در همان مکان روستا و دیالوگهای شعاری نیمهتمام ماند و مخاطب را به حال خود رها کرد». این هنرمند جوان پیشنهاد میدهد: «حالا که قرار است بخشهای دیگر موزه راهاندازی شود، بخشی از آن به قصههای رضوی بپردازد. نه قصههای همیشگی و کلیشهای. بلکه با دعوت از داستاننویسان و نمایشنامهنویسان جوان و خوشفکر، نمایشهایی در ردههای سنی مختلف در این موزه به روی صحنه برود تا به نیازهایی مانند کمبود سالن نمایش در شهر مشهد نیز پاسخ داده شود».
بی ارزش دانستن مخاطب
فیضی عکاس 29 ساله که برای تهیه گزارش تصویری به موزه زیارت آمده است درباره این مکان می گوید: «درباره موزه زیارت اطلاعات قبلی و اطلاعرسانی زیادی دیده بودم ولی هیچوقت جذبش نشده بودم. اگر این موقعیت کاری پیش نمیآمد، قطعا اینجا سر نمیزدم». این هنرمند جوان ادامه میدهد: «تقریبا جایی در این مکان نبود که برای من جذاب باشد. فقط آن قسمت پل آبی و جنگ، دکور خوبی داشت که البته استفاده خیلی مناسبی هم از ظرفیتش نکرده بودند».
فیضی عقیده دارد: «من در اثر جستجوهای اینترنتی و دیدن عکسهای روز بازدید تولیت قبلی آستان قدس رضوی از این موزه، متوجه شدم نمایشها جزییات دیگری داشته و داستان آن کاملتر بوده است. این که بیاییم این امکانات و بودجه را بگیریم یک داستان ضعیف و بدون تأثیر تحویل بدهیم و همان را هم با توجه به مخاطب عادیمان، حذف و جرح و تعدیل کنیم، به نظر من به معنای بی ارزش دانستن مخاطب است. آن هم در نمایشی که چیزی غیر از وصله کردن چندتا اتفاق به مسخرهترین و اغراقآمیزترین شکل ممکن نبود. همه چیز به شدت سطحی و جهتدار بود».
این عکاس جوان استقبال از موزه را ناامیدکننده میداند و ادامه میدهد: «وضعیت استقبال را که امروز به چشم خود دیدیم. به آمار اعلام شده در رسانهها هم نمیتوان صد درصد استناد و اعتماد کرد و احتمالا اگر آمار بالایی اعلام شده به بازدیدهای گروهی و ارگانی مربوط میشود». این بازدیدکننده جوان با پیشنهاد این که بهتر است موزه زیارت به طور کلی جمع شود میگوید: «به اعتقاد من ماهیت فضای کارخانه ریسندگی باید به عنوان یک کارخانه قدیمی حفظ میشد. فضایی که پتانسیل خیلی خوبی برای موزه صنعت یا چیزی نزدیک به آن داشت».
در اندیشه تدابیر بهتر
لوکیشن پایانی نمایش در نیزارها و سنگرهای عراقی به پایان میرسد و این در حالی است که عدهای از بازدیدکنندگان با کلاهخودها و قمقمه و بیسیمهای داخل سنگرها عکس یادگاری میگیرند. عدهای خوراکیهایی به دست دارند که در لوکیشن مشهد قدیم از مغازهها خریداری کردهاند. ولی سوال مهم این است که آیا رهاورد موزه زیارت با هزینه هنگفتی که داشته، باید برای مخاطبینش محدود به چند بسته ذرت و لواشک و چند عکس در حافظه گوشیهایشان باشد؟ سوال این است که این موزه در بخش انقلاب خود چه اطلاعات ناب و درجه یکی از مشهد به عنوان یکی از کانونهای هستهای انقلاب ارائه میدهد؟ بازیهای اغراق شده و نمایشنامه ضعیف موزه زیارت و بی ارتباط بودن این موزه به امام رضا(ع) و مبحث زیارت و همچنین مجهول ماندن پیشینه تاریخی این مکان که زمانی کارخانه ریسندگی بوده است برای بسیاری از بازدیدکنندگان سوال برانگیز است.
مخاطبینی که هرگز دوست ندارند برای بار دوم دیدن این موزه را تجربه و یا آن را به دیگران توصیه کنند. هر چند بعضی نیز از این مکان رضایت داشتند. مثل بانوی پنجاه ساله اردبیلی که همراه پسر و عروس و نوههایش در دومین روز از سفر سه روزه خود به مشهد، به بازدید موزه آمده بودند. آن هم به دلیل توصیه پسر دیگرشان که قبلا این موزه را دیده بوده. ولی به قطع یقین موزه زیارت که طبق گفتههای متولیان آن قرار است مرکزی باشد که هر زائری وارد مشهد میشود و به زیارت امام رضا(ع) میرود مشتاق باشد در اینجا حضور پیدا کند و آن را به مثابه زمینهای برای ارتقاء معنویت، معرفت و تکمیل زیارتش ببیند، باید برای برآورده کردن سطح انتظارات مخاطبین حرفهایتر، تدابیر بهتری بیندیشد.
در فضای تاریک و سنگلاخ موزه، روی نیمکتهای دو طرف دالان نشستهایم و به بازی بازیگران نگاه میکنیم. در جمع بیست نفرهمان از پیرمرد و پیرزن تا بچه شیرخواره وجود دارد. اینجا موزه زیارت واقع در خیابان نخریسی مشهد است. موزهای که در یک بعدازظهر تابستانی، جمع کوچکی را بعد از پیمودن مسیری پیاده و طولانی، گرد هم آورده تا از بخشهای مختلف آن بازدید داشته باشند.
از پایگاه هوایی ارتش تا مسجد کرامت
سعید محدث فرزند سرهنگ رضا محدث، نیروی ارتشی ولی انقلابی دوران محمدرضا شاه پهلوی است که در جستجوی پدر تبعید شدهاش ما را با خود همراه میکند. از پایگاه هوایی ارتش شاهنشاهی و اجبار ارتشیان برای شرکت در جنگ ویتنام تا تبعیدگاه ایرانشهر و سرانجام رسیدن به مسجد کرامت مشهد و روزهای پر تب و تاب انقلاب. موزه زیارت وابسته به آستان قدس رضوی و با مشارکت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به عنوان مجری این پروژه، زمستان سال گذشته در محل سابق کارخانه ریسندگی مشهد و در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی افتتاح شد.
این موزه به مساحت شش هکتار است که در حال حاضر بخش موزه انقلاب آن در مساحت یک هکتار راهاندازی شده و هر روز با تعدادی بازیگر، مخاطبین را به سفری پر ماجرا در دل انقلاب و مشهد قدیم میبرد. زهرا حسینی یکی از بازدیدکنندگان این موزه عقیده دارد: «درباره این موزه از دوستان و اقوام شنیده بودم و کنجکاو بودم که آن را از نزدیک ببینم. تقریبا همان شکل و شمایلی را داشت که شنیده بودم. چون قبلا نمایشگاه مشهد دوست داشتنی را هم دیده بودم زیاد غافلگیر نشدم. به نظرم دکورها
زینب اشراقی، بانویی 30 ساله و متأهل است که همراه دختر 8 ساله، خواهر و همسر خواهرش به موزه زیارت آمده است. او که از طریق تبلیغات تلویزیون با این مکان آشنا شده است، می گوید: «من قسمت نیزارها و بازارچه قدیمی و فضاهای بازی که حالت روستایی داشت را خیلی دوست داشتم. ولی به نظرم اجرای بازیگران خیلی ضعیف بود و میشد بهتر از این بازگوکننده وقایع انقلاب باشند. از فضایی که داشتند استفاده مفیدی نشده بود و میشد خیلی بهتر کار کنند. در قسمت سینما هم فیلمش اصلا جالب توجه نبود. این موزه برای همه ردههای سنی مناسب نبود که این را هم میتوان نقطه ضعف آن محسوب کرد. من به عنوان یک مخاطب حاضر نیستم دوباره به دیدن این موزه بیایم. چون به نظرم جذابیت کار جوری نبود که دوباره دلت بخواهد بروی و در کل برای یک بار رفتن خوب بود».
هزینهای هنگفت برای برنامهای کلیشه
خانم دانشی، کارشناس ارشد تاریخ اسلام به عنوان یکی دیگر از بازدیدکنندگان، انتقادات زیادی نسبت به موزه زیارت دارد: «موزه زیارت این توقع را برای ما ایجاد میکند که راجع به زیارت در دورههای مختلف تاریخی باشد. در حالی که این اتفاق نمیافتد. تنها اول برنامه را به نام امام رضا(ع) متبرک کردند و بلافاصله از دوره امام رضا(ع) به دوره پهلوی رفتیم. در ادامه هر چه دیدیم راجع به انقلاب و جنگ بود که فکر میکنم قسمت اول تنها برای این در نمایش گنجانده شده تا دستاندرکاران، مجاز به صرف هزینهای هنگفت از بودجه آستان قدس رضوی شوند». این بانوی مشهدی در بخش دیگری از صحبتهای خود میگوید: «برای من سوال است وقتی ما موزه زنده حرم مطهر رضوی را با آن هویت قوی تاریخی و آرایههای هنری خیلی خوب و فضاسازی کاملا معنوی داریم، چه لزومی دارد در مشهد با عنوان موضوع زیارت، این همه از اموال موقوفه هزینه شود و مکانی با چنین وسعت که کاربری دیگری داشته است،
دانشی درباره نمایش این مجموعه عقیده دارد: «دکور و اجرا و فضاسازی خیلی ابتدایی بود. اگر چه آنطور که شنیدهام، هزینه زیادی را به دنبال داشته است ولی با تکنیکهای امروزی مثل نورپردازیهای خاص و سینمای سه بعدی و فضای دیجیتال میشد خیلی قویتر همین موضوع را که مورد علاقهمندی طراح موزه بوده ارائه داد. ما در روال داستان هیچ خلاقیت خاصی ندیدیم. داستان خیلی کلیشهای شروع شد و در ادامه اتصالات خوبی ایجاد نمیشد و به وقایع و اتفاقات مهم دوران انقلاب و جنگ پرداخته نشد. در کل برای مخاطبی مثل من راضیکننده نبود».
این بازدیدکننده انتقاد دیگری نیز درباره پیشینه این مکان دارد: «در بدو ورود، اولین موضوعی که ذهن را درگیر میکند، این است که اینجا سابقا کارخانه نخریسی بوده است. در کشورهای غربی خیلی اوقات با کارخانههایی مواجه میشویم که با گذشت زمان بلافاصله تعطیل نشدند بلکه تکنولوژی خود را به روز کردند. طبعا آستان قدس رضوی نیز امکان حمایت از این کارخانه را داشته که علت تعطیلی آن مجهول مانده است. ما نمیدانیم چه به روز این کارخانه آمده و کارگرانش چه سرنوشتی پیدا کردهاند و بنابراین وقتی با این ذهنیت از موزه زیارت بازدید میکنیم، اولین ابهاماتی که برای مخاطب شکل میگیرد سوالاتی درباره کارخانه ریسندگی است. توضیح این سوالات به صورت مکتوب در ورودی کارخانه میتوانست کمککننده باشد.
همچنین یکی از دوستان همراه من نیز سوالش این بود که چرا این موزه در مکان قبلی کارخانه ریسندگی مرتبط به مشاغل صنایع دستی ایران نیست»؟ خانم دانشی با تأکید بر اینکه مسئولین پروژه باید پاسخگوی چنین سوالاتی باشند و اینکه موزه زیارت با صرف هزینههای زیاد، آیا توانسته است حداقل در مقایسه با فضاهای کوچکی مثل مجموعههای آبی مشهد، مخاطب بیشتری را جذب کند.
کمک گرفتن از نویسندگان خوشفکر
هادی رضوانی نیز به عنوان یکی از بازدیدکنندگان موزه زیارت عقیده دارد: «صرفنظر از بی ارتباط بودن ورودی قصه به بقیه ماجرا، بازیهای اغراقگونه و قصه بدون پیرنگ از نقاط ضعف چشمگیر این نمایش بود. قصه با ماجرای سعید و جستجوی او برای یافتن پدرش شروع میشود ولی در وسط داستان میبینیم ماجرای پدر سعید لابلای بقیه ماجرا گم میشود». این جوان که دستی بر قلم دارد، میگوید: «همیشه
اصلا قصه میتوانست با جستجوی سعید برای یافتن پدرش تا جبهههای جنوب ادامه پیدا کند و در نهایت پدر سعید در رویارویی با عراقیها به شهادت برسد. ولی داستان ضعیف، در همان مکان روستا و دیالوگهای شعاری نیمهتمام ماند و مخاطب را به حال خود رها کرد». این هنرمند جوان پیشنهاد میدهد: «حالا که قرار است بخشهای دیگر موزه راهاندازی شود، بخشی از آن به قصههای رضوی بپردازد. نه قصههای همیشگی و کلیشهای. بلکه با دعوت از داستاننویسان و نمایشنامهنویسان جوان و خوشفکر، نمایشهایی در ردههای سنی مختلف در این موزه به روی صحنه برود تا به نیازهایی مانند کمبود سالن نمایش در شهر مشهد نیز پاسخ داده شود».
بی ارزش دانستن مخاطب
فیضی عکاس 29 ساله که برای تهیه گزارش تصویری به موزه زیارت آمده است درباره این مکان می گوید: «درباره موزه زیارت اطلاعات قبلی و اطلاعرسانی زیادی دیده بودم ولی هیچوقت جذبش نشده بودم. اگر این موقعیت کاری پیش نمیآمد، قطعا اینجا سر نمیزدم». این هنرمند جوان ادامه میدهد: «تقریبا جایی در این مکان نبود که برای من جذاب باشد. فقط آن قسمت پل آبی و جنگ، دکور خوبی داشت که البته استفاده خیلی مناسبی هم از ظرفیتش نکرده بودند».
فیضی عقیده دارد: «من در اثر جستجوهای اینترنتی و دیدن عکسهای روز بازدید تولیت قبلی آستان قدس رضوی از این موزه، متوجه شدم نمایشها جزییات دیگری داشته و داستان آن کاملتر بوده است. این که بیاییم این امکانات و بودجه را بگیریم یک داستان ضعیف و بدون تأثیر تحویل بدهیم و همان را هم با توجه به مخاطب عادیمان، حذف و جرح و تعدیل کنیم، به نظر من به معنای بی ارزش دانستن مخاطب است. آن هم در نمایشی که چیزی غیر از وصله کردن چندتا اتفاق به مسخرهترین
این عکاس جوان استقبال از موزه را ناامیدکننده میداند و ادامه میدهد: «وضعیت استقبال را که امروز به چشم خود دیدیم. به آمار اعلام شده در رسانهها هم نمیتوان صد درصد استناد و اعتماد کرد و احتمالا اگر آمار بالایی اعلام شده به بازدیدهای گروهی و ارگانی مربوط میشود». این بازدیدکننده جوان با پیشنهاد این که بهتر است موزه زیارت به طور کلی جمع شود میگوید: «به اعتقاد من ماهیت فضای کارخانه ریسندگی باید به عنوان یک کارخانه قدیمی حفظ میشد. فضایی که پتانسیل خیلی خوبی برای موزه صنعت یا چیزی نزدیک به آن داشت».
در اندیشه تدابیر بهتر
لوکیشن پایانی نمایش در نیزارها و سنگرهای عراقی به پایان میرسد و این در حالی است که عدهای از بازدیدکنندگان با کلاهخودها و قمقمه و بیسیمهای داخل سنگرها عکس یادگاری میگیرند. عدهای خوراکیهایی به دست دارند که در لوکیشن مشهد قدیم از مغازهها خریداری کردهاند. ولی سوال مهم این است که آیا رهاورد موزه زیارت با هزینه هنگفتی که داشته، باید برای مخاطبینش محدود به چند بسته ذرت و لواشک و چند عکس در حافظه گوشیهایشان باشد؟ سوال این است که این موزه در بخش انقلاب خود چه اطلاعات ناب و درجه یکی از مشهد به عنوان یکی از کانونهای هستهای انقلاب ارائه میدهد؟ بازیهای اغراق شده و نمایشنامه ضعیف موزه زیارت و بی ارتباط بودن این موزه به امام رضا(ع) و مبحث زیارت و همچنین مجهول ماندن پیشینه تاریخی این مکان که زمانی کارخانه ریسندگی بوده است برای بسیاری از بازدیدکنندگان سوال برانگیز است.
مخاطبینی که هرگز دوست ندارند برای بار دوم دیدن این موزه را تجربه و یا آن را به دیگران توصیه کنند. هر چند بعضی نیز از این مکان رضایت داشتند. مثل بانوی پنجاه ساله اردبیلی که همراه پسر و عروس و نوههایش در دومین روز از سفر سه روزه خود به مشهد، به بازدید موزه آمده بودند. آن هم به دلیل توصیه پسر دیگرشان که قبلا این موزه را دیده بوده. ولی به قطع یقین موزه زیارت که طبق گفتههای متولیان آن قرار است مرکزی باشد که هر زائری وارد مشهد میشود و به زیارت امام رضا(ع) میرود مشتاق باشد در اینجا حضور پیدا کند و آن را به مثابه زمینهای برای ارتقاء معنویت، معرفت و تکمیل زیارتش ببیند، باید برای برآورده کردن سطح انتظارات مخاطبین حرفهایتر، تدابیر بهتری بیندیشد.