۰
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۴۳
در هفتادمین نشست شاعرانه ادبی-آیینی «ارادت» عنوان شد؛

تلفیق شور و شعور در اشعار آیینی

تلفیق شور و شعور در اشعار آیینی
به گزارش سرویس هنر خبرگزاری رضوی هفتادمین نشست انجمن ادبی- آیینی «ارادت» شب گذشته در بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) برگزار شد. این محفل شعرخوانی، متشکل از شاعران برجستۀ  آیینی مشهد است که هر هفته به قرائت اشعار خویش در زمینه‌های مختلف مذهبی و آیینی می‌پردازند.
این نشست با حضور معاون فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع)، احمد حیدری( مسئول شعر کانون بسیج مداحان)، مهدی آخرتی و شاعران آیینی همچون علی مقدم، معصومه اسدیان، سعیده کرمانی، ایمان مرصعی  و... برگزار شد ، جلسه با خوانش شعری توسط مجری شروع شد و سپس طبق روال هر جلسه دو شعر اول توسط متخصصان این حوزه نقد و دیگر اشعار بدون نقد خوانده شد.



مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟
و یا که‌ صبح‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟

همین که‌ خَلْقِ دو ‌چشمت تمام گشت خدا گفت:
مبارک است ، مبارک ، چه ‌خوب از آب در آمد

تویی که نقطه بسمِ الَهِ کتابِ خدایی
ز شرح خال سیاهت علی کتاب در آمد 

یداللَهی و‌ نبی دید در میانه میدان
از آستین خدا دستِ بوتراب در آمد

گره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهت
چه راست راهِ من از بین پیچ و تاب درآمد

بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند
گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد

#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم

مهدی آخرتی در نقد یکی از شعرهای جلسه گفت: برخی شعر ها ابتدا  با ادبیات تعلیمی آغاز می شوند اما در ابیات دیگر به سبب کلمات زائد و حشو پیکره شعر از بین می رود.
وی افزود: تنها حشوی که آزاردهنده است،حشو قبیح است و باید از آن پرهیز شود و بقیه ی انواع حشو،مشکلی برای کلام به وجود نمی آورند.
این منتقد ادبی ادامه داد: شاعر باید با مطالعه خود، اندیشه ناب اهل بیت(ع) را به شعر تزریق کند در غیر این صورت بدون اندیشه و تفکر، حرف تازه ای در شعر آیینی نخواهد داشت.
این استاد ادبیات با بیان اینکه همواره شور و شعور را در اشعار آیینی باید با هم تلفیق کنیم، اظهارکرد:  اساساً شعرآیینی صرف احساس و عاطفه و بیان مصایب و یا ذکر مناقب و فضایل نیست، بلکه در کنار بُعد عاطفه واجد عقلانیت و اندیشه و فکر است و همین شعور معنوی و باطنی است که باعث می شود شعر آیینی راهگشا و جریان ساز باشد و الهام بخش.

«مــــــهدی آخـــــــرتی»، تقدیم به شهید بی‌سر محسن حججی:

از تبار آرشم، مادر کمانم را بده!
می‌روم با مرزهای میهنم خلوت کنم
نادرم! فرزند شمشیر بن شمشمیر بن تیغ
ننگ بر من گرکه با دشمن دمی صحبت کنم

ما درشت‌اندام‌ها گردوبن صد ساله‌ایم
خم شده از بارِ نیرو شاخه‌های دستمان
«گاو سر» در مشتمان داریم ما، نه گفتگو
با «ظریفان» فرق خواهد داشت ضرب شستمان

مجرمید و مرده‌هاتان خفته‌هایِ تا ابد!
بر فراز دارهاتان، دیده‌ای بیدار نیست
رایت خونیم، پس ما را نده از دار، بیم
در دیار سربه‌داران گردنِ بیکار نیست

گر سر رستم به دامان‌های مادرهای ماست
لکهٔ ننگِ «فساد» است آنچه بر دامان توست!
روح «پسیان»‌ام گهی، گاهی خود «گل‌ممد»‌ام
«برنو»‌ی من کوک‌تر از ساز رقاصان توست

از ادب دور است وقتی که بزرگی می‌رسد
یک زبانِ خُرد جنبانم به معنای: سلام
در سلامِ به شهادت شیوهٔ ما «محسنی»ست*
سر؛ کلاه ماست، برمی‌دارمش با احترام . . .

*  شهید بی‌سر محسن حججی

شعری از #محمدرضا_معلمی: 
تا می کشی دست نوازش بر سر گلها
گل می کنند از ذوق سوسن و سنبل ها
پیش صدای مهربانت دست پس داده اند 
گه گاه اگر آواز سر دادند بلبل ها

شعری عاشقانه از موسوی:
چه قدر مُردم و عمری بدون او بودم 
اگرچه خواست مراهم ولی هوو بودم
دروغ گفته ای اصلا مرا نمی خواهی
بدون تجربه ام من، تو ختم این راهی
https://www.razavi.news/vdcjxmet.uqehozsffu.html
razavi.news/vdcjxmet.uqehozsffu.html
کد مطلب ۳۹۶۸۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما