شرح کوتاهی از نشست تخصصی نمادشناسی تزئینات معماری حرم مطهر در بنیاد بین المللی فرهنگی و هنری امام رضا علیهالسلام
نمادشناسی تزئینات معماری حرم مطهر
مریم ظریف / سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
دومین نشست تخصصی، از سلسله نشستهای تخصصی بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، روز شنبه 20 مرداد ماه در این مرکز برگزار شد. عنوان این نشست، نمادشناسی تزئینات معماری حرم مطهر بود که در آن استاد رجبعلی لباف خانیکی و دکتر کریمدادیان معاون پژوهشی بنیاد، حضور داشتند. دکتر مهدی صحراگرد دبیر تخصصی نشست، شرح کوتاهی از سلسله جلسات را اینگونه بیان کرد: «این نشست، دومین نشست از سلسلهنشستهای سالانه است که عنوان اولین نشست، روانشناسی حجمها و فضاها بود و در این جلسه، استاد لباف، نمادشناسی تزئینات معماری حرم مطهر را بررسی مینمایند. در طول سال شش نشست برگزار میگردد و به کسانی که در تمام جلسات شرکت نمودهاند گواهی دوره اعطا میشود. هدف از تشکیل این نشست ها، طرح مباحث مختلف پژوهشی در حیطه هنر است با این امید که نکاتی به سمت پژوهشهای تازه و بررسیهای تخصصی در زمینه نمادشناسی نگارگری و تزئینات ایرانی در معماری ایرانی – اسلامی باز شود.»
اسلیمی ورودی ها
آنچه بر طاق ورودیها نقش بسته و ستون منارهها را آراسته است هر یک نمادی روحانی دارد. شاخهها سر فرود میآورند و گلها میشکفند و پیچش اسلیمیها چشم را مینوازد و ابتدا و انتهای خلقت را تداعی میکند. استاد لباف خانیکی تک تک نمادهایی را که بر کاشیها نقش بسته اینگونه شرح میدهد:« در نقش کاشی ها، باغ و بستان نشان از جنت است. توصیفی که در شعر شاعران و قلم نویسندگان و در ضرب المثلها میتوان از باغ ارم داشت. گاهی باغ، از دریچه ی محراب دل میرباید. فضای باغ محدود و مختص به محراب میشود که دری به سمت معبود است. گل نرگس بیشترین خودنمایی را در نقشها دارد، چه در مجموعه ی بهشتی که نگارگر
آفریده است و چه در نقشهای پراکنده. اما اسلیمیها که راز دیگری در خود دارند، اولین بار در دوره اشکانی کاربرد داشته و به شکل بوته انگور، دور تا دور تابوتهای سفالی دیده میشوند. در دوره ساسانی و اسلام هم اسلیمی وجود دارد. اسلیمی دو ویژگی دارد: اول، تدوام است که ابتدا و انتهایی ندارد و دوم تکامل، که به سمت بالا میرود. در مجموع، اسلیمی روند زندگی بشر وکائنات است، نوعی حرکت به سمت تکامل و دارای ازل و ابد ناشناخته است.
نماد شیر و اژدها
«در ایوان شرقی نقارخانه دو شیر در حال از بین بردن یک دیو هستند. تجلی شیر به شکلهای مختلف است: تجلی آسمانی، خورشید. تجلی زمین، حیوان شیر. تجلی معنایی رنگ شیر و تجلی نور و حتی نماد ایدئولوژیک، یکتا، ایزد و مهر را هم دارد. نبرد شیر و گاو نیز جایی دیگر دیده میشود. اصل این نقش در تخت جمشید است. شیر نماد سفیدی، خورشید، گرما و روشنایی است و گاو نماد ابر و سیاهی و زمستان و سرما است. در تخت جمشید، تفوق شیر بر گاو، گرما بر سرما، روشنایی بر تاریکی و تحویل سال را نشان میدهد. البته در برخی نقشها گاو، نماد و سرمنشأ حیات است اما مواردی هم معنی غیرحیات را دارد.» استاد لباف نقش شیر را در تزئینات معماری دورههای مختلف که هر دوره معنا و مفهوم خاصی را القا مینموده است، برای حاضرین شرح میدهد و بخشی از توصیف نماد اژدها در بیان ایشان اینگونه است:« اژدها، مار بزرگ شده است. ماری که رشد کرده و دست و پا و بال در میآورد و آرامش را بهم میریزد. در افسانه ها، برای نگهداری گنجها اژدها را نگهبان آن قرار میدادند. حدود 200 نقش اژدها، در کاشیکاریهای مجموعه حرم مطهر دیده میشود که به نوعی همان نماد نگهبان را دارد. در ورودیهای صحن قدیم و در سرپایهها دو اژدها نقش بسته است. در این نقش
ها، جنگ بین موجودات اهورایی و اهریمنی و حتی صور فلکی باختر و اَباختر معنای خاص خود را دارد. اژدها حفاظت صور فلکی را بر عهده داشت. استفاده از این نمادها توسط معماران قدیم حاکی از آن است که اکثر آنان بر علم نجوم و هندسه اشراف داشتند.» سایر نقوش
مار نماد زمین است زیرا درون زمین زندگی کرده و از جهان سفلی خبر دارد. در باور گذشتگان مار، نامیرا بوده و با هر پوست انداختن دوباره متولد میشود. زهرمار، پادزهری برای گزیدگی مار است و به نوعی مار، مفهوم سلامتی را میرساند که فرد بیمار، فاقد سلامتی است.
طاووس، در مقابل نماد زیبایی و شکوه، مفهوم ملون بودن و فریبکاری را نیز میدهد. در اسطوره ها، انسان از طاووس فریب میخورد. شیطان از طاووس میخواهد که با همدستی مار، میوه ی بهشتی را به خورد انسان داده تا او از بهشت رانده شود. و سنایی غزنوی میگوید:
خشم و شهوت مار و طاووسند در ترکیب تو
نفس را آن پایمرد و دیو را این دست یار
کی توانستی برون آورد آدم را ز خلد
گر نبودی راهبر ابلیس را طاووس و مار
بلبل، نشانه ی شادی و مسرت و آرامش و نشاط است که در مجموع حضور پروردگار را نشان میدهد. رنگهای شاد و گرم هم در اطراف بلبل القاء کننده وجود آفریننده است.
سیمرغ مانند اژدها وجود خارجی ندارد ولی معنای عرفانی دارد. تجسم سیمرغ در عالم واقع، نشان دهنده توانایی و قدرت و صلابت است که از عالم عِلوی و بالا به این جهان میآید. سیمرغ همواره خوشنام است و نماد بندگانی است که به خدا میرسند.
اما تنها نقش انسانی که به صورت بالدار در معماری حرم مطهر دیده میشود، 12 فرشته است. فرشتگانی که نماد 12 ماه سال را هم دارند و واسطه بین اهورامزدا و انسان هستند. شأن هر نماد
استاد لباف در پایان شرح نقوشی که به صورت نمونه نمایش داده شدند گفت:«در تزئینات معماری حرم
مطهر میتوان هزاران نقش را دید که هریک شأن نزول خود را دارند. انواع گل ها، برگ ها، خط ها، سایهها و رنگ ها... که نیاز به توجه و بررسی دارند. هنرمندی که این آرایهها را به کار برده است بی شک به مضامینی خاص توجه داشته است. امروزه مسائل جانبی ما را از دیدن این نقشها دور نگه داشته و بستری برای دیده شدن و شنیده شدن را میطلبد.» یکی از حاضرین گلایه اش این بود که اجازه استفاده از این نقشها دیگر وجود ندارد کما این که هر بار با تغییر منصب ها، سیاستها نیز تغییر میکند. چگونه میشود که آنها را متقاعد به استفاده از این نقشها نمود؟ استاد علت این مسأله را اینگونه بیان کرد:«مشکلی که در آستان قدس رضوی داریم، قطع ارتباط هنرمندان امروز با هنرمندان خالق نقشها است. مفاهیمی که ذکر شد مطمئنا برای هنرمند دوره قاجار معنای مشخصی داشته است کما اینکه از بین هزاران گل، بیشترین کاربرد را گل نرگس دارد. متأسفانه آثار هنرمندان امروزی، صرفا از دید زیباشناسانه است. به عنوان مثال کتیبههایی که امروزه نوشته میشود شباهتی به کتیبههای گذشته ندارد. هنرمند کتیبههای قدیم درجایگاه و به رسم الخط تاریخی خود مینگاشته است اما امروزه این کار سلیقه ای است. حتی نقشهای امروز هم با نقشهای قدیم در صحنها فرق دارد. اسلیمیهای صحن قدیم مفهوم تکاملی را دارد اما در صحن نو فقط شما گل و برگ را میبینید که حتی مفهوم اسلیمی را هم ندارد. شما نمیتوانید مفهوم وجود اژدها و خورشید را در طرحهای جدید به مسؤولین انتقال دهید.» تردید در نقش
سندیت داشتن اژدها در نقشها توسط یکی دیگر از حاضرین در نشست، مورد توجه قرار گرفت و این مسأله مطرح شد که آیا نقش اژدها سند ایرانی دارد یا اینکه به فرهنگ ژاپن و چین مربوط میشود؟ ابتدا
لباف خانیکی پاسخ داد که:« اژدها و سیمرغ، جانور بین المللی است. در رم، یونان، چین، هند و ژاپن وجود دارد و حتی نماد مادر زمین است. رود، کوه، درخت و ... نماد اژدها دارد. در ایران نیز نسبت به اژدها بی اعتنایی وجود ندارد. اسناد و کتب زیادی در زمینه آفرینش، وجود اژدها را از همان ابتدا ذکر میکند. شخصیت اسطوره ای اژدهاک را در داستانهای ایرانی هم داریم و همچنین توصیف نبرد رستم با اژدها در شاهنامه آمده است.» در ادامه ی شرح استاد لباف، بر وجود نماد اژدها، دکتر صحراگرد متذکر میشود که:« موتیف اژدها نباید با مفهوم اژدها اشتباه شود. ممکن است برای یک مفهوم در دورههای مختلف موتیفهای متفاوتی استفاده شود و بالعکس. با ورود هنرمندان چینی به ایران و استفاده از اژدها، مفهوم منفی آن در کنار اعتقادات دینی از بین میرود. از آن زمان ما موتیف چینی را با مفهوم ایرانی داریم که تلطیف شده است.» خسران دوران
استاد لباف خانیکی در شرح دورههای تاریخی و اتفاقاتی که بر سر تزئینات و نقشهای معماری آمده و خواهد آمد و خسران نهایی آن میگوید:« نقوش پیش از اسلام ممکن است ایرانی نباشد. روابط ملت ها، موجب شباهت نقشها با هنر مناطق مختلف شده است. پس صرفاً هر نقشی را نمیتوان به ایران و هنر ایرانی نسبت داد. با ورود اسلام به ایران، هنر در انظار عمومی محو شد و نقشهای خاصی در حمام ها و کاخها، در سوریه و عراق و ایران دیده میشود که برای عموم آن را حرام اعلام مینمودند ولی در حریم خصوصی حکام، بر در و دیوار نقش زده میشد. شاید در دوره خلفای راشدین محدودیت استفاده از نقشها وجود داشته است اما با روی کار آمدن امویان، در کاخ ها، تزئینات معماری و نقاشیهای دیواری و گچبریهایی دیده میشود که محدودیتی در نقشها وجود نداشته
و از رقص و آواز تا میو مطرب را میتوان در نقشها مشاهده نمود. از حدود 50 یا 60 سال پیش که از سفال برای ظروف غذا استفاده میکردیم و معماری منازل بر اساس سلیقه افراد و هنر معمار بود تاکنون، تغییرات زیادی شده است به طوری که در آینده باستان شناسی نخواهیم داشت. 50 سال بعد، باستان شناسی چیزی برای کشف هویت، افراد و مناطق و دورهها را نمیتواند بیابد. کمترین نمونه ی خسران از بین رفتن هویت را میتوان در استفاده از کتاب مشاهده نمود به طوری که تیراژ کتابها روزبه روز کاهش مییابد در حالی که کشورهای اروپایی این معضل را ندارند و تیراژ کتابهای جیبی در حال افزایش است.» استاد با امیدواری میگوید:« اگر هر کس به هنر بهاء دهد، هنر حفظ میشود. باید تلاش صورت بگیرد و گامها برداشته شود. منتها باید حس انجام کار وجود داشته باشد.» دکتر صحراگرد در ادامه سخنان استاد لباف و برای ختم نشست بیان کرد:«قسمت اول جریان جاری زندگی مدرن در تمام دنیا وجود دارد که نمیتوان آن را متوقف کرد. قسمت دوم مختص ایران است. جهل مفرطی که در جامعه نسبت به فرهنگ گذشته وجود دارد. اگر هر کس از خودش شروع کند و آگاهی و شناخت نسبت به فرهنگ را در خانواده انجام دهد، موجب حفظ آثار فرهنگی و تاریخی میگردد. اگر نسبت به گذشته ی دور اطلاعات کمی داریم سعی کنیم نسبت به هنرمندان معاصر شناخت کافی پیدا کنیم. کسانی که هم خود و هم فرزندانشان هنوز بین ما هستند. چرا باید خانه ی نیما یوشیج فروخته و متروکه شود و بنای آن به مرور زمان از بین برود؟ کما اینکه اگر در سایر کشورها، کمترین نوع توجه به خانه هنرمندان، موزه شدن آن است. پس ابتدا باید جهل و عدم آگاهی نسبت به هنر و فرهنگ از بین رفته و شناخت صحیح و اصولی و ریشه ای شکل بگیرد تا بتوان مانع از خسران شد.»