۰
تاریخ انتشار
جمعه ۲۵ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۶:۱۲

چرا بازخوانی سیره امام رضا(ع) درباره نماز عید فطر ضروری است؟

چرا بازخوانی سیره امام رضا(ع) درباره نماز عید فطر ضروری است؟
خبرگزاری رضوی. سرویس زیارت. بهمن دهستانی. نماز عید فطر امام رضا(ع) یکی از معروف ترین و مهم ترین سرفصل های سیره رضوی و تاریخ حیات ائمه اطهار(ع) و نیز رویدادهای مهم تاریخ خلافت مسلمانان است.
سیطره وسیع و پرامتداد دستگاه خلافت عباسی بر سرزمین هایی از شرق اسلامی گرفته تا شمال آفریقا با داعیه راهبری امت پیامبر اسلام(ص)، نماز عید فطر را به یکی از جلوه های اقتدار اسلامی تبدیل کرده بود.
در فقه اهل بیت(ع) اقامه نماز عید فطر تنها در صورت حضور امام معصوم واجب است که خود نشانگر اهمیت و ضرورت زعامت این واقعه بزرگ دینی به دست امام عصر جامعه اسلامی برای احیای حیات حقیقی و معنوی است.
نماز عید فطر امام رضا(ع) آنچنان از آموزه های حیاتی در احیای فکر دینی و اسلام ناب برخوردار است که همواره مورد توجه اندیشمندان و مصلحان و احیاگران مسلمان بوده است.
متفکر بزرگ معاصر استاد شهید مرتضی مطهری که خود از احیاگران فکر دینی در دوره معاصر به شمار می رود در جلد 17 مجموعه آثار خود در این باره می گوید: "مأمون اصرار داشت که حضرت رضا علیه السلام ولایتعهدی را بپذیرد. حضرت نمی پذیرفت. آخر، مسأله اجبار را مطرح کرد که حضرت پذیرفت ولی طوری پذیرفت که خودش عین نپذیرفتن بود و بیشتر سبب رسوایی مأمون شد.
خلفا سالها بود که نماز عید فطر و عید قربان می خواندند. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان می خواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان می خواندند. اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. (مثال خوبی است: نماز عید خواندن، کتاب اللَّه و سنّت رسول اللَّه است اما چگونه نماز خواندن، سیره است. ) کم کم دربارهای خلفا مانند دربارهای ساسانی ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهای خیلی مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه دارای انواع نشانه های طلا و نقره بود. خلیفه وقتی می خواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتی می آمد. خودش سوار بر اسبی که گردن بند طلا یا نقره داشت می شد و شمشیری زرّین به دست می گرفت، سپاه نیز از پشت سرش می آمد، درست مثل اینکه می خواهند رژه نظامی بروند. بعد می رفتند به مصلّی، دو رکعت نماز می خواندند و برمی گشتند. مأمون به حضرت رضا اصرار داشت که می خواهم نماز عید فطر را شما بخوانید.
امام فرمود: من از اول با تو شرط کردم که فقط اسمی از من باشد و من کاری نکنم. نه آقا! من خواهش می کنم. شما از نماز هم ابا می کنید؟! این که یک کار مربوط به مردم نیست که بگویید پای ظلمی در کار می آید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید. در اینجا حضرت جمله ای می گوید نظیر جمله امام حسین و نظیر جمله علی علیه السلام در جریان بیعت بعد از عمر. فرمود: من به یک شرط حاضرم؛ من نماز می خوانم اما با سیره جدّم و پدرم، نه با سیره شما. مأمون با آن همه زرنگی که داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشی که می خواهید بخوانید. فکر می کرد غرض این است که کاری را به عهده حضرت رضا گذاشته باشد تا مردم بگویند پس امام رضا عملًا هم قبول کرد.
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهای عادی بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و ذکرهایی را که من می گویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا می رویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که می گویید، خدا را در نظر بگیرید. امام عمامه اش را به شکلی که پیغمبر می بست بسته است، لباسش را به شکلی که پیغمبر می پوشید پوشیده است، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعی! از همان داخل منزل که بیرون می آمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلی ما اوْلانا».
سالهاست که مردم این ذکرها را درست نشنیده اند. کسانی که همراه حضرت بودند، وقتی آن حال الهی حضرت را دیدند که منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش می برد و اشکهای مبارکش جاری است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالی که اشکهایشان جاری بود فریاد کردند: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلی ما اوْلانا». حضرت می گوید و اینها تکرار می کنند، تا آمدند نزدیک درب منزل. صدا بلندتر می شد. مأمون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده که بروید پشت سر علی بن موسی الرضا نماز عید فطر بخوانید. اینها به سیره سالهای پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز کرده و لباسهای فاخر پوشیده اند، اسبهای بسیار عالی سوار شده و شمشیرهای زرّین به کمر بسته و دم درب ایستاده اند که حضرت رضا با همان جلال و هیبت دنیایی و سلطنتی بیرون بیاید. یک مرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. در میان آنها ولوله پیچید و بی اختیار خودشان را از روی اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند. تاریخ می نویسد: چون می بایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه بپا داشتند و چکمه نظامی را به زودی نمی توان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو می گشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را لخت کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند. کم کم صدای هیمنه «الله اکبر» شهر مرو را پر کرد. مردم ریختند روی پشت بامها و به تدریج ملحق شدند. در مردم نیز روح معنویت موج می زد. حضرت می فرمود: «الله اکبر»، این شهر یکپارچه فریاد می زد: «الله اکبر». هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مأمون خبر دادند که اگر این قضیه ادامه پیدا کند، تو مالک سلطنت نیستی. سربازها ریختند که نه آقا! زحمتتان نمی دهیم، خیلی اسباب زحمت شد، خواهش می کنیم برگردید.
مأمون هم در این مورد به کتاب اللَّه و سنّت رسول اللَّه عمل می کرد (نماز عید فطر جزء کتاب اللَّه است) اما همان نماز، روشی پیدا کرده بود که بی محتوا و بی حقیقت شده بود. حضرت رضا فرمود: من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدّم و پدرم، نه با روش جدّ و پدر تو".
https://www.razavi.news/vdccxmqi.2bqop8laa2.html
razavi.news/vdccxmqi.2bqop8laa2.html
کد مطلب ۲۹۷۵۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما