۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۰
روایتی از موسوی گرمارودی در شب شعر مردمی فیض؛

قصیده ای که در پاسخ به تاجنامه سروده شد

قصیده ای که در پاسخ به تاجنامه سروده شد
سرویس فرهنگ/ به گزارش خبرگزاری رضوی، سیزدهمین شب شعر مردمی"فیض حضور" با حضور شعرای پیشکسوت و جوان شعر آیینی، و در ایام ولادت منجی عالم بشریت در تالار شورای شهر مشهد برگزار گردید.
افشین علا در این شب شعر با بیان اینکه به واقع شاعران آیینی ریشه در ادبیات کهن فارسی دارند گفت: ما به تمام نام هایی که در سپهر ادب فارسی در جهان می درخشند افتخار می کنیم چرا که بزرگانی چون فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و بزرگان دیگر به واقع شاعران آیینی بوده اند. و آثاری چون مثنوی معنوی به قول امروز مانیفست ماست و ما سردرگم نیستیم.
وی ادامه داد: ما اگر شاعر اهل بیت(ع) و شاعر آیینی هستیم به جهت این است که از بزرگان خودمان این را آموختیم. سینه به سینه و نسل به نسل. نسل بنده که جوان تر هستیم نفس گرم اساتید و سایه بلند بزرگانی را احساس کردیم که یکی یکی رخ در نقاب خاک کشیدند اما بزرگانی از آن جمع به فضل الهی هنوز در بین ما هستند و امیدواریم که سایه شان همچنان بر سر ما مستدام باشد. و دوستانی که شعر آیینی کار می کنند باید دایره لغات و مفاهیم خودشان را با استعانت و کمک از محضر این اساتید وسعت ببخشند.
علا با اشاره به اینکه شعر آیینی امروز چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی دوران با شکوهی را سپری می کند بیان داشت: اما این به معنای مصون ماندن از آفات عدیده نیست. روزگاری در دهه های قبل بزرگانی چون استاد دکتر علی موسوی گرمارودی این بنا را برای ما بنانهادند. و نسل ما و نسل های بعد از ما وامدار نامهایی چون ایشان و زنده یاد سرکار خانم طاهره صفارزاده هستیم که به واقع افتخار زنان مسلمان بود و تا آنجایی که من می دانم در قاهره هم به عنوان زن مسلمان سال انتخاب شده بود.
این شاعر آیینی کشور در ادامه با اشاره به شخصیت و جایگاه خانم صفارزاده گفت: ایشان شاید به شیوه مدرن شعر می گفت و شاید با محافل و مکاتب مدرن و روشنفکری محشور بود، اما همواره یک زن مسلمان انقلابی و هدفمند بود. اما ما ها با شعرهای عقیدتی خانم صفارزاده و استاد گرمارودی بالیدیم. «خط خون» و «در سایه سار ولایت» گرمارودی، و «سفر سلمان» طاهره صفارزاده مانیفست شعر آیینی ماست.
علا در ادامه با اشاره به فرازهایی از شعر سفر سلمان ادامه داد: شاعر پیوستن سلمان به دامان پر مهر پیامبر(ص) را به گونه ای تصویر می کند که به عنوان ایرانی افتخار می کنیم که دامان پر مهر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را با آگاهی انتخاب کردیم. و ما این افتخار را داریم که فرهنگ ما آن قدر غنی بود که به واسطه عشق به عترت و قرآن توانستیم حافظ را بپروارنیم که نه فقط ما، که حتی جهانیان هم او را بزرگترین شاعر تاریخ می دانید. و این حافظ می گوید هرچه دارم از قرآن دارم.
افشین علا سپس گفت: ثروت ما نفت نیست این نفت را کشورهای حقیر همسایه ما هم دارند؛ سرمایه ما ادبیات ماست. به جرأت می توان گفت که هیچ ملت و تمدنی چه در شرق و چه در غرب دنیا، از چین تا یونان، مصر، آلمان، فرانسه و انگلستان، به تعداد ستاره های درخشان ما چهره جهانی ندارد. و همین است که دیگران طمع کرده و با مولانا در ترکیه تجارت معنوی می کنند یا مولانا را مولای رومی می خوانند برای آنکه مخاطب فراموش کند که او ایرانی است و او را منسوب به غرب نمایند. و یا بسیاری از اقشار ملت روس، عمر خیام را به واسطه ترجمه روسی اشعار که در کتابخانه های مردم روسیه است شاعر ملی خودشان می دانند. اینها ثروت ماست چرا از آن استفاده نکنیم.
علا در پایان سخنان، و قبل از خواندن اشعار تقدیمی خود با بیان اینکه وقتی رعیتی می خواهد به بزرگی تحفه ای تقدیم کند آنچه از دستش برمی آید برای آراستن این تحفه به کار می برد، گفت: اما گاهی وقت ها وقتی برای معصومین شعر می گوییم، می گوییم آنها کریم هستند هرچه بگوییم می پذیرند بله به واقع اینچنین است، اما لازم است که اول از کانال کوشش و جوشش اثر را گذرانده و صافی کنیم، تا کار درخور و ماندگار شود.
در ادامه این شب شعر استاد علی موسوی گرمارودی به قرائت دو شعر پرداخت. وی در توضیح شعر اول خود «خورشید پنهان» گفت: خورشید پنهان تاریخچه ای دارد. وقتی در تابستان 1348 شاه تاج گذاری کرد من آخرین سال دانشگاه در دوره لیسانس بودم. در آن زمان یکی از اساتید یک قصیده تاج نامه سرود و برای شاه خواند. چند ماه بعد مرحوم شریف واقفی در دانشگاه شریف آن زمان با همت دانشجویان به مناسبت ولادت امام زمان(عج) جشن بسیار باشکوهی برگزار کرد که شهید مطهری سخنران آن برنامه بود. شریف واقفی از شهید مطهری خواسته بود که شاعری به او معرفی کند که قصیده ای بگوید، تا به کسی که تاجنامه را سروده بود بفهماند که اگر قصیده باید گفت برای حضرت بقیه الله (عج) باید باشد نه برای کسانی مانند شاه.
گرمارودی ادامه داد: من به همراه اقایان حداد عادل، سروش و کسانی دیگر درسی خصوصی خدمت شهید مطهری داشتیم که الهیات سبزواری را محضر ایشان می خواندیم. شهید مطهری هم در جوانی قوانین را نزد پدر من خوانده بود و همیشه می گفت من خودم را مدیون پدر شما می دانم و همواره تا پدر زنده بود سالی یکبار پیش پدر می آمد، از این رو من را شناخته و هوای بنده را داشت. لذا من را معرفی کرد و من این قصیده را برای آنجا سرودم.
گرمارودی سپس گفت: وقتی شعر را در آن جشن خواندم آن شاعر تاجنامه به من گفت: احسنت یادآور قصیده های عنصری است. من هم به او گفتم استاد اگر اجازه می فرمایید بگویم یادآور قصیده های ناصر خسرو است که می گوید «من آنم که در پای خوکان نریزم/ مر این گوهرین لفظ در دری را». وقتی این را گفتم چهره او سرخ و برافروخته شد و دوستان من را از آنجا فراری دادند.
موسوی گرمارودی شعر دوم خود را در مورد شیخ مفید سروده و قرائت کرد و در مقدمه قرائت آن با بیان اینکه زندگی شیخ مفید مزین به توقیعات حضرت در زمان غیبت کبری بود گفت: از استاد حکیمی بزرگ شنیدم که وقتی شیخ مفید فوت شد فردای آن روز بر روی قبرش حضرت بقیه الله مرقوم فرموده بود « لا صَوَّتَ النَّاعِیَ بِفَقْدِکَ اِنَّما/ یَوْمٌ عَلی آلِ الرَّسُولِ عَظِیمٌ» یعنی خبر دهنده مرگ خبر فقدان تو را نیاورد، امروز بر آل محمّد (علیهم السلام) روز مصیبت بزرگی است.و در توقیعات باقی مانده حضرت به ایشان این شکوه را به صورت واضح می توان دید.
او سپس شعر خود را با این مطلع قرائت کرد:
اول‌ اردیبهشت‌،آنک دو روزی دیگر است/ روی گل از جوش مـستی چـون لهیب آذر است
 
https://www.razavi.news/vdciu5ar.t1avw2bcct.html
razavi.news/vdciu5ar.t1avw2bcct.html
کد مطلب ۲۸۴۵۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما