۰
تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۱۴
مژده لواسانی در جشن امضای کتابش؛

وقتی برای ائمه می نویسم، با تمام قلبم می نویسم

وقتی برای ائمه می نویسم، با تمام قلبم می نویسم
زهرا غفوریان؛ سرویس هنر/به گزارش خبرگزاری رضوی مژده لواسانی مجری موفقی است که در کنار اجرا به نوشتن نیز علاقه دارد، کتابی با عنوان «خون انار گردن پاییز است» مجموعه قطعه ادبی اوست که جشن امضای آن در شهر کتاب مشهد با استقبال زیاد علاقه مندان فرهنگ و هنر برگزار شد. 
لواسانی در ابتدا احساس و خوشحالی خود را برای حضور علاقه مندان ابراز می کند و می گوید: نمی دانید که چقدر حس خوبی است که آدم ببیند دوستان عزیزش آمدند. خیلی خوشحالم که اینجا هستم و خیلی لطف کردید که تشریف آوردید و توفیقی بود که دیدار شما برای من میسر شد و از مجموعه شهر کتاب نیز تشکر می کنم.
هیچ وقت فکر این نبودم که نوشته هایم را منتشر کنم، ولی گهگداری که در اینستاگرام نوشته های کوتاهم را می گذاشتم خیلی با استقبال مواجه می شد و می دیدم که مردم این کارها را در این سال ها دوست دارند و با تشویق آقای عبدالمکیان آن ها را چاپ کردم.
در ابتدای کتاب هم نوشتم که چهار فصل این مجموعه شعر نیست! نوشته های گاه و بی گاه من است، از سر دلتنگی.


او درباره کتابش می گوید: این مجموعه پیش رو چهار فصل دارد؛ عاشقانه، مذهبی که به ائمه اطهار(ع) تقدیم شده است، تهران نگاری و فصل آخر چهار نامه به چهار شهیدی که خیلی ارادت دارم؛ شهید کاوه، همت، جهان آرا و آوینی.
پشت جلد کاری است که خیلی دوست دارم
دلم ریخت...
پاییز است دیگر
همه چیز می ریزد.
در ادامه مراسم، او قطعه ای از کتابش را می خواند
ببخشید
من چیزی را پیش شما جا گذاشتم!
کوچک است
قلبم را می گویم...
تمام زندگی من عاشقانه است، به باریدن باران عاشقانه نگاه می کنم تا مسائل دیگر.
این مجری موفق می افزاید: اجرا و نوشتن در همسایگی هم قرار دارد، قطعا آدمی که مجری خوبی است، مؤلف نیز است و می تواند بنویسد، اگر اینطور نیست حتما مجری خوبی نیست.
نوشتن و اجرا برای من با هم جلو می رود. معتقدم افرادی مانند استاد شهیدی فرد، حتما مولف هستند. آقای شهیدی فرد مجری بسیار مسلط و بی حاشیه است و با ایشان همکاری داشتم.
یکی از حضار سوال می کند که چه کتابی بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته است و لواسانی اینگونه پاسخ می دهد که من زیاد نهج البلاغه می خوانم؛ چرا که درس زندگی می دهد. کتاب های سیدمهدی شجاعی روی من خیلی تاثیر داشته است. در کودکی کتاب کشتی پهلو گرفته و مجموعه خدا کند که بیایی را خواندم و آثار ایشان روی قلم و نگاه من تاثیر داشت.
در جواب اینکه کدام کتاب زندگی من را عوض کرد، باید بگویم اساتید زیادی روی بینش زندگی من تاثیر داشتند. در کنار اینها شاید نکته ای که خیلی موثر بود این بود که سعی کردم دنبال ظاهر ماجرا نباشم و  تنها دنبال این بودم که اندیشه معرفتی خود را تقویت کنم.


پسر خردسالی از بین جمعیت سوال هوشمندانه ای مطرح می کند و می گوید: چرا بین این همه شهید، این چند نفر را انتخاب کردید؟
لواسانی پاسخ می دهد: سوال خوبی بود، سوال خودت بود یا پدر و مادرت؟ خیلی به این فضا تعلق خاطره دارم و به تمام شهدا ارادت دارم؛ اما شهید همت به طور عجیبی برای من اسطوره و قهرمان است و خیلی او را دوست دارم. همین طور شهید کاوه را دوست دارم. هر بار که به مشهد میایم، تلاشم این است که سرمزارشان بروم. شهید جهان آرا همینطور. شهید آوینی به همین گونه و برای ما خیلی مقدس است.
بعضی ها در زندگی با شهید خاصی ارتباط دارند، از روزی که با زندگی شهید همت آشنا شدم، خیلی به او توسل داشتم. این را در گوشی می گویم که خیلی معجزات از شهید همت دیدم. برای همین روز به روز عشقم نسبت به ایشان بیشتر می شود.
مادری بلند می شود و می گوید شما را خیلی دوست دارم، از طرف تمام مادران آرزوی موفقیت برای شما دارم. عاقبت شما بخیر باشد و همیشه دعاگوی شما هستیم.
لواسانی از این همه اظهار محبت و علاقه تشکر می کند و می گوید: خیلی برای من دعا کنید. من خیلی وقت ها در زندگی احساس می کنم همین دعاها در بزنگ های مختلف من را نجات می دهد. سرنماز و حرم می روید دعا کنید.
در انتهای نشست، مراسم امضای کتاب انجام می شود و علاقه مندان برای گرفتن امضا و عکس دور خانم لواسانی جمع می شوند.
و منتظر می نشینم که در آخر مراسم درباره این اثر و علاقه مندی خانم لواسانی گپ و گفتی صمیمانه داشته باشم و ایشان نیز با وجود خستگی با روی باز جوابگوی سوالات بودند.
در ابتدای گفت و گو لازم است بگویم که افتخار می کنم با مجری موفقی چون شما مصاحبه می گیرم، مطالبی خوبی در صحبت هایتان گفتید، بحث اعتماد به نفس و اینکه پوشش چادر برای شما مهم است و عنوان کردید که این نوع پوشش منافاتی با فعالیت اجتماعی و حضور در عرصه سینما و رسانه ندارد.
_ چرا عنوان کتاب را خون انار گردن پاییز است انتخاب کردید؟
کسانی که من را می شناسند می دانند که من خیلی پاییزی و شیفته انارم. اگر وارد اتاق من بشوید تصور می کنید مغازه ای است که انار را در مدل های مختلف می فروشند.
انار را نماد خیلی خوبی برای عشق و پاییز می دانم و اگر اینگونه نگاه کنیم خون انار همیشه گردن پاییز است.
_ نظر شما درباره حضور چهره های رسانه ای و مشهور در عرصه ادبیات و اقبال مردم به فعالیت های ادبی چیست؟
من معتقدم هر شخصی در هر حوزه ای می تواند وارد شود، به شرط آنکه خودش در آن حوزه حرفی برای گفتن داشته باشد و اثرش از خودش دفاع کند.
یعنی صرفا اسم یک شخص در واقع مدافع اثرش نباشد و خود محتوا در واقع مدافع کتاب باشد و کار را جلو ببرد.


_ مجری بودن و شهرت تلویزیونی چقدر در اقبالی که از کتاب شما صورت گرفته، مؤثر بوده است؟
طبیعتا من نمی توانم اسم خودم را از این کتاب جدا کنم، بالاخره پای این کتاب اسمی است که مردم در تلویزیون دیدند و با آن خاطره دارند. این نکته ای است که من نمی توانم در آن دستی ببرم. در کنار آن، این مساله هست که مردم بر اساس شناختشان نسبت به من، به گونه ای دیگر نسبت به کتاب برخورد می کنند.
اما من فکر می کنم بعد از اینکه خوانده می شود، نوشته هاست که باید از خودشان دفاع کنند. من الصاق این کتاب نیستم و اثر است که باید از خودش دفاع کند.
_ تقسیم بندی بخش های کتاب شما بر چه مبنایی است، مثلا فصلی عاشقانه و فصلی مذهبی است، جمع بندی این آثار در یک کتاب چیست؟
من ایده های مختلف را داشتم که می خواستم کنار هم بیاید؛ بنابراین تفکیکشان کردم به صورت موضوعی عاشقانه ها و مذهبی ها.
_ دلیل آنکه بخشی از اشعار شما پیرامون تهران است، چیست؟
تهران از نظر من خاص ترین شهر جهان است، دوسش دارم و به آن وابسته هستم، خاطرات من در آن شکل گرفته است و در آن بزرگ شدم و به آن تعلق خاطر دارم. به همین دلیل در این کتاب درباه این شهر دوست داشتنی نوشتم.
_ به نظر شما ظرفیت ادبیات به خصوص شعر برای انتقال ارزش ها و مفاهیم دینی چگونه است؟
خیلی ظرفیت بالایی دارد، همانطور که بهترین نویسنده ها از این ظرفیت استفاده کردند، نمونه خوبش در کتاب های سید مهدی شجاعی دیده می شود.
_ آیا در این مجموعه نوشتهای پیرامون امام رضا(ع) دارید؟
بله هست. در فصل مرثیه ای برای آب و ابرو که مذهبی است، دو کار تقدیم شده است.
تو آمدی و خورشید شرم می کند مقابلت بتابد
که تو خود «شمس الشموسی»
تو آمدی و مهربانی آبرو گرفت، حضرت امام رئوف
و من حالا در جشن آمدنِ خورشید به این زمین، مهربانیت را امید بسته ام ...
حضرت سلطان...
خیلی نسبت به امام رضا(ع) ارادت دارم و درباره ایشان یک تعبیری دارم «یا حضرت رفیق».
_ چرا رفیق؟
چون از کودکی رفیق من بودند، رفیق کاملا به معنای حقیقی کلمه و امام رضا(ع) برای من اینگونه کار کردند و  ارتباط من با آقا بسیارصمیمی است و محال است که چند ماه بگذرد و من مشهد نیایم.


_ قصد دارید نوشتن را به همین ترتیب ادامه دهید؟
من از دوران دبستان و نوجوانی می نوشتم و همه زندگیم نوشتن است.
_ جشن امضاهایی که صورت می گیرد چه محاسنی دارد و در بالابردن فرهنگ کتابخوانی مؤثر است؟
بله خیلی موثر است. در محفل شهر کتاب که مردم می آیند چند تا کتاب دیگر را نیز مطالعه می کنند و می خرند و با کتاب های دیگر هم آشنا می شوند. قطعا فضای مثبتی در جهت کتابخوانی است.
_ تفاوت جشن امضای تهران با شهرهای دیگر چیست؟ شهرهای دیگر هم رفتید؟
در تمام شهرها همین اندازه مردم گرم و مهربان هستند، زیاد فرقی ندارد. همه جا خوب است.
_ استقبال مشهد خوب بود؟
خیلی عالی بود، کامل و بیش از حد ظرفیت مردم حضور داشتند.
_ فصلی را درباره شهدا و ائمه دارید، دوست دارید نگاه مذهبی در اشعارتان باشد؟
بخش عمده ای از نوشته های من مذهبی است و باید در این کتاب می آمد.
_ در زمان نوشتن اشعار ائمه ایا اشک بر چشمانتان جاری شده است؟
حقیقتش این است که وقتی برای ائمه می نویسیم، با تمام قلبم می نویسم و قطعا احساس ویژه تری نسبت به تمام نوشته هام دارم. باورشان دارم و به امید نگاهشان هستم.


_ کسانی که علاقه مند هستند چگونه این مسیر را طی کنند؟
من از بچگی برای چیزی که خواستم خیلی تلاش کردم و جنگیدم. تاوان این جنگیدن را دادم و از نتیجه اش، راضی هستم.
آن چیزی که خیلی کمکم کرده است، بدون هیچ شعاری باید بگویم، واقعا همان نگاه و لطف خدا و ائمه اطهار(ع) و مردم است.
تمام زندگیم سعی کردم سطحی نباشم و مطالعه زیاد داشته باشم و این باعث شده است که اجرای موفق داشته باشم.
بنابراین توصیه می کنم بقیه نیز به شدت پای هدف و چیزی که می خواهند به آن برسند، بایستند و از همان سنین کم بایستند و کم نیارند و تلاش کنند و هیچ چیزی برای آن ها مانع نشود.
اعتماد به نفس داشته باشید، یک روزی دختری به من گفت برای من سخت است که با این حجاب و اعتقادات در حوزه سینما و تئاتر و عرصه های مختلف ورود پیدا کنم، جالب بود که گفت از روزی که با تو آشنا شدم و دیدم که در حوزه های مختلف هستی و با این حجاب حضور داری، انگیزه پیدا کردم که چرا من نروم.
هدفی که قبول داریم، در آن راه محکم قدم برداریم. اعتماد به نفس و خودباوری حلقه مفقوده ماست، اگر این را داشته باشیم و اتکای خدا کنارش باشد، می توان قدم های بلندی برداشت.
دنبال ایده خودتان باشد، هر چند هزار حرف و برداشت باشد. دختری که خودش را قبول دارد، به طور قطع جایگاه بهتری در اجتماع دارد و با آسیب هایی که احیانا با آنها مواجه است، مقابله می کند. این را فراموش نکنید، به همان نسبتی که از جلو رفتن بترسیم به همان نسبت از هدفمان دور می شویم.
https://www.razavi.news/vdccsoqi.2bqpe8laa2.html
razavi.news/vdccsoqi.2bqpe8laa2.html
کد مطلب ۲۵۹۶۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما