به مناسبت روزجهانی فلسفه
نگاهی به اشعار عارفانه فیلسوف برجسته؛ ملاصدرای شیرازی
اینک به مناسبت روز جهانی فلسفه به ذکر گزیدهای از ابیات ناب این فیلسوف عارف، که استدلال عقلی را با شهود قلبی و وحی قرآنی آمیخته است میپردازیم:
در بیان رهایی از تعلقات دنیوی:
از وجود خود در اول پاک شو وانگه ار خواهی سوی افلاک شو
با دل و جانی به صد وابستگی کی توانی از جهان وارستگی؟
تا نگردی بیغش و پاک از وجود ره کجا یابی به خلاق ودود
تا نگردی خالص از آلودگی ره نداری در جهان زندگی
تا نباشی در غم و افکندگی کی رسی در عالم پایندگی
تا نگردد جان ز محنت پایمال کی دهندت ره به حی ذیالجلال
تا نباشی از دو عالم بر کنار نبودت با روح قدسی هیچ کار
تا نسوزی در فرق روی یار کی بود جای تو در دارالقرار
هیچ جانی را ز سویی چاره نیست یا به دنیا یا به عقبی زین یکیست
یا به نار توبه باید سوختن یا به دوزخ بایدت افروختن
یا به نار عشق حق سوزی همی یا چو شیطان لعنت آموزی همی
تا نمیری از خود و از کام دل یا شود از ذکر حق جان مشتعل
تا نگردی از وجود خویش پاک دل نگردد از طهارت نورناک...۱
در اشاره به معاد نفوس قدسیه اهل الله و اولیای خدا
عقل اول سایۀ نور خداست ذات او معنی روح مصطفی است
مرجع جانهای هر یک زانبیا هست تا این حد یکی زین عقلها
عقل باشد سایۀ نور احد پاک و بیغش باشد از نفس و جسد
قهرمان بر وی بود ذات خدا سایه جز با ذات نبود آشنا
مرتبتها هست بر طبق عقول در میان هر ولی و هر رسول
زانکه هر اسمی ز اسمای خدا مبدا نوعی بود از عقلها
همچنین هر عقل از نزدیک و دور سوی صنفی در بشر افگند نور۲
تمثیل دنیا و تن:
هست دنیا همچو گور و تن کفن شغل تو دائم کفن وصله زدن
تا به کی جان میکنی ای تنپرست؟ این کفن هرگز نمیگردد درست
همچو کرم پیله جان را باختی با کفن عشقی نهان درساختی
عشق بازی با کفن در زندگی مرد جانت اندرین افکندگی۳
از رباعیات و دوبیتیها:
گویم سخنی ز حشر چون برق ز میغ
بشنو که ندارم از تو این نکته دریغ
این جان و تنت که هست شمشیر و غلاف
آن روز بود غلافش از جوهر تیغ
آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکۀ دو کون فتح از عشق است
هرچند سپاه او شهیدند همه۴
۱-مجموعه اشعار ملاصدرا، تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولا، چاپ پنجم، ۱۳۹۲، ص ۸۴
۲-همان، ص ۶۹
۳- همان ، ص ۳۳
۴-همان، ص ۷۸