۰
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۶

شهید سیدی علوی، ستاره رضوی کربلای هویزه

شهید سیدی علوی، ستاره رضوی کربلای هویزه
غلامرضا بنی‌اسدی: هویزه را اگرچه آستان قدس بازسازی کرد اما مردان این دیار شاهدان قدسی‌ای بودند که در آسمان فرهنگ رضوی، به درک جهاد و سعادت و شهادت رسیدند پس‌ازآنکه در این باور ثابت‌قدم شدند که؛ مثل کوه باید ایستاد وقتی دشمن مثل سیل می‌آید تا ویران کند همه‌چیز را. مثل کوه باید ایستاد وقتی دشمن می‌خواهد تو جاخالی بدهی تا او از خالی جایت بهره برد و دست به تعدی دراز کند. مثل کوه باید ایستاد تا میهن به تو پشت‌گرم باشد، حتی اگر برخی‌ها پشتت را خالی کنند. مثل کوه باید ایستاد، چنان‌که دانشجویان پیرو خط امام در هویزه ایستادند.
دشمن هم سیل‌آسا آمد اما به صخره همت جوانانی خورد که قلم را گذاشته و تفنگ برداشته بودند، که اگر برنمی‌داشتند قلم، دستان قلمدار برای همیشه قلم می‌شد. کلاس را رها و سنگر را انتخاب کرده بودند که اگر سنگر می‌شکست باید در کلاس‌ها، درس‌های دیگری می‌دادند، اما دانشجویان آن روز کاری کردند که این روزها، قلم‌ها شکوفه بدهد، کلمات به بار بنشیند و کلاس‌ها درس زندگی بدهند.
نتیجه دست به سلاح شدن آن روز، صلاح امروز است. آری، آنان رفتند تا خوبی در این ملک جاودانه شود، شهید شدند تا شهود سهم چشمان مردمان این دیار شود و جلوه‌ای از عاشورا آفریدند، تا بفهمیم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را... آن روز در هویزه، دانشجویان، خط امام را با خون نقش کردند که یک‌سویش به کربلا می‌رسید و دیگر سویش به ظهور. دانشجویان از مناطق مختلف بودند و یکی از پرچم‌های عشقی که سهم مشهدالرضا شد، بعد از قافله‌سالار شهیدان هویزه، حسین علم‌الهدی که دانشجوی مشهد بود و چند صباحی آفتاب‌نشین حضرت خورشید، «سیدمحمد سیدی علوی» بود، عالم زاده‌ای از خاندان اجتهاد و سیادت که پرورده حریم بود و حرمت دار حرم و به جهاد قامت افراشت تا پاسدار خونین قبای سیادت یک ملت باشد.
محمود با شهادت خود، به مقام رفیع معلمی هم رسید و این درس را به باشکوه‌ترین شیوه ارائه کرد که وقتی، تکلیف قیام است، هر نشستنی باطل است وقتی امام، این نایب امام زمان، هل من ناصر می‌خواند، باید از آن‌سوی دنیا برخیزی، از راحت و آینده خویش بگذری و بیایی که اگر نیایی، بیست هم بگیری در کلاس باز نمره‌ات صفر است. صدسال هم که عمر کنی باز مرده‌ای.
محمود آمد، از هزاران کیلومتر آن‌سوتر از «اوکلاهاما» ی آمریکا، اگرچه آنجا هم که بود به‌عنوان دانشجوی عضو انجمن اسلامی، اما آمد برای یاری انقلاب، آمد تا کنار مردمش باشد در عصر مبارزه و پاسدار مردمش باشد به گاه نبرد با دشمنی که آمده بود ایران را و ایرانی مسلمان و انقلابی را در هم بشکند. آمد و رفت، که این رفتن سرشار آمدن بود، چنان‌که رفتن هر شهید سرشار آمدن است. او رفت و در کربلای هویزه، در ۱۶ دی‌ماه جاودانگی خویش را جشن گرفت و بر صراط مستقیم عاشورا ماندگار شد، تا نشانه‌ای باشد برای چشمانی که در طول تاریخ به دنبال حق و حقیقت پلک می‌زنند. محمود-چون سایر یارانش- مثل کوه ایستاد و صخره شد برای سیلاب دشمن تا سرفراز بماند ایران. در حرم حضرت خورشید نیز مأوا گرفت تا با نقاره‌ها دل به اذان سپارد
https://www.razavi.news/vdce.w8pbjh8xw9bij.html
razavi.news/vdce.w8pbjh8xw9bij.html
کد مطلب ۶۳۲۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما