شانزده سال با جشنواره فیلم فجر در مشهد
از نوستالژی صف های طولانی تا آرامش پردیس های لاکچری
ساعتها در سرمای زیر صفر شبهای بهمن توی صف می ایستادیم، گاهی شانس می آوردیم و بلیط گیرمان می آمد و تازه باید می رفتیم به مرحله بعد که رقابت بر سر ردیف ها و صندلی های بهتر بود. آن وقتها خبری از فروش اینترنتی و شماره صندلی نبود که با خیال راحت بلیطمان را از قبل و فقط با چند تا کلیک ناقابل تهیه کنیم و چند دقیقه قبل از شروع فیلم خیلی شیک و مجلسی برویم و روی صندلی خودمان بنشینیم. درهای سالن که باز می شد جمعیت سینما دوست و فرهنگی مانند وایت واکرهای گیم آو ترونز برای تصاحب صندلی های بهتر هجوم می بردند به داخل سالن و یک لحظه غفلت می کردی زیر دست و پا له می شدی! و تازه این نمایش خشونت بار مربوط به مواقعی بود که همه آدمهای توی صف موفق به تهیه بلیط شده بودند. گاه وضع از این هم بحرانی تر بود. برای برخی فیلمهای پر طرفدار جشنواره، بلیط تمام می شد و آن وقت بود که برای متفرق کردن جمعیت معترض جلو سردر سینما نیروی ضد شورش لازم بود و گاز اشک آور! حالا باورش هم سخت است که یک روزی جمعیت سینما دوست مشهد برای دیدن اخراجیهای ده نمکی شیشه های سینما را پایین آورده باشند! اما حقیقت دارد. آن روزها جشنواره فجر در مشهد
اینها و خیلی های دیگر خاطرات مشترک جمعی از اهالی هنر و عاشقان فیلم در مشهد است. سینما روهای حرفه ای که در تمام این ۱۶ سال با حضورشان در صف بلیط و سالن های سینما تنور جشنواره فجر را گرم نگه داشته اند، مشکلات و کم و کاستی ها را صبورانه تاب آوردند و سیمرغ را تنها نگذاشتند، هر سال از چند ماه پیش از شروع جشنواره پی گیر خبرهایش بوده اند و تلاش کرده اند تا نظم بهتری نسبت به سالهای قبل داشته باشد.
حالا شهرمان پنج پردیس سینمایی دارد که همه شان فیلمهای جشنواره را نمایش می دهند. هر سال بر تعداد تماشاگران حرفه ای و پیگیر سینما افزوده می شود و با وجود تکنولوژی و امکان تهیه بلیط اینترنتی دیگر نیازی به
به هر حال... جشنواره سی و هفتم هم تمام شد. مثل همه دوره ها عده ای راضی و خشنود با سیمرغهای روی شانه شان به خانه رفتند و عده ای هم ناراضی و گله مند از نامهربانی ها دست خالی برگشتند تا سال بعد که باز هم در بزرگترین رقابت سینمایی کشور
پی نوشت: یادم هست وقتی اولین دوره جشنواره در مشهد برگزار می شد دختر ۶ ماهه ام را به مادربزرگش می سپردم و به تماشای فیلمها می رفتم که آن روزها فقط در دو سینمای هویزه و آفریقا اکران می شد. حالا دخترم نوجوان شانزده ساله ای است که حتی بیشتر از من پیگیر جشنواره است. در این شانزده سال خیلی چیزها تغییر کرده و نسل جدیدی از دوستداران و علاقه مندان سینما روی کار آمده اند که مطالبات جدی تری نسبت به نسلهای پیش از خود دارند و بی نظمی هایی که در اجرای جشنواره وجود دارد برایشان پذیرفتنی نیست. بر ما که گذشت.. اما ای کاش مسئولان فرهنگی شهر مشهد مطالبات این نسل نو را جدی بگیرند و از دوره های بعد برای برگزاری هر چه بهتر جشنواره ای که با همه کم و کاستی هایش هنوز هم بزرگترین اتفاق فرهنگی هنری کشورمان محسوب می شود، تلاش و همت بیشتری به خرج بدهند.