۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۰۲
«سال دوم دانشکده من» در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر

آوایی که فقط می شنود

آوایی که فقط می شنود
مریم ظریف/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
سفر گروه دانشجویی به اصفهان، گشت و گذار در شهر و میدان، خرید سوغاتی و حرف های دو دختر که فقط حول محور پسری می چرخد که آوا با او قطع ارتباط کرده و برای سپری کردن بحران روحی از قرص آرامبخش استفاده می کند. با بستری شدن آوا در بیمارستان به علت کما، فیلم سعی دارد شکل جدی تری به خود بگیرد، اما هنوز هیچ اتفاق خاصی دیده نمی شود. مهتاب به علی، دوست آوا، موضوع را اطلاع می دهد و دوربین به دنبال لحظه های ارتباط مهتاب و علی می رود، بدون هیچ دیالوگی که نشان دهد خیانتی در حال شکل گیری است. مهتاب دیدارهایش با علی را با صداقت برای آوایی که فقط می شنود، تعریف می کند و نسبت به پسرعمه اش منصور سرد رفتار می کند. انگار دانشجویان این فیلم و نسل سال دوم دانشکده، دغدغه ای جز ارتباط با پسرها ندارند. سرگردانی تماشاگر بین عواطف نسل جوان، صداقت یا خیانت و آگاهی خانواده ها تا انتهای فیلم ادامه دارد و در سکانس پایانی همه چیز به حالت عادی بر می گردد.


صدر عاملی با این ساخته، خواسته از برهه ی نوجوانی در فیلم های من ترانه پانزده سال دارم، دختری با کفش های کتانی و دیشب باباتو دیدم آیدا دور شود. تجربه در روزنامه نگاری و کمی جامعه شناسی، او را به سمت نمایش عواطف
و احساسات نوجوانان برده است، اما در فیلم سال دوم دانشکده من آن گونه که باید این موضوع و جوانانی که با آن درگیر هستند، تماشاگر را قانع کند، دیده نمی شود. مسعود ردایی تهیه کننده و کریستف رضاعی آهنگساز فیلم هستند. فیلم نامه را پرویز شهبازی نوشته و ترکیب هیجان انگیزی از بازیگران سرشناسی چون علی مصفا و بابک حمیدیان در کنار دو چهره جدید که نقش های اصلی فیلم را بازی می کنند وجود دارد. آخرین حضور صدر عاملی در جشنواره فجر با فیلم «در انتظار معجزه» بود که در کاخ جشنواره مورد استقبال قرار نگرفت.
 
انتخاب سی نابازیگر از میان نهصد متقاضی را خانم پانته آ پناهی برای فیلم بر عهده داشت. از غربال شدن متقاضیان بعد از چند ماه تمرین، می توان به این نکته اشاره کرد که شاید هدف صدر عاملی از ورود بازیگران تازه کار و بازی در کنار مصفا و آسایش، به عمد بوده باشد. نوعی استعدادیابی و یا رساندن بازیگر به درک و فهم کافی از نقشی که ایفا می کند، طوری که بازیگر تازه کار در نقش های دیگرش در مقابل دوربین بتواند جایی برای خود در سینما باز کند. با این حال نارضایتی هایی نیز در این انتخاب ها وجود دارد.


 
بیشترین زمان فیلم را دیدار های علی و مهتاب به خود اختصاص می دهد. مهتاب قصد دارد دوست
پسر آوا را از چنگش در بیاورد. صدر عاملی نتوانسته است خیانت و صداقت در دوستی را به صورت شفاف به نقش اول القاء کند. آنچه در ذهن مهتاب می گذرد برای تماشاگر گنگ است. شاید این همان انتقال حسی است که صدر عاملی سعی داشته در شخصیت مهتاب بگنجاند تا تماشاگر را درگیر نقش اول فیلم کند. بازگشت مهتاب به سنت هایی که از آن دورشده بود، آب سردی روی تمام چالش های ذهنی مخاطب می ریزد. مخاطبی که تا حدودی با مهتاب همذات پنداری نموده و  با برداشت خودش آوا را از کما بیرون می آورد و یا در همان حال باقی می گذارد.



اگر حسادت را چاشنی شخصیت مهتاب کنیم به نوعی اختلاف طبقاتی هم نقب زده ایم. مهتاب از خانواده ای فقیر، قرار است با پسرعمه اش منصور که مأمور کنتور برق است و گاهی در مغازه پدری مهتاب هم کار می کند ازدواج کند.  آوا با داشتن دوست پسری که حجره ی پدری با سنگ های قیمتی را اداره می کند، نقطه مقابل جایگاه مهتاب است. دو خانواده از دو طرف متفاوت بام افتاده اند. یکی بی خبر از زندگی دخترش تا حدی که کوله مسافرتی فرزند را نمی شناسد و مهتاب که حتی خواهر 13 ساله اش نیز در جریان ارتباط او با علی است. اما داستان به این مقوله نیز به خوبی نپرداخته و فقط به یکی دو اشاره کوتاه بسنده نموده است.
https://www.razavi.news/vdcc41q1.2bqox8laa2.html
razavi.news/vdcc41q1.2bqox8laa2.html
کد مطلب ۳۹۳۰۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما