۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۶

فاطمه معصومه، بانوی غزل های ناب فیروزه ای

سعید نوریان، فعال فرهنگی
فاطمه معصومه، بانوی غزل های ناب فیروزه ای
خبرگزاری رضوی،یک سال پس از ورود امام مهربانی ها به سرزمین توس، به قصد دیدار برادر، مدینه را به قصد خراسان ترک گفت. برای دیدار عاشقانه برادر در دیاری غریب، لحظه شماری می کرد. حوادث و شرایط حاکم بر سفر دست به دست هم دادند تا شهر سامرا، بیماری اش را به نظاره بنشیند. برادر، تمام زندگی و تمام عشق های او بود. غربت راه ها بر دل مهربانش، تاول نشانده بود و شام سهمگین جدایی، پیرش کرده بود. زینب وار، دنبال رد پای غربت برادر بود و تمام راه را به یاد عمه زینبش، اشک اشتیاق ریخته بود و این اشتیقاق، او را ابدی و ماندگار کرد.
او، هاجری از تبار ابراهیمیان بود که با حالی غریب و غمگنانه از هجر برادر، رو سوی کویر عطشناک قم کرد و بار اقامتش را در این شهر بر زمین افکند و با حضور آسمانی اش در این کویر تشنه، دانه دانه ریگ های بیابان گرم و سوزان قم را با انفاس قدسی اش، جواهری زیبا ساخت. او، بارها، شرافت و فضیلت قم را از نیاکان و پدران خود شنیده بود و همین شکوه و عظمت و شرافت قم موجب شد تا دختر ماه روی موسی کاظم(ع) و نجمه خاتون، عزم این دیار کند.
بانوی میخک و اطلسی، پس از هفده روز اقامت در قم و اشتیاق دیدار برادر، روح بلندش از پیکر دردمندش به پرواز درآمد و روح خسته و داغدیده اش، آسمانی شد و از فرش به عرش الهی هجرت کرد.
فاطمه معصومه، مهربان بانویی است که خورشید عفت و عصمتش برای همیشه تاریخ فروزان و دریای سبز استجابتش برای همیشه ایام خروشان است.
او معصوم ترین تجلی عصمت زهرا(س) در سال های قحطی عشق و نجابت بود و شیرین ترین تفسیر تکراری کوثر. او، بانوی خوبی های ناب و شکوفاترین فصل عاشقی بر کویر دلهاست. مردانه زنی که پیامبر گونه، ماه بر شانه و خورشید در دست، هجرت کرد تا رسالت مهربانی آمیخته با جان و ایمانش را برای ما به سوغات آورد. روح معصومی که از پس تمام هیاهوهای پوچ زمان، جستجوگر خسته ای را فریاد می زد که در به در، به دنبال جرعه ای آرامش بود. جرعه ای عشق، جرعه ای ابدیت.
او آیینه تمام نمای عصمت و عفت فاطمه(س)، مهر و شکیبایی زینب(س)، دستگیری کریمانه علی(ع)، شفاعت سرخ حسین(ع) و شفقت و تنهایی مظلومانه کریم اهل بیت علیهم السلام است که برای دست گیری از تنهایان و ناامیدان ایستاده است. فاطمه معصومه، بانوی جاده های طولانی غزل های ناب فیروزه ای است که با باران کرامتش، کویر عطشناک قم، زیبا دری شده است برای رسیدن به بهشت وعده داده شده حضرت سبحان. او فرزند شایسته بهشت است و همین مقام ملکوتی و بهشتی اش، پدر مهربانش را برآن داشته تا بر دستان معصومانه معصومه، بوسه نهاده و خود را فدایی دخترش خواند. با نویی مهربان که قم مشتاقانه به پیشوازش آمده بود و مدینه، بی صبرانه در انتظار قدمش بود و مکه در جنب و جوش دیدنش.
او، آرزوی تمام کودکان بی پدر است که ملائک به دست بوسی اش، فخر می کنند و مباهات. برای مولود این بانوی آب و آیینه، قم  و توس، شادمانه ترین ترانه ها و نغمه ها را سرمی دادند و برایش کل می کشیدند. این بانو، بانویی است که خورشید بر مدار چشم هایش شتاب گرفته است. از مکه تا مدینه، از مدینه تا قم و از قم تا عرش نورباران قدم های مبارک این مولود شهر نبی است.
فاطمه ثانی، مهربان مولودی است که شمع روشن و جاودانه وجودش، پروانه های کوچک جانمان را همواره به خود می خواند و قم به قدوم دعاهای عاشقانه و عارفانه اش، به بهار نیایش و ستایش تبدیل شده است و ملایک، بال تبرک و توسل بر ضریح مطهرش می کشند.
ما عاشقان کوی وصالش، کبوترانی هستیم که برای اشتیاق مان خود را روی آسمانش گسترده ایم و برای همیشه پروانه اش شده ایم و به دوره سفره کرامتش، حلقه زده ایم و هر وقت که دلمان تنگ می شود و دلتنگی ها و دلواپسی ها، نفس کشیدن را بر ما سخت می کند، در کنار ضریح مطهرش، سفره دل مان را پیش این بانوی کرامت می گشاییم و نیک می دانیم که او خوب خوب می شنود و خوبتر هم پاسخ می دهد.
در بهار حرمش، گل اشک در باغ نگاهمان به شکوفه می نشیند و روحمان بال به بال نسیم ملکوتی در صحن آیینه اش، چون قاصدی بر قرار، دل به پرواز می سپارد.
شور و شوق همسایگی اش، قرارمان را ربوده است و به ضریح مقدسش که تکیه می دهیم، شانه های مان از تمامی دردها و بارها و غم ها سبک می شوند. او، همدم تمام بی کسی های ماست.
هر جا که خواهریست، برادر همیشه هست
دنبال هر برادر، خواهر همیشه هست
این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست
تا مرو از مدینه، مسیر محبت است
این جاده های نور معطر همیشه هست
معصومه زینب است و رضا جز حسین نیست
ترکیب های عشق برابر همیشه هست
با بودن شفیعه، قیامت به کام ماست
گرچه هراس عرصه محشر همیشه هست
پیداست در حریم تو اجلال فاطمه
جاری به صحن های تو کوثر همیشه هست
باید که تو مراقبت از پهلویت کنی
دیوارهای کوچه و آن در همیشه هست
در ذهن پرنیانی اولاد فاطمه
آن خاطرات زخمی مادر همیشه هست
از وقتی آمدی تو به قم با قبیله ات
اطراف تو ولایی و یاور همیشه هست
تا که نسیم هست، بوی زلف می رسد
بالاتر از سر همه یک سر همیشه هست
بازار داشت قم ، تو که آنجا نرفته ای ...
در روضه ات اشاره به معجر همیشه هست

 
https://www.razavi.news/vdcb9wbf.rhbzspiuur.html
razavi.news/vdcb9wbf.rhbzspiuur.html
کد مطلب ۳۷۸۵۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما