۲
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۵۰

چشمانم را نذر گريه بر ضريحت كرده ام

سعیدنوریان، فعال فرهنگی
چشمانم را نذر گريه بر ضريحت كرده ام
در شمالی ترین نقطه جهان اسلام، در قطعه ای از بهشت الهی، مشهدالرضا؛ امام مهربان و رئوفی آرمیده است که بارگاه ملکوتی اش همچون آفتابی پرشکوه در جای جای ایران زمین، نورافشانی کرده و کوی پرشکوهش، مامن غریبان و ضامن دل های پریشان است.
در لحظاتي دل انگیز و بیاد ماندنی، خسته که از راه رسیدم، همراه با ملائك الهي و خيل عظيم عاشقان و زائران هشتمين ركعت عشق، سر بر ضریح مطهر و نورانی و معطر به رایحه محمدی سلطان سریرارتضی گذاشتم و عاشقانه صدایش کردم. یا علی ابن موسی الرضا (ع)؛ در حرم غريب تو در مشهد مقدس، رنگ عشق و آشنايي موج مي زند وگلدسته هاي منور بارگاهت، به احترام تو قيام كرده اند.بارگاه عارفانه تو، زيبا بهشت روي زمين است و در هواي حرمت، بوي اقاقي عشق جاري است.
بوي عطر حضور عاشقانه آفتاب هزار آیینه در سراسر حرم هميشه نوراني اش پيچيده است و من، من ايراني، من شيفته و شيداي شوريده تو، ميهمان زيباترين لحظه هاي زيستنم.
يا امام غريب؛
مي خواهم همراه با خيل عاشقانت و در حرمت دو ركعت نماز عشق بگذارم و در دستان قنوتم، با توسل به نام بلند تو، آن قدر اشك بريزم كه ماهيان اجابت از دستانم سرازير كنند.
اينجا و در كنار بارگارهت، آدم چقدر آرام مي شكند؛ مثل كوهي يخ در اقيانوس آفتابي.
اینجا و در جوار كبوتوران حرمت، آدم چقدر گريه مي شود؛ چقدر غم مي شود؛ چقدر شبنم!
هميشه و هر زماني كه فرصت ارادت به ساحت ملكوتي ونورانی ات، نصیبم شده، در بارگاهت مقدست، گم شده ام، در هزار آئينه شكسته و در آن تكثير شده ام و هميشه چشمانم را نذر گريه بر ضريحت كرده ام.
نه تاب ديدارت را دارم و نه تحمل دوري ات را.
به زیبا حرم مقدست که می آیم، دلشوره ها و تمام تردیدهایم را فراموش می کنم. چون آبی زلال و جاری از چشمه ساران، پاک پاک می شوم و زیارتت را سعادتی می دانم که به تقدس ضیافت آسمان می ماند. به حریم حرمت که دعوت می شوم، سربلند و فارغ از تمام مادیات و دلخوشی های دنیوی، به سویت قدم بر می دارم با رازهایی سر به مهر که تنها من میدانم و تو و حاجت هایی بزرگ که از تو می طلبم. به ضریح مطهرت که تکیه می دهم، انگار که تمام بغض های عالم شکسته است، بی آنکه به دردی بیندیشم، اشک شوق بر چهره شرمسارم سرازیر می شود و دل می بندم به آسمان یاکریم ها.  به ضریح مطهرت که تکیه می دهم، شانه هایم سبک می شوند.
امام دوست داشتنی من؛
 عشق من به تو، عشق صاحب نیاز به ولایت ناز است، عشق بنده به مولاست.
سلام بر تو و مزاري كه وعده گاه زيارت و التجاي عاشقان است.
یا امام رئوف!
مي خواهم دل كوچكم را به تو بسپارم تا سرشار از لطفش كني.
مي خواهم چشمانم را در پنجره فولادت دخيل ببندم تا ناديده ها را آشكار كني.
مي خوام قلبم را در حرمت رها سازم تا عاشقش كني.
مي خواهم تمام وجودم را در زلال زيبايي هايت جاري كنم تا سرشار از نور ولايت و امامتش كني.
مي خواهم مرا معرفتي ببخشي كه در گودال سياهي ها نيفتم و به دامان پاكتان توسل جويم.
 حال من گوشه نشین، با گوشه چشمی ببین
 جز سایه پر مهرتان، جایی ندارم جان تو
 
https://www.razavi.news/vdcjh8e8.uqeayzsffu.html
razavi.news/vdcjh8e8.uqeayzsffu.html
کد مطلب ۲۷۲۰۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما