به مناسبت ایام شهادت زهرای مرضیه سلام الله علیها؛
خانه عشق رسول خدا (ص) در مدینه
دکتر هادی انصاری
اختصاصی/ در مدینه، شهر پیامبر صلیالله علیه واله، تنها یکخانه بود که رسول خدا صلیالله علیه واله بدان عشق ورزیده و همواره این عشق و علاقه خود را به گونههای مختلف، آشکار میساخت.
این خانه، همواره محل فرود و عروج فرشتگان الهی بود. رسول خدا صلیالله علیه واله تا بدان جا برای این خانه، جایگاه و منزلت قائل بود که هرروز، پگاهان و شامگاهان به کنار آن رفته و پس از کوبیدن درب آن، با صدای بلند بر اهل آن، سلام میداد. قدر و منزلت این خانه عشق، چنان بود که حضرت بدون اذن، بدان گام نمینهادند!
خانه عشق پیامبر صلیالله علیه واله، همواره آخرین توقفگاه حضرتش در خروج از مدینه الرسول بود و هنگام بازگشت به شهر، نخستین مکان و مقصد حضرت بشمار آمده وبی درنگ بهسوی خانه عشق خود، گام برمیداشت. آری، این خانه عشق، خانه دختش فاطمه علیها سلام بود. خانهای که امً ابیها و بعلها و بنیها، در آن سکونت داشتند و چه جایگاهی این خانه در عرش الهی داشت.
پیامبر صلیالله علیه و آله نه از روی محبت پدرانه و نه از روی یادگار خدیجه علیها سلام، آن بزرگ بانویی که تا واپسین لحظات عمر رسول خدا صلیالله علیه واله، یاد و خاطره و فداکاریهای او را بازگو مینمود، بلکه از روی آگاهی به جایگاه این خانه و ساکنانش در عرش الهی، چنین مینمود.
ابراز عشق و علاقه روزانه حضرت، هنگامیکه در مدینه بودند و چه در خارج شدن از آنکه بار غم و اندوه در چهره این پدر و دختر نمایان شده و چه در بازگشتشان به شهر خود که آثار وجد و خوشحالی در صورت مبارکشان آشکار میگردید، همه و همه برای تأکید جایگاه این خانه و اهل آن در عرش الهی و فرشتگان مقربش به مردم و اصحاب و پیروانش و جهانیان بعد از خود بود! اما افسوس و هزاران افسوس که با تمام این ابراز عشقها و سخن درباره آن، پس از رحلت حضرت، چه کردند؟! و چه نکردند!
خانه حضرت زهرا علیها سلام در شرق مسجدالنبی صلیالله علیه واله و در ادامه وهم ردیف دیگر حجرههای پیامبر صلیالله علیه و آله و در میانه آنها قرار داشت. خانه فاطمه علیها سلام میان مربع قبر مبارک حضرت صلیالله علیه و آله و ستون تهجد، بوده است.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد این خانه، این بود که تنها راه خروجی آن از مسجدالنبی بود. در آن هنگام که حضرت جبرائیل علیهالسلام فرمان بسته شدن تمام دربهای رو به مسجد را به پیامبر ابلاغ نمود، تنها این خانه را از این فرمان استثناء نمود که راز این حرکت تاکنون هنوز بر مسلمانان، آشکارنشده است لیک معتقدم تمام این اقدامات و حرکتها و... هریک اشاره به جایگاه خانه عشق به جهانیان بوده است.
خانه حضرت زهرا علیها سلام، استراحتگاه واقعی پیامبر بود، زیرا که به دیدار یگانه گوهر خود ونیز یادگار همسر فداکار و باوفایش، حضرت خدیجه علیها سلام میرسید. جایجای این خانه، قدمگاه، محل استراحت، مکان نشستن، نقطه و جایگاه نماز و عبادت و سجدهگاه پیامبر خدا صلیالله علیه واله بشمار میآید.
این خانه زادگاه امام حسن و امام حسین علیهما سلام و حضرت زینب کبری و امکلثوم علیهمالسلام بشمار میآید.
فرمودهی معصوم است که خانه حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام، بخشی از حجره رسول خدا صلیالله علیه واله بوده مسقف این خانه، عرش الهی بشمار میآید.
خانه حضرت زهرا علیها سلام جایگاه فرود وحی و رفتوآمد فرشتگان، در هر صبح و شام بوده و فرستادگان الهی، بر در اختیار گرفتن فرمانهای پروردگار، بهسوی این خانه، بر هم سبقتگرفته و افتخار پیامرسانی را سعی داشتند که از آن خویش نمایند.
این خانه مکانی است که تا واپسین لحظات عمر این کره خاکی، هیچگاه از رفتوآمد فرشتگان، پایان نمیگیرد. این خانه محل فرود وحی بوده و بسیاری از آیات وحیانی در این مکان بر پیامبر صلیالله علیه واله نازل گردید. حدیث مشهور کسا و فرود جبرائیل و بشارت به پنجتن آل عبا، در این خانه رویداده است.
متأسفانه این خانه و اهل آن، پس از رحلت رسول خدا صلیالله علیه واله، مورد بیمهری امت قرار گرفت و دستخوش رویدادهای ناگواری گردید که یکی از تاریکترین و سیاهترین صفحات تاریخ اسلام را رقم زدند. خانهای که درب و دیوارش، بوی رسول خدا را داشته و عطر حضرت به مشام میرسید، خانهای که زمین و محراب آن، یادآور سجدههای طولانی یگانه یادگار و دخت پیامبر صلیالله علیه واله بود، خانهای که صدای حسنین علیهما سلام از آن طنینانداز بود، خانهای که صدای مهربانانه زینب کبری و امکلثوم، از فضای آن به گوش میرسید، خانهای که هنوز مردم صدای رسول خدا صلیالله علیه واله را خطاب به اهلش در گوش خود میشنیدند و خانهای که هزاران خاطره آسمانی و زمینی، در آن رخداده بود، ناگهان با شهادت رحمت للعالمین و فراموشی تمامی سفارشات آن خاتم پیامبران که پاداش رسالت خویش را مودًت و دوستی و احترام اهل این خانه قرار داده بود، ناگهان مورد هجوم کینهتوزان و فرصتطلبان قرار گرفت و...چه کردند و چه نکردند!
بسیار عجیب است یك زن جوان این اندازه اصرار داشته باشد كه غسل و کفنودفن او در تاریكى شب و مخفیانه باشد؟! چرا فاطمه اینگونه وصیت مینماید؟! آزار و اذیّت به كجا رسیده؟ بیوفائی مردم نسبت به فاطمه علیهاالسلام به كجا كشیده؟ پس از فوت پیغمبر مگر غیر از فاطمه از آن حضرت كس دیگرى باقیمانده بود؟ آیا در این مدت كوتاه كه پس از فوت پدر در قید حیات بود تا چه اندازه زجر و ناراحتى كشیده كه حتى پس از مرگ هم نمیخواهد كسانى كه نسبت به حضرتش اذیت نمودند، بر سر مزارش حاضر شوند؟
فاطمه علیهاالسلام ظاهراً مقارن ظهر یا نزدیك غروب دار فانى را وداع كرد ولى طبق وصیتنامه، غسل و دفن او تا شب به تأخیر افتاد. صداى گریه از خانهی زهرا علیهاالسلام بلند شد. اهل مدینه خبردار شدند، صداى ضجّه و شیون از شهر بلند شد و بهسوی خانه على علیهالسلام حركت كردند. مردم بیرون خانه اجتماع نموده در انتظار خروج جنازه بودند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت: پراكنده شوید زیرا تشییعجنازه به تأخیر افتاد.
على علیهالسلام فاطمه را در شب دفن نمود چراکه اسماء بنت عُمیس قبل از آنکه از دنیا برود براى او تابوتى درست كرده بود. فاطمه علیهاالسلام با دیدن آن تبسّمى نمود كه در زمان حیاتش بعد از پیامبر صلیالله علیه و آله هرگز متبسّم دیده نشده بود، فاطمه علیهاالسلام را على علیهالسلام و اسماء غسل دادند چراکه خود چنین وصیت نموده بود و ابوبكر و عمر از فوتش خبر نداشتند.
على علیهالسلام جنازه را برداشت بهطرف قبر پیامبر صلیالله علیه و آله حركت كرد و به روضهی مبارك رفت و آنجا نماز خواند و تنى چند از نزدیكان و اصحاب بر او نماز خواندند و عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عقیل و بریده و حُذیفه و ابن مسعود در تشییعجنازه شركت نمودند.
جنازه را در تاریكى شب، آهستهآهسته و در سكوت مطلق بهجانب قبر حركت داد تا مبادا منافقین بفهمند و از دفن مانع شوند و جنازه را كنار قبر بر زمین نهادند، على علیهالسلام خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت باعجلهی تمام، خاك بر قبر ریختند و على علیهالسلام از ترس دشمن قبر فاطمه را با خاك یكسان نمود. صورت هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف بقیع درست كرد تا جاى حقیقى آن شناخته نشود. مراسم دفن در پنهانى و با سرعت انجام یافت همینکه على علیهالسلام از دفن فارغ شد، غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد و احساس كرد كه سخت تنها شد. هم بى پیغمبر و هم بى فاطمه، همچون كوهى از درد، بر سر خاك فاطمه نشست.
قسمتى از این اقدامات، براى آن بود كه طبق وصیت زهرا سلامالله علیها مخالفان در مراسم تشییع، نماز و خاکسپاری او حـاضـر نشوند؛ اما آثار ظاهرى قبر را چرا از میان بردهاند؟ چرا پس از خاکسپاری، صـورت هـفت یا چهل قبر در گورستان بقیع ساختهاند؟ چرا اینهمه تلاش در پنهان داشتن مزار او شده است؟ اگر در سال چهلم هجرى، فرزندان فاطمه سلامالله علیها قبر پدر خود امیر مؤمنان علیهالسلام را از دیده مردم پنهان كردند، از بیحرمتی مخالفان میترسیدند. آیا وضع مدینه در سه ماه پس از رحلت پیامبر خدا صلیالله علیه و آله نیز چنین بود؟!
آیـا عـلّت هـمان نیست كه آن حضرت در آخرین سخنانش به زنان مهاجر و انصار بیان كرد؟ او میخواست دور از چشم ناسپاسان و حقناشناسان و غاصبان به خاك سپرده شود و حتى نشان او هم از آنـان پـنـهان باشد تا با این اقدام، براى همیشه نارضایتى خود را از مخالفان ولایت اعلام كند.
پـنـهـان داشـتـن قـبـر دخـت پیامبر صلیالله علیه و آله، باهدف اعلام نارضایتى و اعتراض آن حضرت نسبت به متجاوزان بود. بـنـابـرایـن از ابـتـكـارات حضرت زهرا سلامالله علیها درراه دفاع از ولایت و اعلام نارضایتى از مخالفان، وصـیـت بـه مـخـفـى مـانـدن قـبـرشان بود. ایشان با وصیت خود در نظر داشت، اعتراض همیشگیاش را نسبت به غاصبان خـلافـت اعـلام كـنـد و بهوسیله طرح این نقشه، آخرین ضربه را بر حریف وارد ساخت و یك سند زنده و محكمى براى مظلومیت خود و جبارى دستگاه خلافت براى همیشه باقى نهاد.
همچنین هر مسلمانى درصدد برمیآید بداند قبر دختر عزیز پیغمبر اسلام در كجاست؟ وقتى شنید كه جاى قبر معلوم نیست. خواهد پرسید: چرا؟ در جواب میشنود كه خود زهرا علیهاالسلام وصیت نموده كه قبرش مخفى بماند. آنگاه خود آن شخص علت قضیه را درك میکند و میفهمد كه از دستگاه خلافت وقت، ناراضى بوده و جنازهی او در محیط خفقانآوری دفن شده است. آنگاه فكر میکند كه مگر ممكن است دختر محبوب پیغمبر اسلام باآنهمه فضائل و كمالات، از خلیفهی پدرش ناراضى باشد و خلافت او صحیح باشد؟! چنین امرى امكان ندارد. پس معلوم میشود كه خلافت او غاصبانه و برخلاف نظریهی پیغمبر صلیالله علیه و آله و خانوادهاش بوده است.
امـامـان مـعـصـوم علیهمالسلام نـیـز بهرغم آگـاهـى از مـحـل قـبـر، آن را آشـكـار نـسـاخـتـنـد و ایـن راز تـا ظهور منتقم و منجى بشریت حضرت ولیعصر عجل الله تعالى فرجه الشریف همچنان مخفى خواهد ماند. در مورد محل دفن حضرت فاطمه سلامالله علیها نظراتی وجود دارد، برخی مزارش را در بقیع میدانند.
بعضی گفتهاند که آن بانو در روضه رسول خدا صلیالله علیه واله، به خاک سپرده شد وعدهای معتقدند که حضرت زهرا علیها سلام را در خانه خود دفن کردند که روایات و قرائن، این قول را تائید میکند. ازجمله اینکه، حضرت علی علیهالسلام پس از دفن پیکر همسرش فاطمه، از جای برخاست و رو به قبر پیامبر گفت: درود من و دخترت بر تو باد ای فرستاده الهی که اکنون دخترت در جوار تو فرود آمده است.
سالها در عمرههای متوالی که توفیق درک مسجدالنبی و بقیع و این دیار مقدس را داشتم، با شخصیتهای گوناگون مدینه ارتباط برقرار کرده و حقایقی را از کهنسالان آن به دست میآوردم که در هیچ کتاب و تاریخ و جز اینهایی، شما بدان برخورد نمیکردید.
در این میان در سفرهای متعدد خود، مورد لطف رهبر شیعیان مدینه، مرحوم آیتالله شیخ عمری قرار میگرفتم و گاه ساعتها، به خاطرات تلخ و شیرین و سختیها و زندانها و تا پای چوبه اعدام رفتنش را گوش فراداده و سپس همه را مکتوب میکردم. شبی در راستای خانه حضرت زهرا علیها سلام و محل دفن آن بانو، سخن به میان آمد که خود فرمود: در دوران کودکی به یاد دارم که قبر حضرت زهرا علیها سلام را در خانهاش میدیدیم. قبر مشخص بود و حدود یک متر از زمین بالاتر بود.
بااینکه اعتقاد بر این داریم که دفن شبانه حضرت و مخفیانه و بدون حضور مردم مدینه، خود یکی از دلایل مظلومیت وی در تاریخ بشمار آمده و حتماً دارای نکات دیگری است که جز معصومین از آن، کسی آگاه نبوده است، زیرا که مگر امامان معصوم علیهمالسلام از فرزندان حضرت که خود حضورداشته و دیگر امامان، از مدفن ایشان آگاهی نداشتند؟
چرا همچون امام صادق علیهالسلام که مکان دقیق دفن جدشان امیر المومنین علیه اسلام را برای نخستین بار آشکار ساختند، میتوانستند که جایگاه مبارک مدفن مادر خود را برای همه آشکار سازند، لیک حتماً دلیل محکمی بر پنهان نگاهداشتن آن تا ظهور حضرت در دستگاه الهی وجود دارد، اما میتوان در این راستا، احتمالات مکان دفن را عنوان نمود که شاید بدین ترتیب، کمی از آلام روحی ما شیعیان، کاسته شده و با درک این مواضع، بهره از مکان مقدس دفن حضرت علیها سلام ببریم.
در سال ۱۳۷۶؛ شمسی، توفیق یار گردید و معجزهوار با هیئتی از خاندان سلطنتی در عمره رمضامیه که آن هنگام هنوز رسم بر این بود که پس از پایان نماز عشاء، دربهای مسجدالنبی را میبستند و ساعتی پیش از اذان صبح مجدداً، دربها را میگشودند.
شبی با هماهنگی خواجه کهنسالی که بزرگ خواجگان حرم نبوی بشمار میآمد و چند سالی با وی روابط دوستانهای برقرار کرده بودم، بهطوریکه شبها به دنبالش راه افتاده و من که با لباس و هیئت عربها، پوشش بر تن داشتم، چه بسیار از دربهای باب جبرائیل و باب البقیع و جز اینها را با دستهکلیدهایی که زنجیرش را بر دوش خود میافکند و گاه بلندای این کلیدها که از دوران عبدالمجید عثمانی که بیش از یک قرن ونیم سپری میگردید، به یادگار باقیمانده بود و به بیش از سی سانتیمتر میرسید، با کمکش دربها را میبستم. شبی به من ندا داد که امشب امیر سلطان و تعدادی همراه به زیارت آمده و به درون مقصوره پیامبر، وارد میشوند.
با تمهیدات و نذرونیاز و توسل، خود را در میان این هیئت قرار داده و به درون خانه عشق، خانهای که درودیوار آن با تو سخن میگفت، گام نهادم. جسم و روحم در این جهان نبود، روح از کالبدم در حال تهی شدن بود، ناگاه به خود نهیب زده وسعی داشتم که ضمن درک این مکان مقدس، تمامی نقاط این مکان را به خاطر بسپارم. قفلی که سالها در یک متری آن ایستاده و حسرت وار و محزون بدان مینگریستم، اکنون بازشده بود و از درب خانه حضرت زهرا علیها سلام گام به درون خانه نهادم. اجازه دهید بهگونهای، این مکان را توصیف کنم که گویی شما بدان گام نهادهاید:
در شمال مقصوره و یا ضریح مطهر پیامبر صلیالله علیه واله، دری در برابر باب جبرائیل قرار دارد که در تاریخ به بیت فاطمه، شهرت دارد. هنگامیکه به درون این خانه، گام مینهیم، در سمت چپ و به فاصله سه متر تقریباً، دری وجود دارد که از آن به درون خانه پیامبر صلیالله علیه واله و دیوار پنج گوشهای که پیرامون قبر مطهر حضرت رسول صلیالله علیه واله کشیدهاند، وارد میشویم.
در میانه بیت فاطمه علیها سلام و در فاصله ستونی که همانا ستون جبرائیل بوده و قرارگرفته شدن این ستون در درون این فضا، خود حکمتی دارد که مکان یادشده از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و مهبط وحی در این خانه و بیت فاطمه بوده است، صورت ضریح کوچکی قرارگرفته است که اگر از بیرون و از لابهلای پنجرههای ضریح، دیدههایتان را بهدقت به درون بیندازید، این ضریح را ملاحظه میکنید و مکان مقدس سومی که در این فضا و در سمت راست بیت، در فاصله میان ستون جبرائیل و پنجره شرقی مقصوره، دیده میشود، محراب تهجد است که این مکان، در آغاز خارج از مسجد بوده وهمان مکانی است که رسول خدا صلیالله علیه واله چندین شب به خارج از مسجد که این مکان کوچهای بوده است، آمده و این خانه را میان خود و قبله الهی قرار داده و نماز شب را بهپای داشتند که این حرکت، خود نشانی از جایگاه والای بیت فاطمه علیها سلام و علی علیها سلام داشته و دارد و حضرت برای تأکید مسلمانان دوران خود و آیندگان، دست به این اقدام زدند که بیوت أذن الله أن ترفع ...را دقیقا نشان کنند، اما چه کوته اندیشه و درک بودند وهم اکنون نیز هستند ...
این صورت ضریح به نظر میرسد که بر روی قبر مطهر حضرت قرار داشته و روایات نیز این قول را تأکید مینماید. در حکومت عثمانیان که بسیاری از این بنای کنونی از یادگار دوران آنان بشمار میآید، معمار زبردست و زیرکی را که به نظر میرسد، شیعه بوده و یا دوستدار اهلبیت بوده است، آثار فراوانی از اهلبیت و نام آنان تا حضرت حجة علیهمالسلام را در جایجای این مسجد بکار گرفته که بسیاری از آنها تاکنون پابرجاست و مهمترین اقدام در این راستا، صورت ضریح یادشده میباشد. خانه حضرت زهرا علیها سلام مربعمستطیل بوده و فاصله آن از دیوار جنوبی تا دیوار شمالی، در حدود پنجمتر و طول شرقی غربی این مکان تقریباً چهارده متر به نظر میرسد. زمین این خانه از کاشیهای بسیار قدیمی و نقش دار بارنگ لعاب، پوشانیده شده است.
در این فضا همانطور که عرض کردم، سه مکان مقدس را میتوان درک نمود، نخست ضریح فلزی یک متر ونیم در سه متر و محراب تهجد و ستون مشهور به جبرائیل که در منتهیالیه سمت شمال غربی این خانه قرارگرفته است. پس از گام نهادن به درون خانه حضرت زهرا ع در سمت چپ و به فاصله حدود دو متری که در میانه ضلع جنوبی ضریح قرارگرفته بر قبر مطهر حضرت زهرا علیها سلام، دری دیگر بهصورت پنجرهای و تقریباً شبیه به پنجرههای ضریح است، وجود دارد که از این درب، راه به درون مقصوره و مکان دفن پیکر مطهر رسول خدا صلیالله علیه واله دارد. دیواری قطور تا سقف، پیرامون قبر مطهر پیامبر صلیالله علیه واله را پوشانیده است که این دیوار تا سقف این مکان بالا رفته و از درون زمین نیز آن چنانکه در تاریخ مرآت الحرمین نوشته رفعت پاشا آمده و سالها پیش توسط حقیر به زبان فارسی برگردانشده است، بیش از چهار متر عمق داشته که میانه آن را تا جاییکه ممکن بوده است با سرب تقویت کرده که بدینصورت، هیچ راهی برای حتی نقب زدن از درون و دسترسی به قبر مطهر حضرت وجود ندارد. به این فضا یعنی مقصوره پیامبر گام نهاده و از سمت راست حرکت کردیم و در بالای سر و جنوبیترین مکان مقصوره که روبروی صورت مطهر حضرت قرار میگیرد، لحظاتی را ایستاده و سلام دادیم و به مسیر خود با سمت شرق مقصوره ادامه داده و سرانجام از درب یادشده، مجدداً به خانه حضرت زهرا علیها سلام گام نهادیم و از درب خانه با دنیایی از اشک شوق و احساسی که نمیتوان آن را به قلم و زبان آورد، به بیرون قدم نهادیم و هزاران خاطره از درودیوار و فضای این دو مکان مقدس در ذهن خود نگاشته و سالها است که با آن زندگی میکنم.
هنوز صدای بستن قفل درب خانه متبرک حضرت در گوشم طنینانداز است.
السلام علیک یا فاطمة الزهراء ایتها المظلومة الشهیدة المضطهدة.
این خانه، همواره محل فرود و عروج فرشتگان الهی بود. رسول خدا صلیالله علیه واله تا بدان جا برای این خانه، جایگاه و منزلت قائل بود که هرروز، پگاهان و شامگاهان به کنار آن رفته و پس از کوبیدن درب آن، با صدای بلند بر اهل آن، سلام میداد. قدر و منزلت این خانه عشق، چنان بود که حضرت بدون اذن، بدان گام نمینهادند!
خانه عشق پیامبر صلیالله علیه واله، همواره آخرین توقفگاه حضرتش در خروج از مدینه الرسول بود و هنگام بازگشت به شهر، نخستین مکان و مقصد حضرت بشمار آمده وبی درنگ بهسوی خانه عشق خود، گام برمیداشت. آری، این خانه عشق، خانه دختش فاطمه علیها سلام بود. خانهای که امً ابیها و بعلها و بنیها، در آن سکونت داشتند و چه جایگاهی این خانه در عرش الهی داشت.
پیامبر صلیالله علیه و آله نه از روی محبت پدرانه و نه از روی یادگار خدیجه علیها سلام، آن بزرگ بانویی که تا واپسین لحظات عمر رسول خدا صلیالله علیه واله، یاد و خاطره و فداکاریهای او را بازگو مینمود، بلکه از روی آگاهی به جایگاه این خانه و ساکنانش در عرش الهی، چنین مینمود.
ابراز عشق و علاقه روزانه حضرت، هنگامیکه در مدینه بودند و چه در خارج شدن از آنکه بار غم و اندوه در چهره این پدر و دختر نمایان شده و چه در بازگشتشان به شهر خود که آثار وجد و خوشحالی در صورت مبارکشان آشکار میگردید، همه و همه برای تأکید جایگاه این خانه و اهل آن در عرش الهی و فرشتگان مقربش به مردم و اصحاب و پیروانش و جهانیان بعد از خود بود! اما افسوس و هزاران افسوس که با تمام این ابراز عشقها و سخن درباره آن، پس از رحلت حضرت، چه کردند؟! و چه نکردند!
خانه حضرت زهرا علیها سلام در شرق مسجدالنبی صلیالله علیه واله و در ادامه وهم ردیف دیگر حجرههای پیامبر صلیالله علیه و آله و در میانه آنها قرار داشت. خانه فاطمه علیها سلام میان مربع قبر مبارک حضرت صلیالله علیه و آله و ستون تهجد، بوده است.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد این خانه، این بود که تنها راه خروجی آن از مسجدالنبی بود. در آن هنگام که حضرت جبرائیل علیهالسلام فرمان بسته شدن تمام دربهای رو به مسجد را به پیامبر ابلاغ نمود، تنها این خانه را از این فرمان استثناء نمود که راز این حرکت تاکنون هنوز بر مسلمانان، آشکارنشده است لیک معتقدم تمام این اقدامات و حرکتها و... هریک اشاره به جایگاه خانه عشق به جهانیان بوده است.
خانه حضرت زهرا علیها سلام، استراحتگاه واقعی پیامبر بود، زیرا که به دیدار یگانه گوهر خود ونیز یادگار همسر فداکار و باوفایش، حضرت خدیجه علیها سلام میرسید. جایجای این خانه، قدمگاه، محل استراحت، مکان نشستن، نقطه و جایگاه نماز و عبادت و سجدهگاه پیامبر خدا صلیالله علیه واله بشمار میآید.
این خانه زادگاه امام حسن و امام حسین علیهما سلام و حضرت زینب کبری و
فرمودهی معصوم است که خانه حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام، بخشی از حجره رسول خدا صلیالله علیه واله بوده مسقف این خانه، عرش الهی بشمار میآید.
خانه حضرت زهرا علیها سلام جایگاه فرود وحی و رفتوآمد فرشتگان، در هر صبح و شام بوده و فرستادگان الهی، بر در اختیار گرفتن فرمانهای پروردگار، بهسوی این خانه، بر هم سبقتگرفته و افتخار پیامرسانی را سعی داشتند که از آن خویش نمایند.
این خانه مکانی است که تا واپسین لحظات عمر این کره خاکی، هیچگاه از رفتوآمد فرشتگان، پایان نمیگیرد. این خانه محل فرود وحی بوده و بسیاری از آیات وحیانی در این مکان بر پیامبر صلیالله علیه واله نازل گردید. حدیث مشهور کسا و فرود جبرائیل و بشارت به پنجتن آل عبا، در این خانه رویداده است.
متأسفانه این خانه و اهل آن، پس از رحلت رسول خدا صلیالله علیه واله، مورد بیمهری امت قرار گرفت و دستخوش رویدادهای ناگواری گردید که یکی از تاریکترین و سیاهترین صفحات تاریخ اسلام را رقم زدند. خانهای که درب و دیوارش، بوی رسول خدا را داشته و عطر حضرت به مشام میرسید، خانهای که زمین و محراب آن، یادآور سجدههای طولانی یگانه یادگار و دخت پیامبر صلیالله علیه واله بود، خانهای که صدای حسنین علیهما سلام از آن طنینانداز بود، خانهای که صدای مهربانانه زینب کبری و امکلثوم، از فضای آن به گوش میرسید، خانهای که هنوز مردم صدای رسول خدا صلیالله علیه واله را خطاب به اهلش در گوش خود میشنیدند و خانهای که هزاران خاطره آسمانی و زمینی، در آن رخداده بود، ناگهان با شهادت رحمت للعالمین و فراموشی تمامی سفارشات آن خاتم پیامبران که پاداش رسالت خویش را مودًت و دوستی و احترام اهل این خانه قرار داده بود، ناگهان مورد هجوم کینهتوزان و فرصتطلبان قرار گرفت و...چه کردند و چه نکردند!
بسیار عجیب است یك زن جوان این اندازه اصرار داشته باشد كه غسل و کفنودفن او در تاریكى شب و مخفیانه باشد؟! چرا فاطمه اینگونه وصیت مینماید؟! آزار و اذیّت به كجا رسیده؟ بیوفائی مردم نسبت به فاطمه علیهاالسلام به كجا كشیده؟ پس از فوت پیغمبر مگر غیر از فاطمه از آن حضرت كس دیگرى باقیمانده بود؟ آیا در این مدت كوتاه كه پس از فوت پدر در قید حیات بود تا چه اندازه زجر و ناراحتى كشیده كه حتى پس از مرگ هم نمیخواهد كسانى كه نسبت به حضرتش اذیت نمودند، بر سر مزارش حاضر شوند؟
فاطمه علیهاالسلام ظاهراً مقارن ظهر یا نزدیك غروب دار فانى را وداع كرد ولى طبق وصیتنامه، غسل و دفن او تا شب به تأخیر افتاد. صداى گریه از خانهی زهرا علیهاالسلام بلند شد. اهل مدینه خبردار شدند، صداى ضجّه و شیون از شهر بلند شد و بهسوی خانه على علیهالسلام حركت كردند. مردم بیرون خانه اجتماع نموده در انتظار خروج جنازه بودند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت: پراكنده شوید زیرا تشییعجنازه به تأخیر افتاد.
على علیهالسلام فاطمه را در شب دفن نمود چراکه
على علیهالسلام جنازه را برداشت بهطرف قبر پیامبر صلیالله علیه و آله حركت كرد و به روضهی مبارك رفت و آنجا نماز خواند و تنى چند از نزدیكان و اصحاب بر او نماز خواندند و عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عقیل و بریده و حُذیفه و ابن مسعود در تشییعجنازه شركت نمودند.
جنازه را در تاریكى شب، آهستهآهسته و در سكوت مطلق بهجانب قبر حركت داد تا مبادا منافقین بفهمند و از دفن مانع شوند و جنازه را كنار قبر بر زمین نهادند، على علیهالسلام خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت باعجلهی تمام، خاك بر قبر ریختند و على علیهالسلام از ترس دشمن قبر فاطمه را با خاك یكسان نمود. صورت هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف بقیع درست كرد تا جاى حقیقى آن شناخته نشود. مراسم دفن در پنهانى و با سرعت انجام یافت همینکه على علیهالسلام از دفن فارغ شد، غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد و احساس كرد كه سخت تنها شد. هم بى پیغمبر و هم بى فاطمه، همچون كوهى از درد، بر سر خاك فاطمه نشست.
قسمتى از این اقدامات، براى آن بود كه طبق وصیت زهرا سلامالله علیها مخالفان در مراسم تشییع، نماز و خاکسپاری او حـاضـر نشوند؛ اما آثار ظاهرى قبر را چرا از میان بردهاند؟ چرا پس از خاکسپاری، صـورت هـفت یا چهل قبر در گورستان بقیع ساختهاند؟ چرا اینهمه تلاش در پنهان داشتن مزار او شده است؟ اگر در سال چهلم هجرى، فرزندان فاطمه سلامالله علیها قبر پدر خود امیر مؤمنان علیهالسلام را از دیده مردم پنهان كردند، از بیحرمتی مخالفان میترسیدند. آیا وضع مدینه در سه ماه پس از رحلت پیامبر خدا صلیالله علیه و آله نیز چنین بود؟!
آیـا عـلّت هـمان نیست كه آن حضرت در آخرین سخنانش به زنان مهاجر و انصار بیان كرد؟ او میخواست دور از چشم ناسپاسان و حقناشناسان و غاصبان به خاك سپرده شود و حتى نشان او هم از آنـان پـنـهان باشد تا با این اقدام، براى همیشه نارضایتى خود را از مخالفان ولایت اعلام كند.
پـنـهـان داشـتـن قـبـر دخـت پیامبر صلیالله علیه و آله، باهدف اعلام نارضایتى و اعتراض آن حضرت نسبت به متجاوزان بود. بـنـابـرایـن از ابـتـكـارات حضرت زهرا سلامالله علیها درراه دفاع از ولایت و اعلام نارضایتى از مخالفان، وصـیـت بـه مـخـفـى مـانـدن قـبـرشان بود. ایشان با وصیت خود در نظر داشت، اعتراض همیشگیاش را نسبت به غاصبان خـلافـت اعـلام كـنـد و بهوسیله طرح این نقشه، آخرین ضربه را بر حریف وارد ساخت و یك سند زنده و محكمى براى مظلومیت خود و جبارى دستگاه خلافت براى همیشه باقى نهاد.
همچنین هر مسلمانى درصدد برمیآید بداند
امـامـان مـعـصـوم علیهمالسلام نـیـز بهرغم آگـاهـى از مـحـل قـبـر، آن را آشـكـار نـسـاخـتـنـد و ایـن راز تـا ظهور منتقم و منجى بشریت حضرت ولیعصر عجل الله تعالى فرجه الشریف همچنان مخفى خواهد ماند. در مورد محل دفن حضرت فاطمه سلامالله علیها نظراتی وجود دارد، برخی مزارش را در بقیع میدانند.
بعضی گفتهاند که آن بانو در روضه رسول خدا صلیالله علیه واله، به خاک سپرده شد وعدهای معتقدند که حضرت زهرا علیها سلام را در خانه خود دفن کردند که روایات و قرائن، این قول را تائید میکند. ازجمله اینکه، حضرت علی علیهالسلام پس از دفن پیکر همسرش فاطمه، از جای برخاست و رو به قبر پیامبر گفت: درود من و دخترت بر تو باد ای فرستاده الهی که اکنون دخترت در جوار تو فرود آمده است.
سالها در عمرههای متوالی که توفیق درک مسجدالنبی و بقیع و این دیار مقدس را داشتم، با شخصیتهای گوناگون مدینه ارتباط برقرار کرده و حقایقی را از کهنسالان آن به دست میآوردم که در هیچ کتاب و تاریخ و جز اینهایی، شما بدان برخورد نمیکردید.
در این میان در سفرهای متعدد خود، مورد لطف رهبر شیعیان مدینه، مرحوم آیتالله شیخ عمری قرار میگرفتم و گاه ساعتها، به خاطرات تلخ و شیرین و سختیها و زندانها و تا پای چوبه اعدام رفتنش را گوش فراداده و سپس همه را مکتوب میکردم. شبی در راستای خانه حضرت زهرا علیها سلام و محل دفن آن بانو، سخن به میان آمد که خود فرمود: در دوران کودکی به یاد دارم که قبر حضرت زهرا علیها سلام را در خانهاش میدیدیم. قبر مشخص بود و حدود یک متر از زمین بالاتر بود.
بااینکه اعتقاد بر این داریم که دفن شبانه حضرت و مخفیانه و بدون حضور مردم مدینه، خود یکی از دلایل مظلومیت وی در تاریخ بشمار آمده و حتماً دارای نکات دیگری است که جز معصومین از آن، کسی آگاه نبوده است، زیرا که مگر امامان معصوم علیهمالسلام از فرزندان حضرت که خود حضورداشته و دیگر امامان، از مدفن ایشان آگاهی نداشتند؟
چرا همچون امام صادق علیهالسلام که مکان دقیق دفن جدشان امیر المومنین علیه اسلام را برای نخستین بار آشکار ساختند، میتوانستند که جایگاه مبارک مدفن مادر خود را برای همه آشکار سازند، لیک حتماً دلیل محکمی بر پنهان نگاهداشتن آن تا ظهور حضرت در دستگاه الهی وجود دارد، اما میتوان در این راستا، احتمالات مکان دفن را
در سال ۱۳۷۶؛ شمسی، توفیق یار گردید و معجزهوار با هیئتی از خاندان سلطنتی در عمره رمضامیه که آن هنگام هنوز رسم بر این بود که پس از پایان نماز عشاء، دربهای مسجدالنبی را میبستند و ساعتی پیش از اذان صبح مجدداً، دربها را میگشودند.
شبی با هماهنگی خواجه کهنسالی که بزرگ خواجگان حرم نبوی بشمار میآمد و چند سالی با وی روابط دوستانهای برقرار کرده بودم، بهطوریکه شبها به دنبالش راه افتاده و من که با لباس و هیئت عربها، پوشش بر تن داشتم، چه بسیار از دربهای باب جبرائیل و باب البقیع و جز اینها را با دستهکلیدهایی که زنجیرش را بر دوش خود میافکند و گاه بلندای این کلیدها که از دوران عبدالمجید عثمانی که بیش از یک قرن ونیم سپری میگردید، به یادگار باقیمانده بود و به بیش از سی سانتیمتر میرسید، با کمکش دربها را میبستم. شبی به من ندا داد که امشب امیر سلطان و تعدادی همراه به زیارت آمده و به درون مقصوره پیامبر، وارد میشوند.
با تمهیدات و نذرونیاز و توسل، خود را در میان این هیئت قرار داده و به درون خانه عشق، خانهای که درودیوار آن با تو سخن میگفت، گام نهادم. جسم و روحم در این جهان نبود، روح از کالبدم در حال تهی شدن بود، ناگاه به خود نهیب زده وسعی داشتم که ضمن درک این مکان مقدس، تمامی نقاط این مکان را به خاطر بسپارم. قفلی که سالها در یک متری آن ایستاده و حسرت وار و محزون بدان مینگریستم، اکنون بازشده بود و از درب خانه حضرت زهرا علیها سلام گام به درون خانه نهادم. اجازه دهید بهگونهای، این مکان را توصیف کنم که گویی شما بدان گام نهادهاید:
در شمال مقصوره و یا ضریح مطهر پیامبر صلیالله علیه واله، دری در برابر باب جبرائیل قرار دارد که در تاریخ به بیت فاطمه، شهرت دارد. هنگامیکه به درون این خانه، گام مینهیم، در سمت چپ و به فاصله سه متر تقریباً، دری وجود دارد که از آن به درون خانه پیامبر صلیالله علیه واله و دیوار پنج گوشهای که پیرامون قبر مطهر حضرت رسول صلیالله علیه واله کشیدهاند، وارد میشویم.
در میانه بیت فاطمه علیها سلام و در فاصله ستونی که همانا ستون جبرائیل بوده و قرارگرفته شدن این ستون در درون این فضا، خود حکمتی دارد که مکان یادشده از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و مهبط وحی در این خانه و بیت فاطمه بوده است، صورت ضریح کوچکی قرارگرفته است که اگر از بیرون و از لابهلای پنجرههای ضریح، دیدههایتان را بهدقت به درون بیندازید، این ضریح را ملاحظه میکنید و مکان مقدس سومی که در این فضا و در سمت راست بیت، در فاصله میان ستون جبرائیل و پنجره شرقی مقصوره، دیده میشود، محراب تهجد است که این مکان، در آغاز خارج از مسجد بوده وهمان مکانی است که رسول خدا صلیالله علیه واله چندین شب به خارج از مسجد که این مکان کوچهای بوده است، آمده و این خانه را میان خود و قبله
این صورت ضریح به نظر میرسد که بر روی قبر مطهر حضرت قرار داشته و روایات نیز این قول را تأکید مینماید. در حکومت عثمانیان که بسیاری از این بنای کنونی از یادگار دوران آنان بشمار میآید، معمار زبردست و زیرکی را که به نظر میرسد، شیعه بوده و یا دوستدار اهلبیت بوده است، آثار فراوانی از اهلبیت و نام آنان تا حضرت حجة علیهمالسلام را در جایجای این مسجد بکار گرفته که بسیاری از آنها تاکنون پابرجاست و مهمترین اقدام در این راستا، صورت ضریح یادشده میباشد. خانه حضرت زهرا علیها سلام مربعمستطیل بوده و فاصله آن از دیوار جنوبی تا دیوار شمالی، در حدود پنجمتر و طول شرقی غربی این مکان تقریباً چهارده متر به نظر میرسد. زمین این خانه از کاشیهای بسیار قدیمی و نقش دار بارنگ لعاب، پوشانیده شده است.
در این فضا همانطور که عرض کردم، سه مکان مقدس را میتوان درک نمود، نخست ضریح فلزی یک متر ونیم در سه متر و محراب تهجد و ستون مشهور به جبرائیل که در منتهیالیه سمت شمال غربی این خانه قرارگرفته است. پس از گام نهادن به درون خانه حضرت زهرا ع در سمت چپ و به فاصله حدود دو متری که در میانه ضلع جنوبی ضریح قرارگرفته بر قبر مطهر حضرت زهرا علیها سلام، دری دیگر بهصورت پنجرهای و تقریباً شبیه به پنجرههای ضریح است، وجود دارد که از این درب، راه به درون مقصوره و مکان دفن پیکر مطهر رسول خدا صلیالله علیه واله دارد. دیواری قطور تا سقف، پیرامون قبر مطهر پیامبر صلیالله علیه واله را پوشانیده است که این دیوار تا سقف این مکان بالا رفته و از درون زمین نیز آن چنانکه در تاریخ مرآت الحرمین نوشته رفعت پاشا آمده و سالها پیش توسط حقیر به زبان فارسی برگردانشده است، بیش از چهار متر عمق داشته که میانه آن را تا جاییکه ممکن بوده است با سرب تقویت کرده که بدینصورت، هیچ راهی برای حتی نقب زدن از درون و دسترسی به قبر مطهر حضرت وجود ندارد. به این فضا یعنی مقصوره پیامبر گام نهاده و از سمت راست حرکت کردیم و در بالای سر و جنوبیترین مکان مقصوره که روبروی صورت مطهر حضرت قرار میگیرد، لحظاتی را ایستاده و سلام دادیم و به مسیر خود با سمت شرق مقصوره ادامه داده و سرانجام از درب یادشده، مجدداً به خانه حضرت زهرا علیها سلام گام نهادیم و از درب خانه با دنیایی از اشک شوق و احساسی که نمیتوان آن را به قلم و زبان آورد، به بیرون قدم نهادیم و هزاران خاطره از درودیوار و فضای این دو مکان مقدس در ذهن خود نگاشته و سالها است که با آن زندگی میکنم.
هنوز صدای بستن قفل درب خانه متبرک حضرت در گوشم طنینانداز است.
السلام علیک یا فاطمة الزهراء ایتها المظلومة الشهیدة المضطهدة.