سرویس معرفت/ هرگاه میشنویم که حوزه باید با دانشگاه وحدت داشته باشد، این سؤال به ذهن خطور میکند که حوزه با کدام دانشگاه باید اتحاد داشته باشد؟ با چه رشتهای؟ برای چه دو نهاد علمی باید اتحاد داشته باشند؟ نداشته باشند چه میشود؟ و سؤالاتی که جوابش شاید جنبه شعارگونه بودن این مقوله را به ذهن تداعی کند تا واقعیتش را. وقتی میشنویم وحدت بین حوزه و دانشگاه باید محقق شود، حداقلهایی به ذهن میرسد از این قبیل که هم دیگر را فحش ندهند، باهم دوست و رفیق باشند، یکی دیگری را بیسواد و دیگری او را متحجر و مقدس خطاب نکند؛ مثل وحدت بین شیعه و سنی که یکدیگر را کافر ندانند و باهم دوست باشند.
این نگاه اما بدوی و سطحی است. باید حوزه و دانشگاه سطح بالایی از اتحاد را داشته باشند تا نهتنها خودشان، بلکه جامعه ایرانی را به پیشرفت و کمال سوق دهند. حوزه باید در دانشگاه و دانشگاه باید در حوزه تأثیر بگذارد. تا وحدت و اتحاد بین این دو نهاد علمی نباشد این پیشرفت و تعالی اجتماعی که در گروی علم و عالمان آن سرزمین است محقق نمیشود. در ذیل آثار متوقع از وحدت بین حوزه و دانشگاه بیان میکنیم تا ببینیم در این 38 سالی که از شهادت دکتر مفتح پرچمدار این مقوله و سیاستهای آن میگذرد چقدر از این آثار محقق شده است و بهطورکلی این اتحاد جه ضرورتی دارد.
اسلامی سازی علوم انسانی
اسلامی سازی علوم، مهمترین اثر وحدت بین حوزه و دانشگاه میتواند باشد. این امر نیاز به حوزه و دانشگاه دارد تا به این مهم برسد و تولید الگویی اسلامی از جانب حوزه و ایرانی از جانب دانشگاه داشته باشد. برای تولید اقتصاد اسلامی، فلسفه اسلامی، روانشناسی اسلامی، علوم سیاسی اسلامی، نیاز به هر دو نهاد علمی داریم. تازه اگر قائل به نظریه آیه الله جوادی آملی شویم که تمام علوم مثل فیزیک و هستهای و پزشکی و شیمی و فنی همه میتواند اسلامی شود نیاز به این امر بیشتر میشود.
موضوعشناسی
بیشترین کارکرد حوزه در فقه و اصول فقه است. حوزه اما در انجام این وظیفه خود نیازمند به دانشگاه است تا موضوع را برایش توضیح دهد تا بداند بر چه چیز حکم جواز و عدم جواز دهد. بداند حقیقت پول و اعتبار و یا فلان معامله جدید چیست و چه تأثیری در جامعه دارد تا حکم به جواز و عدم جوازش دهد. مرگ مغزی را دانشگاه باید بگوید چیست تا حوزه به جواز اهدای عضو حکم دهد. تورم را باید اساتید اقتصاد دانشگاه بیان کنند چیست تا ربای بانکی را نیز با آن بسنجیم.
تحول در علوم
هر علمی برای بقای خود نیازمند به تغییر و تحول است. هم حوزه و هم دانشگاه باید تغییر و تحولات لازم را داشته باشند تا بتوانند مرجعیت علمی خود را حفظ کنند و بهعنوان نهاد مولّد علم تأثیر گزار باشند. بنابراین باید این دو از تغییر و تحولاتی که درون یکدیگر رخ میدهد و برنامههایی که برای آموزش پیاده میکنند، از یکدیگر الگوبرداری کنند و به یکدیگر کمک کنند تا بتوانند همسو باهم جامعه علمی کشور را به کمال و پیشرفت مدنظر برسانند. کم یا زیاد کردن ماده درسی، تغییر ساختار و مبانی علمی که دیگر پاسخ گوی نیاز علمی و عملی جامعه نیست، باید در هر دو نهاد تغییر کند. رویکرد متفاوت حوزه و دانشگاه میتواند، ایرادات احتمالی این تغییرات و تحولات را کاهش دهد.
پژوهش
در عرصه پژوهش نیز وحدت بین این دو اثربخش است. نیاز هر نهاد علمی پژوهش است تا دانشپژوهان را انگیزه دهد و اثر تحصیل خود را ببینند، در وحدت بین حوزه و دانشگاه و تأثیر و تأثر از یکدیگر، بهخوبی این مهم محقق میشود. اگر پژوهش نباشد دانشپژوه اثر تحصیل خود را نمیبیند. ارائه پژوهشهای حوزه به دانشگاه و برعکس میتواند از موازی کاری در برخی عرصهها و یا حتی شیوه تحقیق و پژوهش و تعمق در آن را به هم بیاموزند؛ حتی اگر ارائهای بین هم نباشد حوزه میتواند از دانشگاه بیاموزد که پژوهش محور شود، بهعنوانمثال پژوهش محور شدن دانشجویان در مقطع ارشد امری موردپسند است. باید حوزه نیز این امر را تقویت کند تا انگیزه دانشپژوهان خود را افزایش دهد.
اخلاق و معنویت
حوزه غیر از نهاد علمی، نهادی معنوی و دینی است و با وحدت بین این دو میتواند اخلاق و معنویت را به دانشگاه تزریق کند. دانشگاه اگر تولید دکتر و مهندس میکند، خوب است که همسو با حوزه علمیه شده و اخلاق و معنویت را سرلوحه کار خود قرار دهد تا مهندس و دکتری متعهد و زیبنده به اخلاق اسلامی را ارائه جامعه دهد. اگر در عالمان و متخصصین جامعه اخلاق نهادینه شود تأثیر بسزایی در فرهنگ جامعه دارد.
محتوا
حوزه علمیه نهادی است با قدمت هزارساله با متونی بس پخته و عمیق که در هر مسئلهای که وارد میشود، به آن مسئله ژرف مینگرد. گرچه متون او قدیمی است، ولی اصول و چهارچوبی به دست دانشپژوه میدهد که به هر مسئله نوظهوری مواجه شود با نگاه عمیقش سخت میتوان به او خدشه وارد کرد. سزاوار است با اتحاد بین حوزه و دانشگاه هر دو این رویه را در محتوای خود جای دهند تا دانشپژوهان خود را در پیشرفت ببیند. اگر بنا است تغییر و تحولی در حوزه صورت پذیرد این رویه حوزه باید رعایت شود و دانشگاه نیز به متون خود به کمک حوزه عمق به محتوای علوم انسانی خود ببخشد.
اینها جملهای از آثار است که توقع میرود در وحدت بین حوزه و دانشگاه محقق شود، ولی آنچه الآن بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه میبینیم صرفاً شعاری از این مقوله است. متأسفانه هیچ اتحادی بین این دو نهاد نیست و پیامدهای منفی آن را نیز شاهد هستیم. اینکه چرا تاکنون اتحادی بین این دو رخ نداده است، ممکن است کمبود ارزشهای اخلاقی باشد یا اختلافات سیاسی باشد، یا مشکلات معیشتی و تبعیضاتی که توهم میکنند وجود دارد مانع از این اتحاد شده است. مسئولین نیز باسیاستهای خود به این علل گاها دامن میزنند. خلاصه اینکه وحدت به معنای فحش ندادن نیست، ، حوزه و دانشگاه واقعا باید در هدف اتحاد داشته باشند که تعالی و پیشرفت جامعه است و این امر با کمک کردن یکدیگر محقق میشود.