۰
تاریخ انتشار
جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۴۵
به مناسبت شهادت پیامبر گرامی اسلام;

رحلت نبی مکرم اسلام؛ وفات به مرگ طبیعی یا شهادت؟

سعید چهره نما
رحلت نبی مکرم اسلام؛ وفات به مرگ طبیعی یا شهادت؟
اختصاصی/ هرچند که برخی تلاش می‌کنند تا این باور را القاء کنند که پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و اله و سلم به مرگ طبیعی وفات یافته‌اند، اما شواهد تاریخی و روایات وارده، این باور را تقویت می‌کند که حضرت به دلیل اثرات ناشی از مسمومیت به شهادت رسیده‌اند. با مراجعه به کتب قدمای از شیعه، وجود چنین ذهنیتی در مورد عامل وفات حضرت در دوره نزدیک به عصر معصومان مشهود است.
شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات قائل است که اعتقاد ما [شیعه] بر این است که حضرت در غزوه خیبر مسموم گردیده و براثر عوارض آن وفات یافتند[1]. همین نظر البته بدون قید محل مسمومیت [خیبر] و تنها با عبارت «قبض بالمدينة مسموما» بعدها توسط استوانه‌های علمی شیعه همچون شیخ مفید[2]، شیخ طوسی[3]، علامه حلی[4]، علامه محمدتقی مجلسی[5]، شیخ جعفر کاشف الغطاء[6] مورد تائید واقع‌شده است.
به نظر می‌رسد در سده‌های متأخر نیز شهادت پیامبر صلی‌الله علیه و اله و سلم براثر مسمومیت، نظریه مشهور شیعه محسوب می‌گردیده است. علامه مجلسی در مرآة العقول گوید: مشهور بین ما [شیعه] همان است که شیخ طوسی در تهذیب و دیگران در کتب خود آورده‌اند که حضرت در روز دوشنبه دو شب‌مانده از صفر در سال ده هجری از دنیا رفته‌اند[7]. همچنین محدث شهیر حر عاملی نیز در میان متأخرین وفات ناشی از مسمومیت در غزوه خیبر را از اعتقادات شیعه برمی‌شمرد.[8] محدث قمی، نیز معتقد است، مطابق احادیث معتبره، آن حضرت به شهادت از دنیا رفته‌اند.[9]
همین نظریه مسمومیت و شهادت ناشی از آن در میان اهل سنت نیز نظریه مشهور محسوب می‌گردد. به‌طوری‌که در کتب تاریخی و متون حدیث عامه، در ذیل بیان علت وفات حضرت به مسمومیت حضرت اشاره‌شده است که در ادامه بدان اشاره می‌گردد.
شواهد تاریخی و روایی دالّ بر شهادت حضرت
امام صادق علیه‌السلام: «پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شد... و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه‌ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است». سپس فرمود: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ» یعنی «هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این‌که با شهادت از دنیا می‌رود.»[10]. البته این روایت به یک اصل کلی در مورد انبیا و اوصیای ایشان نیز اشاره دارد و آن اینکه هیچ‌یک از ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نمی‌روند و شهادت فرجام نهایی ایشان است، هرچند ما اصراری بر اثبات این کبرای کلی در این مقام نداریم و در این مقام تمرکز ما بر مورد شخص نبی اکرم (ص) می‌باشد.
همین تعبیر از امام حسن مجتبی ع بعد از شهادت امیر المومنین علیه‌السلام این‌گونه واردشده است: «پیامبر اکرم به من خبر داده که امامت در اختیار دوازده امام از اهل‌بیت اوست که برگزیده‌اند. هیچ‌کدام از ما نیست مگر اینکه یا مسموم می‌شود و یا مقتول»[11]
موثقه زراره از امام باقر علیه‌السلام: آن زن يهودي که گوشت گوسفند را براي مسموم کردن پيامبر با سم آغشته کرده بود، نزد پيامبر آورده، پيامبر به او فرمود: چه عاملي تو را بر اين کار واداشت؟ آن زن گفت: در دل خودم گفتم: اگر اين شخص پيامبر باشد اين سم به او ضرر نمي‌زند و اگر پادشاه باشد مردم را از دست او راحت کرده‌ام. پيامبر از اين زن چشم‌پوشي کرد.[12]
در روایتی دیگر امام صادق (ع) می‌فرمایند: چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (سردست) گوسفند را دوست می‌داشتند، یک زن یهودی بااطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.[13]
علاوه بر روایاتی دیگر در منابع شیعی که بر شهادت حضرت دلالت می‌کنند، روایات فراوانی در صحاح و مسانید و سیر و تواریخ اهل سنت نیز وجود دارد که همین نظریه را تائید می‌کند.
در معتبرترین کتاب اهل سنت یعنی صحیح بخاری، نقل‌شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عایشه فرمودند: من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده‌ام، در بدنم احساس می‌کردم و اکنون گویا وقت آن فرارسیده که آن سم، مرا از پای درآورد[14]. صالحی شامی حدیث مسمومیت در خیبر را به طرق مختلف از صحیحین و احمد حنبل، ابن سعد در طبقات الکبری، دارمی در سنن، بیهقی، حاکم و برخی دیگر نقل کرده است.[15]
احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می‌نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می‌دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به‌غیراز مسمومیت، برای بیماری خویش نمی‌بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای درآورد.[16]
ابن کثیر در البدايةوالنهاية در بابی مستقل با عنوان «ذكر قصة الشاة المسمومة و ما كان من أمر البرهان الّذي ظهر عندها و الحجة البالغة فيها» روایات بسیاری از منابع مختلف و روات مختلف دراین‌باره نقل کرده است. دریکی از این روایات از ابن اسحاق از اجلای روات اهل سنت که ذهبی در میزان الاعتدال او را به «احد الائمه الاعلام» یادکرده است، چنین نقل می‌کند: «رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خورده، اکنون رگ دلم قطع می‌شود.»[17]
همچنین ابن سعد به سند صحیح و نیز بیهقی از عبدالله بن مسعود نقل نموده‌اند كه وي می‌گوید: «اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا ص کشته‌شده و به شهادت رسیده‌اند براي من محبوب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از اين است که یک‌بار قسم بخورم که او کشته نشده و به شهادت نرسیده‌اند»[18]
هرچند که برخی رحلت پیامبر صلی‌الله علیه و اله و سلم را ناشی از عامل طبیعی؛ همچون بیماری ذات الجنب[19] یا تب شدید دانسته‌اند[20] و این در حالی است که پیامبر در پاسخ به مطلبی از عایشه می‌فرماید: «من نزد خدا این‌قدر کرامت دارم که مرا به ذات الجنب مبتلا نکند»[21]. مشابه همین عبارت را نیز ابن ابی الحدید نقل کرده است[22]. لکن با توجه به شواهد ارائه‌شده، می‌توان نظریه شهادت حضرت را تقویت نمود و زمان مسمومیت ایشان را مربوط به حادثه غزوه خیبر دانست.
برخی نظریات با پذیرش شهادت حضرت، منشأ آن را در امری دیگر و آن‌هم در آخرین روزهای عمر رسول خدا پیگیری می‌کنند. مطابق این نظر در آخرین سال‌های عمر شریف حضرت دستگاه نفاق در مدینه به‌سرعت رشد کرده و درصدد حذف رسول خدا صلی‌الله علیه و اله و سلم و ضبط زعامت و رهبری جامعه به نفع خود است. هرچند این کلام در جای خود قابل دفاع است و در برخی روایات همچون روایت بخاری که در آن رسول خدا بر فراز بلندی‌های اطراف مدینه فرمودند: «إنی أَرَى مَوَاقِعَ الْفِتَنِ خِلَالَ بُیُوتِکُمْ کَمَوَاقِعِ الْقَطْرِ» «من دارم می‌بینم فتنه‌ها در درون خانه‌های شما نفوذ کرده است همان‌گونه که قطرات باران زمین را فرامی‌گیرد.»[23] و نیز حادثه رمی شتر پیامبر در عقبه و سرپیچی از پیوستن به سپاه اسامه، شواهدی از شدت گرفتن تحرکات دستگاه نفاق در آخرین ایام عمر شریف حضرت به چشم می‌خورد، لکن ارتباط دادن این قائله به خورانیدن سم به حضرت در غالب دارو، در آخرین روزهای عمر شریف حضرت، آن‌هم توسط عوامل این جریان به دلایلی قابل‌پذیرش نیست.
در این دسته از روایات که در صحیحین و دیگر منابع بدان اشاره‌شده، از قول يكي از زنان پيامبر (ص) آمده است: ما به رسول خدا در هنگام بیماری‌اش دارو دادیم پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید.  گفتیم: (مسئله‌ای نیست) هر بیماری از دارو متنفر است. در بعضی روایات این‌چنین آمده: (اهمیتی ندهید) کراهت مریض از دواست. اندکی بعد پیامبر فرمود: هرکس در خانه است در برابر چشم من باید دارو بخورد به‌جز عمویم عباس که در کنار شما حضور نداشت.[24]
تأملی در این دسته از روایات و اختلافات صریحی که در این طیف از روایات به چشم می‌خورد، بیشتر این نظر را تقویت می‌کند که جاعلان این دسته از احادیث، بیشتر به دنبال توجیه عبارت سخیف «ان الرجل ليهجر» می‌باشند تا با این دسته از روایات امتناع از خوردن دارو را به حالت غیرطبیعی حضرت نسبت داده، زیرکانه پایه‌های توجیه کلام مذکور را بنا نهند.
از طرفی هیچ منطقی نمی‌پذیرد که برخی به این عمل دست زنند و اهل‌بیت رسول خدا صلی‌الله علیه و اله و سلم که البته بی‌خبر از این موضوع‌اند و صرفاً از سر احسان نظاره‌گر خورانیدن داروی مذکور به حضرت‌اند، از طرف حضرت امر شوند به خوردن آنچه حضرت می‌داند سمی مهلک است. البته تحلیل دلالی و سندی این روایات در کتاب الصحيح من سيرة النبى الأعظم ذیل بابی با عنوان «حديث لد النبي صلّى اللّه عليه و آله خرافة»[25] به‌صورت مبسوط صورت گرفته که علاقه‌مندان می‌توانند به این منبع مراجعه کنند.
به‌عنوان جمع‌بندی مطلب می‌توان با توجه به ارتکاز و ذهنیت علمای متقدم شیعه و اهل سنت که البته برگرفته از حجم وسیعی از روایاتی است که بیانگر شهادت حضرت رسول صلی‌الله علیه و اله و سلم می‌باشند و نیز با توجه به ادعای شهرتی که توسط متأخرین از علما و محدثین شیعه در مورد شهادت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و اله و سلم مطرح گردیده است، به نظر می‌رسد شهادت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و اله و سلم قابل دفاع باشد، هرچند که در کیفیت و منشأ آن اختلافاتی وجود داشته باشد؛ و الله العالم.
 
[1]. الاعتقادات؛ ص 97؛ قم، چاپ: دوم، 1414 ق.
[2]. المقنعة؛ ص 456؛ يك جلدی، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه، قم - ايران، اول، 1413 ه‍ ق
[3]. تهذيب الأحكام؛ ج‌6، ص 2؛ تهذيب الأحكام، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق
[4]. منتهى المطلب، ج‌13، ص 259‌؛ 15 جلد، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد - ايران، اول، 1412 ه‍ ق
[5]. مرآة العقول؛ ج‌5، ص 174؛26 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، دوم، 1404 ه‍ ق
[6]. كشف الغطاء؛ ج‌1، ص 57؛ 4 جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1422 ه‍ ق
[7]. مرآة العقول؛ همان.
[8]. إثبات الهداة؛ ج‏5؛ ص 384؛ بيروت، چاپ: اول، 1422 ق.
[9]. منتهی الآمال، ج 1، ص 263؛ 5 جلدی، انتشارات دلیل، قم، 1379 ش.
[10]. بصائر الدرجات، ج‏1، ص 503؛ 1 جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - ايران؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.
[11]. كفاية الأثر، 1 جلد، بيدار - قم، 1401 ق.
[12]. الكافي، ج 2، ص 108؛ 8 جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
[13]. همان، ج 6، ص 315.
[14]. صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.
[15]. الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ج‏33، ص: 147؛ 35 جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1426 ه.ق.
[16]. مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت
[17]. البدايةوالنهاية، ج‏4، ص 211؛ بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986.
[18]. سبل الهدى، ج 12، ص 303، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1414/1993
[19]. نوعی بیماری در طب سنتی است که با درد، آماس و ورم ناحیهٔ پهلو، قفسه سینه و دنده‌ها و سرفه و تب مشخص می‌شود.
[20]. شرح نهج البلاغة، ج 10، ص 266، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.  ابن ابی الحدید در همین مصدر به این دسته از اقوال اشاره کرده است.
[21]. محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 193، ح 229.    
[22]. شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 31؛
[23] صحیح بخاری، ج 3، 1317، دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة الثالثة، 1407 - 1987
[24]. همان، ج 4، 1618؛ ج 5، ص 2159- صحیح مسلم، ج 4، ص 1733؛ دار إحياء التراث العربي – بيروت.
[25]. الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ج‏32، ص: 130
https://www.razavi.news/vdcay6nu.49n6e15kk4.html
razavi.news/vdcay6nu.49n6e15kk4.html
کد مطلب ۲۱۱۳۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما