۱
۰
تاریخ انتشار
شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۵۹

لالایی مادرانه‌ای که هر شب "بیدارتر " می‌کند

فائزه اعتماد گلستانی/ کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
لالایی مادرانه‌ای که هر شب "بیدارتر " می‌کند
"مادری" کردن پیشه هر روز و شب آنهاست. دست از این خود آزاری عاشقانه نمی کشند؛ مدام در حال یافتن بهترین راه حل ها برای مسائل فرزندانشان هستند. دوست دارند شاکله وجودی فرزندشان را در زیباترین اشکال بریزند. برترین شخصیت ها را خلق کنند. سالم ترین انسان ها را بپرورانند و شاداب ترین و آراسته ترین مخلوقات را بیارایند. مادرها هر لحظه، در اندیشه یافتن بهترین فرصت ها برای دلبندانشان هستند.

روزهای خاصی از سال در گذرند. پر از اشک و ماتم و سیاهی. نگاه دیگری به این روزها به ما می فهماند بسیاری از مقاصد مادرانه ای که به دنبالش هستیم بیش از همه روزهای سال در حال تکرار و تفسیر اند. بنظرم دهه های محرم و صفر فرصت های خوبیست برای این که عزم خود را جزم کنیم تا رسالت تربیتی مان را نسبت به فرزندانمان کامل و کامل تر کنیم. آری، نگاه تازه ای هم به این ایام هست که هم زیباست و هم غینمت شمردن فرصت هاست، و آن بهره بردن از فرصت "آموزش" است.

هیئت های عزاداری و مجالس روضه خوانی از دیرباز با فرهنگ ما آمیخته شده اند. تقریبا حافظه تاریخی هر یک از ما روزهایی را به یاد می آورد که همزیسته با این چنین محافلی است. چه کودکی و چه نوجوانی ما خاطره هایی از روزهای محرم و صفر دارند؛ چرا که حتی اگر فقط در شهر قدم می گذاشتیم، حیاتِ شهر را آراسته به عزا می دیدیم و نتیجه این شد که "فضای ذهنی" هر شهروندی قطعه ای حسینی دارد که برایش "احساس تعلق" خاصی نیز ایجاد کرده است.

فضای ذهنی همان جایی هست که تمام وجود آدمی با آن در تماس است. زیستن در این فضا زیستن با خاطره هاست. این خاطرات "حس تعلق" به وجود می آورند تا جایی که پیوند عمیقی با هویت آدمی برقرار می کنند. کلاس های درسی که در آن بزرگ شدیم یک فضای عینی با کارکردهای آموزشی بود، اما امروز همه ما دوست داریم برای یک لحظه هم که شده دوباره در همان کلاس ها قدم بزنیم، در حقیقت احساس تعلقی که ناشی از فضای ذهنی ماست باعث می شود اینک دوست داشته باشیم به آن جا سر بزنیم. خاطرات را مرور کنیم و خود دیگرمان را بیابیم. 

قاب شخصیت کودکان انعطاف پذیر است. کودک ما همان رخداد بزرگیست که ما می خواهیم به وقوع بپیوندد. همان هویتی است که نیمه بزرگی از آن را فضای اجتماعی و زندگی اجتماعی برایش تعریف می کند. عصاره ی همان بازی های کودکانه ایست که با همسالانش کارگردانی می کند. "حس تعلق" در کودک ما نیز نتیجه همان فضاهایی عینی و ذهنی ایست که ما برایش تعریف می کنیم.

هیئت ها و تکیه های حسینی برای کودک ما فضاهایی عینی، ارتباطی و حتی سرگرم کننده اند که فضایی ذهنی توام با احساس تعلق را به وجود خواهند آورد. بر این باور هستم که نباید حضور به همراه کودکان را سخت و دشوار پنداشت و یا بهانه این را تراشید که بچه های کوچک مجالس را برهم می زنند؛ اتفاقا باید "مادرانه" هم در مجالس عزاداری شرکت کرد!

مادرانه یعنی با یک بغل خوراکی خوشمزه، یک جعبه خوش رنگ مداد رنگی و لباس هایی که فرزندانمان آن ها را دوست دارد. می شود با این ها فرزندمان را سرگرم نگه داریم تا موجب آزار دیگران هم نباشیم. فرزندان ما در این لحظه ها در حال فراگیری اند. اگر ما بخواهیم همه رخدادهای مثبت را در خاطراتشان ثبت می کنند و بیش تر از همیشه یادآوری خواهند کرد. اصلا سیاهی رنگ عزا ،کودکانه ی قشنگی خواهد بود اگر به فرزندانمان بگوییم کربلا یک داستان طولانی برای هزار و یک شب من و توست که هر شب بیدارترمان می کند؛کربلا قصه قشنگ "سخاوت" است. واقعه پیروز "حق علیه باطل" است. اسلوب ناب "دگرخواه شدن "است. راه ساده "مصون" ماندن است. یک نگاه نو برای "به زیستن" است. یک "عاشقانه" خواهر و برادرانه است. یک زهر حجر "دردمنشانه" است. یک" ادراک "حقیقی از "حقیقت" است. یک "مرام و معرفت مردانه" است. یک نقشه راه "دقیق" است. یک رفاقت "صادقانه "است. یک سیاست "مقتدرانه" است. یک واکنش "عاقلانه" است. یک گفتمان "حق طلبانه" است. 

این ها لالایی های قشنگ "مادرانه" است و تا همیشه در گوش و هوش فرزندانمان می ماند؛ باور کنیم.
https://www.razavi.news/vdcdj50f.yt0jz6a22y.html
razavi.news/vdcdj50f.yt0jz6a22y.html
کد مطلب ۱۸۷۰۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما

نظرات بازدیدکنندگان
نیلوفر نیکوفر
Germany
مقاله ای بسیار اموزنده بود
که هوش و درایت نویسنده را نمایش میداد