امام رضا علیهالسلام و شرایط حاکم اسلامی
حسین ادبی/ پژوهشگر حوزه علمیه خراسان
بنابراین تعیین حاکم نیز از ضروریات است. اما آیا میتوان به هر حاکمی در حکومت تن داد؟ به ویژه اگر آن حکومت، حکومت اسلامی باشد. در حکومت اسلامی برای انتخاب حاکم شروطی بیان شده است. یکی از این شرایط، عدالت است. عدالت به این معناست که میان فقیر و غنی، ضعیف و قوی، سفید و سیاه هیچکدام فرقی نگذارد و همه در برابر او از شرایط رشد و بهرهمندی مساوی برخوردار باشند. حاکم اسلامی نمیتواند ستمکار و ظالم باشد. امام رضا علیهالسلام در اینباره میفرماید: اگر حاکم جامعه دچار ستمکاری شود، دولت او خوار و ذلیل میشود. حفظ قدرت و اقتدار حکومت اسلامی از ضروریات است و اگر حاکم اسلامی نتواند این قدرت را حفظ کند و با ستمهایی که به مردم روا میدارد، باعث ذلت حکومت اسلامی شود، شرایط کافی برای حکومت را دارا نخواهد بود و باید از حکومت کنارهگیری کند.
حاکم اسلامی نمیتواند کسی باشد که رذایل اخلاقی در او نمود دارد. بنابراین حاکم اسلامی نباید متجاهر به فسق باشد و گناه را علنی انجام دهد. البته گناه در خلوت نیز جایز نیست، اما گناه علنی که باعث فسق فرد میشود به یقین او را از شرایط حکومت ساقط میکند. همچنین حاکم اسلامی نباید دروغ بگوید. در روایتی از امام رضا علیهالسلام آمده است: هنگامی که حاکمان دروغ بگویند، باران نمیبارد. نباریدن باران باعث فشار بر مردم طبقه متوسط میشود و نظام معیشتی آنان را دچار مشکل می کند. همه این موارد ظلمی از طرف حاکمی است که به مردم دروغ میگوید و باعث این فشار و سختی میشود.
حاکم اسلامی باید با غم و اندوه و سختی و راحتی مردم همراه باشد و خود را در رفع مشکلات مردم سهیم کند و صرفاً به عنوانی که به او دادهاند اکتفا نکند. امام علی علیهالسلام در نامهای به فرماندار بصره این نکته را یادآور شده و میفرماید: آیا خودم را به این راضی کنم که به من امیرالمؤمنین گفته شود، ولی با مردم در سختیها و رنجهایشان شریک نشوم و پیشوا و امام آنها در سختیها و مشقات نباشم( و فقط در راحتی امام آنها باشم)؟
تمام آنچه گفته شد، بخشی از صفات حاکم اسلامی است. یکی از دلایلی که امام حسین علیهالسلام با یزید بیعت نکرد، این بود که یزید این شرایط را دارا نبود و به ستمکاری و بی عدالتی و رذائل عدیده اخلاقی مبتلا بود. یزید فردی شرابخوار، قمارباز و لاابالی بود. بیتفاوتی نسبت به جامعه اسلامی در ضمیر او نهفته بود. از اینکه مردم در گوشه گوشه حکومت اسلامی دچار گرفتاریهای گوناگون باشند و او به عیش و نوش و میمونبازی خود مشغول باشد، ابایی نداشت. اینها همه باعث شد امام معصومی چون حسین علیهالسلام بنا را بر عدم بیعت با او بگذارد و مردمی را که پس از حکومت معاویه بسیاری از مفاهیم دینی دوره رسول خدا را از دست داده بودند و یا مفاهیمی تحریف شده را دریافت کرده بودند، به این بشارت دهد که من برای احیای دین جدم قیام کردم. قیام امام حسین سرآغاز تحول در دینداری مردمی بود که در دوره بیست ساله معاویه معارف دینی را معکوس و نادرست دریافت کرده بودند.
عیون اخبارالرضا؛ ج2، ص101
نهج البلاغه، نامه 45
امالی شیخ مفید، ص 310