عاشورا تکلیف همه روز هاست؛
زندگی خود را با اهداف حسینی تنظیم کنیم
غلامرضا بنی اسدی
در ماجراي کربلا، کساني قبول شدند که «خود» را نديدند بلکه در جمال بي همانند امام حسين عليه السلام «خدا» را ديدند و عاشق شدند و رفتند، اما آناني که نگاهشان به خودشان افتاد و منيتشان در آينه رو به رويشان قاب شد و حسين (ع) و خداي او را نديدند مردود شدند و اين ماجرا در همان روز به پايان نيامد. بلکه از آن روز - شفاف تر- آغاز شد و خون حسين که خون خدا بود، همه چيز را براي هميشه زمان و همه زمين به دو نيم کرد- که به گفته موسوي گرمارودي- «هرچيز يا سرخ است يا حسين نيست» آن خط از امروز ما را هم مي گذرد و باز همه چيز را به دو نيم مي کند تا فهرست برندگان و سياهه بازندگان عاشورا هر روز طولاني تر شود. بر اين اساس است که کل يوم عاشورا، هرروز و نو به نو بايد باز فهم و باز تعريف شود و کربلا نيز گاه تا اتاق کار ما کشيده مي شود و اين بدان معناست که ما به عاشورا و کربلا نگاهي معرفتي داريم و اصلا مثل کساني که تاريخي و جغرافيايي نگاه مي کنند و عاشورا را در روز دهم محرم سال ۶۱ هجري و کربلا را در وادي نينوا، نقطه پايان مي گذارند فکر نمي کنيم. ما پهنه کربلا را به وسعت زمين و طول عاشورا را به پهنه زندگي مي بينيم و باور داريم هر انسان همواره بايد خود را براساس آموزه هاي عاشورا «به روز» کند و براي خود رسالت عاشورايي قائل باشد که اگر چنين شد، نام آدمي در فهرست برندگان عاشورا ثبت مي شود اما اگر با جريان عاشورا در زندگي همراه نشويم، هرکه باشيم و هر کجا، در شمار بازندگان خواهيم بود، حتي اگر به نام حسين (ع) و کربلا شعار بدهيم! حسين (ع) نه يک اسم تنها، که يک رسم ماندگار است و يک راه روشن، هرکس از اين راه برود برکشتي نجات سوار خواهد شد و نجات خواهد يافت اما هرکس از اين راه نرود نجات نخواهد يافت و هلاک خواهد شد.
«ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة» نه يک تعارف است و نه يک شعار و نه حتي يک راهبرد براي بازه زماني مشخص، بلکه راهبرد هميشگي انسان است براي زندگي. به باور من امروز کساني در فهرست برندگان عاشورا مي توانند نام خود را ثبت کنند که حسيني زندگي کنند، آزاد انديش، حق محور ، ولايت پذير، صاحب خرد و بصير و متمسک به حبل ا... باشند، خصلت هاي يزيدي دروغ و تزوير و ريا و حق نمايي باطل و باطل نمايي حق، بيداد، خودمحوري و خودبيني را از جان خويش بتارانند و همواره در يادداشته باشند که آدمي فقط توان ديدن يک چيز را دارد، يا خود را بايد ببيند يا کنار برود تا خداي خود را ببيند و اين خدا ديدن را در همه زندگي خود بارور کند تا پيروز و سرفراز باشد. درس حسين (ع) نيز رفتن به سمت سرفرازي و تلاش براي اعتلاي حق است و «هل من ناصر » مولا هم جز اعتلاي حق و رفتن به سمت تعالي اخلاقي که فلسفه بعثت بود نيست. پس اگر خواهان اينيم که در کنار رهروان عاشورا قرار بگيريم بايد براي تعالي اخلاقي خود و جامعه تلاش کنيم و براي پالايش جان و جامعه خود از خصلت هاي يزيدي بکوشيم که به اخلاق یزید بودن، به مثابه جنگ مدام با امام حسین است حتی اگر به دل هم آقا را دوست داشته باشیم. ماموریت امروز ما تنظیم رفتار و گفتار و حتی پندار ماست با اهداف حسینی و هرچه به این هدف ها که همانا اکمال اخلاق و حرکت بر مسیر دین است، نزدیک باشیم، حسینی هم هستیم و هرچه از این هدف ها فاصله بگیریم، از امام دور می شویم حتی اگر خانه در خود حرم بنا کنیم!