۰
تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۴۵
ملاک تقسیم‌بندی افراد به باهوش و کم‌هوش چیست؟

باهوش‌ها چه کسانی هستند؟/ ضرورت پرداختن تربیت اسلامی به "هوش"

علیرضا انصاری
باهوش‌ها چه کسانی هستند؟/ ضرورت پرداختن تربیت اسلامی به "هوش"
اختصاصی خبرگزاری رضوی/ نوجوان‌ها و جوان‌ها روی یک سری توانایی‌ها حسّاس‌اند و بر سر آن‌ها با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. دوست دارند که از دیگران سر باشند و جلوی کسی کم نیاورند. یکی از این توانایی‌ها هم «هوش» است.
باهوش و کم‌هوش دو وصف است که برای اکثر نوجوان‌ها و خانواده‌هایشان، اهمیت زیادی دارد؛ اما «هوش» چیست؟
تعریف شرح‌الاسمی‌اش خیلی سخت نیست: هوش قوّه تشخیص است. ملکه‌ای که به‌صورت قریحی یا اکتسابی در فرد موجود است و چنانچه به کار گرفته شود، در اموری که گره‌شان مربوط به فهم است، کمک‌کار و پیش‌برنده است.
اما ماجرا وقتی جالب می‌شود که می‌بینیم افرادی که عموم اجتماع مخصوصاً والدین و اهالی مدارس باهوششان می‌دانند، معمولاً در یکی دو تیپ شخصیتی خلاصه می‌شوند. حال آنکه واقعاً افراد بیشتری با توانایی‌های ذهنی وجود دارند که دیده نمی‌شوند؛ و مشکل بیشتر زمانی رخ می‌دهد که تست‌های سنجش هوش هم به کمک همین درک از باهوشی می‌آیند.
اما چه می‌شود که خیلی از این‌ها که باهوش تصور شده‌اند، در بسیاری از زمینه‌های دیگر که اتفاقاً در آن‌ها به نیروی تشخیص نیاز است، ضعیف عمل می‌کنند؟!
مشکل هم اکثراً در استفاده نکردن از همان هوشی که داشته‌اند نیست! وقتی دیگرانی در همان شرایط، تصمیم درست‌تری می‌گیرند و تشخیص درست‌تری می‌دهند معلوم می‌شود چیزی در این افراد باهوش، کم بوده که گویا در محاسبات، لحاظ نشده است:
هوش از جنسی دیگر و مربوط به عرصه و موضوعی دیگر
به‌راستی آیا غیر از آن‌ها که سطح هوششان در تحلیل کمیّات یا عینیات نمره بالایی دارد (که نوعاً در ریاضیات و علوم تجربی و نهایتاً در محاسبات فنی به کار می‌آید) دیگر انسان‌ها هیچ قوه تشخیص بالایی در هیچ عرصه دیگری ندارند؟!
باز جای شکرش باقی است که امروزه، در کنار «آی کی یو» صحبت از «ای کی یو» هم هست تا حداقل حوزه عمل هم در کنار حوزه نظر، نصیبی از هوش داشته باشد؛ و باز خوب شد که روانشناسی مثل گاردنر پیدا شد و نظریه هوش‌های هشتگانه را مطرح کرد بلکه بعضی از این بسیط اندیشی و قالب بینی دست‌بردارند.
عرصه‌های مختلف، جای هوش‌های متفاوت است
مثلاً در عرصه فوتبال، کسی چون مارادونا جدای از تکنیک بالا، هوش و نبوغ خاصی در پاس دادن، فریب مدافع و دروازه‌بان، خلق موقعیت و ... دارد. اما به‌راستی اگر مارادونا در تست‌های رایج هوش شرکت می‌کرد، نمره بالایی می‌آورد؟! این سنخ تشخیص‌ها و فراست‌ها از امثال مارادونا و مسی، فقط مربوط به هوش هیجانی هم نیست. پس باید مطابق آن عرصه، گونه‌ای دیگر از هوش را برای فهم این‌گونه قوّت‌های ذهنی تعریف کرد.
صفحات تاریخ پر است از نام رهبرانی که در برانگیختن، نظم دادن، رفع بحران کردن و رتق‌وفتق امور پیروانشان، مهارت و هوش فوق‌العاده‌ای داشته‌اند؛ آیا این «هوش تدبیری» از جنس همان آی کی یو یا ای کی یو است؟ و مؤلفه‌هایش، تنها همان مؤلفه‌هاست؟! البته که آن دو هوش، کمک بزرگی هستند اما آیا مقوله تدبیر، چیزی بیشتر و هوشی دیگر لازم ندارد؟!
تأکید و تمرکز نظام آمورشی بر گونه خاصی از هوش، بعضاً منجر به رشد نامتعادل و تک‌بعدی دانش آموزان می‌شود که می‌تواند زندگی آینده‌ی ایشان را چه در دانشگاه، چه در زندگی شغلی و چه در زندگی خانوادگی، دچار کاستی‌ها و خطراتی کند. و از طرف دیگر موجب سرخورده شدن و عقیم ماندن هوش و استعداد عده‌ای دیگر گردد.
شاید زندگی صنعت زده و کمّیّت زده امروز است که هوش را هم‌جهت با خود تعریف کرده است. امّا در این عصر آهن و فریاد، اگر هنر و بالتبع «هوش هنری» نبود، آیا شرایط زندگی برای آدم‌ها قابل تحمّل بود؟! در عرصه هنر، بعضی فقط خوش‌ذوق و سلیقه هستند اما بعضی فراتر رفته، در فهم زیبایی‌های هنری، تحلیل و منطق هم دارند. حال آیا هوش ریاضی‌وار می‌تواند به چنین تحلیل و منطقی دست یابد؟! حاشا و کلّا؛ چه اگر مانع نباشد، رافع هم نیست.
حالا خود هنر هم شاخه‌های متنوعی دارد که موفقیت در هر یک، هوش مخصوص به خود را می‌خواهد: هوش بصری، هوش موسیقیایی، هوش ادبی و حتی هوش سینمایی که نوعی ترکیب از همه‌ی این‌هاست.
گاه بعضی مباحث در حکمت و فلسفه وجود دارند که هوش ریاضی و طبیعی، دقیقاً مانع از دریافت آن‌ها می‌شود. گر چه مشهور است که افلاطون بر سر در آکادمی‌اش نوشته بود: «آنکه هندسه نخوانده، وارد نشود» اما شاگردان رواقی و اشراقی افلاطون خوب می‌دانند که جنس ادراک و تحلیل در فلسفه وسطی تا فلسفه اولی، از زمین تا آسمان فرق می‌کند؟!
می‌شود به تعداد ابعاد «ادراک التفاتی» بشر، هوش در نظر گرفت. تا جایی که می‌توان سخن از هوش یا هوش‌های معنوی گفت. لابد جدای از صفای باطن و ترک تعلقات دنیا، چیز دیگری وجود داشته که گفته‌اند:
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فراستی که «رند» دارد از این جنس است. باز به نظر می‌رسد امثال محی‌الدین و مولوی، زیرکی خاصی در جذب نیروهای معنوی و انوار قدسی داشته‌اند که ماحصل دریافتشان، فتوحات و فصوص الحکم و دیوان شمس و مثنوی است. ولو اینکه همه‌ی مکاشفات و دریافت‌هایشان را در همه‌ی مراتب، درست و صحیح ندانیم.
احصای عمده هوش‌های موجود در بشر حتماً کار سختی است و سخت‌تر از آن، یافتن مؤلفه‌های هر یک و رسیدن به معیارهایی برای سنجش آن‌هاست. اما ما که مدّعی جامعیت دینمان هستیم و قصد بسط فرهنگ شیعی در جهان را داریم، مناسب است روانشناسانی از ما با دغدغه‌ی علم دینی و تربیت اسلامی برخیزند و در راستای کشف، تنظیم و ضابطه دار کردن انواع هوش گامی مؤثر بردارند.
 
https://www.razavi.news/vdchqznz.23n6zdftt2.html
razavi.news/vdchqznz.23n6zdftt2.html
کد مطلب ۱۸۱۱۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما