۱
۳
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۵۲

امام هادی علیه السلام و مرجعیت نیابتی

مصطفی قناعتگر (پژوهشگر حوزه علمیه)
امام هادی علیه السلام و مرجعیت نیابتی
به گزارش خبر گزاری رضوی، داستان جامعه‌‌‌ی شیعی در گذر تاریخ، داستان مردمانی است که پیوسته تحت مدیریت مدیران و هدایت هادیان راستین قرار داشته اند. شیعیان چه هنگامی که ظهور پیشوایان خویش را تجربه می کردند و چه هنگامی که غیبت پیشوای خویش را تجربه می‌کردند و می‌کنند، قدرت مدیریتی و سیستم نظارتی آن پیشوایان را با اندک توجهی حس نمودند.
یکی از نمونه های روشن مدیریت و نظارت امامان علیهم السلام، توسعه‌ی «سازمان وکالت و نهاد مرجعیت نیابتی» به دست امام هادی علیه السلام است. وقتی به مدل مدیریتیِ ایشان نگاه می‌اندازیم، با یک هرم سازمانی مواجه می‌شویم و ایشان را در راس این هرم می‌بینیم. هرچه از راس هرم به سمت قاعده‌ی آن پیش می‌رویم، تعداد نیروها بیشتر می‌شود.
ماجرای سازمان وکالت به صورت جدی از زمان امام صادق علیه السلام کلیک خورد و در دوره‌ی امام هادی علیه السلام به اوج رسید. دوره‌ی امامت امام ششم علیه السلام با حکومت بنی العباس مصادف بود. آن ها که با شعار «ما خواهان خوشنودی آل محمد هستیم» بنی امیه را سرنگون و مردم را با خویش هماهنگ و همراه کرده بودند، رفته رفته چهره‌ی زیرین خویش را نمایان نمودند. ایجاد اختناق برای شیعیان، تحت نظر قرار دادن امامان یا حصر ایشان ، گسترش تدریجی نظامیگری و حذف تدبیر و ... اموری بود که بنی العباس به مرور به کار بستند و در زمان امام هادی عیه السلام به آن شدت بخشیدند. ارتباط حضوری ایشان با شیعیان بسیار محدود شده بود و اندک ملاقات هایی که صورت می‌گرفت نیز با تدبیر و مخفی کاری شدید و تقیه‌ای پیشرفته رخ می‌داد.
در چنین فضایی، امام هادی علیه السلام بهترین روش را برای حفظ کیان شیعه به کار بستند؛ یعنی گسترش «سازمان وکالت» یا «نهاد مرجعیت نیابتی». بیان احکام و معارف دینی، انجام امور مالی، دریافت وجوهات، حل و فصل نزاع های درون شیعی، انتقال نامه های شیعیان به امام و بالعکس و ...  از جمله وظایف وکلاء محسوب می‌شد.
جالب است اگر چارت سازمان را بر اساس روایات و منابع تاریخی مطالعه کنیم:
ریاست: امام هادی علیه السلام.
مدیر داخلی و اجرایی(باب امام): عثمان بن سعید رحمةالله علیه.
سر وکیل ها(وکلاء منطقه ای): ابوعلی بن راشد(وکیل بغداد)، ایوب بن نوح(وکیل کوفه)، علی و ابراهیم دو پسر مهزیار(وکلاء بصره و اهواز)، ابراهیم بن محمد همدانی(وکیل همدان)، احمدبن اسحاق قمی(وکیل قم)، محمدبن فرج(وکیل مصر)، علی بن جعفرهمانی (وکیل مکه).
همچنین برخی اصحاب  وکیل محلی(مانند جعفربن سهیل)، برخی اصحابِ دانشمند وکیل در بیان احکام و معارف(مانند عبدالعظیم الحسنی و فضل بن شاذان) و برخی به عنوان وکیلِ خادم، امورات شخصی امام هادی علیه السلام را عهده دار بودند(مانند کافور خادم و ابی نواس).
امام هادی علیه السلام وکلاء راستین و خداترس را مورد تایید قرار می‌دادند و دستور به مراجعه‌ی مردم به ایشان را صادر می‌کردند. ایشان جهت اعلام وکالت ابوعلی بن راشد به منطقه سواد و بغداد و مدائن، نامه ای به علی بن بلال(که ظاهرا وکیل محلی حضرت در آن ناحیه بوده) می‌نویسند و از او می‌خواهند تا وجوهات را به ابوعلی تسلیم دارد و مطیع امر او باشد. در بخشی از نامه می‌خوانیم:
«شما بزرگ ناحیه ات هستی. دوست داشتم برای بزرگداشت تو، نامه ای را مستقیما به جنابعالی بنگارم. بر تو باد اطاعت از ابوعلی و پرداخت تمام حقوقی که نزد توست به وی و نیز شیعیان را آگاه کن تا موجب کمک و یاری وی در اداره‌ی امور گردد. »
عبدالعظیم حسنی نیز از مراجع نیابتی در مسائل دینی است که امام هادی علیه السلام مردم را به وی ارجاع می دادند. وی دانشمندی فقیه و عادل و بسیار دقیق بود. ابوحماد رازی می‌گوید:
«در سامرا، به حضور امام هادی علیه السلام رسیدم و راجع به برخی مسائل شرعی از حضرت سوالاتی کردم و پاسخ خویش را دریافت کردم. هنگام خداحافظی حضرت به من فرمودند: حماد! هرگاه مشکلی در مسائل دینی آن نواحی (محل سکونتش) برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و از قول من به او سلام برسان.»
این گزاراشات حاکی از توجه ویژه حضرت به عالمان و مورد اعتمادان شیعه است و وظیفه‌ی ما را نیز در عصر غیبت نسبت به مراجع بزرگوار و عالمان دینی روشن می‌سازد.
امام هادی علیه السلام نسبت به وکلائی که از مسیر حق خارج گشتند بسیار کوبنده و قوی برخورد کرده و شیعیان را از ارادت و توجه به آن ها بر حذر می‌داشتند. فارس بن حاتم قزوینی، از جمله وکلاء حضرت بود که متاسفانه به انحراف کشیده شد و حضرت او را از مشروعیت پیشین عزل کردند. ایشان به خط مبارک خویش به علی بن عمرو قزوینی نوشتند:
«... لعنت خدا بر فارس باد. برای تو شایسته نیست مگر اینکه در لعن وی و دشمنی با وی و دوری از وی  نهایت تلاش خویش را به کار ببندی.»
این تدبیر امام علیه السلام(توسعه‌ی نهاد مرجعیت)، نوعی آموزش و آماده سازی نیز برای شیعه محسوب می‌شد. شیعیان دوره‌ی سختی را به نام «عصر غیبت امام» در پیش داشتند و باید با سیستم مرجعیت نیابتی آشنا می‌شدند و خود را با آن سازگار می‌کردند. اساسا همین تدبیر امام دهم علیه السلام بود که به مرجعیت و وکالت عالمان شیعه در طول غیبت کبری، مشروعیت و احترام بخشید. اگر اینک شاهد اداره‌ی کلان امور فرهنگی و دینی شیعیان توسط مراجع بزرگوار تقلید و نیز برخی مجتهدان، عالمان تراز اول و مبلغان  با اخلاص هستیم، آن را باید مرهون نظام جامعی بدانیم که امام هادی علیه السلام توسعه بخشیدند و توسط امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کماکان مدیریت و رهبری می‌شود.
مراجعِ با اخلاص و با ایمان شیعه نیک می‌دانسته و می‌دانند اهلبیت علیهم السلام، ایشان را پیشانی و آبروی مذهب در این عصر قرار داده اند و به همین جهت در زندگی شخصی و روابط اجتماعی همواره سعی در مراعات عزت، تقوی، حکمت و مصلحت می‌نمودند. در طول تاریخ پر افتخار مرجعیت نیابتی، با آنکه حجم عظیمی از وجوهات شرعیه به دست آن بزرگواران می‌رسید، اما هیچگاه به دنبال فعالیت های اقتصادی نمی‌رفتند. در مواضع سیاسی اجتماعی، تلاش کردند به گونه ای سخن نگویند که از بیاناشان انتزاع وابستگی به کانون های قدرت و ثروت شود. اگر با حاکمان ملاطفتی داشته اند، در جای خود نهیب هم زده اند. برای همه‌ی گرایش ها مانند پدری مهربان بوده اند و همین موجب شد مردم ایشان را عمیقا باور کنند.
 
 
https://www.razavi.news/vdchv-nz.23nqkdftt2.html
razavi.news/vdchv-nz.23nqkdftt2.html
کد مطلب ۱۷۶۴۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما

نظرات بازدیدکنندگان
جواد محمدی
Iran, Islamic Republic of
ممنون استاد