جشنواره بین المللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) ، یک ایده بود که به نهالی تبدیل شد در ذهن مردمان خوب این حوالی اما... اما ماجراها دارد این نهال که باغ شد، بوستان شد تا امروز که علاوه بر گستره ایران، در 80 کشور دیگر هم دارد باغ و بوستان را توسعه می دهد. شما که غریبه نیستید، من خود ما جراها دارم با این خیزش حماسی فرهنگ از جبهه غریب الغربا که دارد خلق را پس از قصد قربت، به قربت دوست ارتقا می دهد. یکی از جلوه های این جشنواره که در دیار طبرستان بزرگ، مازندران که به عطر انفاس علوی، خوش روزگاری دارد، جشنواره بین المللی نامه ای به امام رضا(ع) است که برای خود دنیایی دارد. دیده ام که می گویم. این دنیای زیبا دارد هر سال هم گسترده تر می شود. کلمات عشق می کنند وقتی بر کاغذ می نشینند. کاغذ هم عشق می کند وقتی حروف، نام امام رضا را ثبت دفتر می کنند و عجب جذبه ای دارد این کلمه مقدس، این رضا. گفتم ، شما که غریبه نیستید پس راحت می شود حرف ها را گفت و کلمات را به صراحت نوشت که من باور دارم همه نامه ها به مقصد رسیده و دعا ها هم مستجاب شده است. حالا ما، یا می توانیم جلوه های اجابت را ببینیم یا فردا خواهیم دید. فرقی نمی کند. مهم این است که "اجابت" روزی ما باشد که هست. حالا چه فرقی می کند امروز آن را درک کنیم یا فردا؟ برای این سخنم یک دلیل می توانم اقامه کنم در حد " برهان قاطع"! دلیلم همین نامه شهید حججی است که به امام رضا(ع) فرستاده بود که دوسال بعد تمام و کمال اجابت شد و شد دستمایه جشنواره نامه ای به امام رضا(ع). محسن هم علی اکبری و در جوانی به شهادت رسید و هم سرش را چون مولایش سید الشهدا، از بدن جدا شد تا پاسخ مضاغف هم گرفته باشد اویی که به دامن حضرت ضامن آهو دخیل بسته بود؛
بسم الله النور، النور
به: انیسالنفوس، شمسالشموس، مولا علیابن موسی الرضا(ع)
از: غلام رو سیاه، گنهکار
سلام آقای خوبم
از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی میگذرد و حال که در صحن و سرایت هستم سر تا پا شوق و شعف دارم.
یادم هست دفعه قبل خواستههای زیادی از شما داشتم؛ الآن که خوب فکر میکنم به همه خواستههایم رسیدهام؛ شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... ممنونم آقای خوبم، ممنون. دو روز پیش که با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم.
مولای من، با ورود به سپاه دریچهای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذتهای دنیوی هر آنچه که باید میچشیدم را چشیدم. حال، بیصبرانه مشتاق چشیدن لذتی اخروی هستم، لذتی که نهایتش رضای خداست.
یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسیبن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جوادالائمه قسم، تو را به خواهر گرامیات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید. آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضا کن.
امشب شام دوشنبه است؛ میگویند دوشنبهها و پنجشنبهها پرونده اعمال ما میرود دست صاحبمان ولی عصر(عج)
آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادتنامهام را با امضای خودت مزین کن.
آرزو دارم امشب پروندهام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضا میکند.
گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم
ضامنم باش ای رضا
مانند آهو دِه پناهم
آقای من! مرا از درگاهت ناامید نکن
الهی رضاً به رضاک لامعبود سواک
دوشنبه/ سه شنبه 6/5/94
حرم امام رضا(ع)/ رواق الاجابر
01:34 بامداد
... دو سال گذشت تا دعای محسن به اجابت تام برسد تا جهان شاهد یک اتفاق اثر گذار شود و در حدیث "آن دو چشم معصوم" به بیداری رسد و آن دو چشم همچنان دارد مثل رود می رود تا بشوید از خاک، رد پای شیطان را . من مطمئنم باید به مطهرات در شام اضافه کنند چشمان معصوم شهید را که دارد می شوید خاک آن دیار را از حرامی ها. باری، نامه محسن به مقصد رسید، مستجاب شد و جهاد مقدس با تکفیری ها را وارد مرحله ای تازه کرد. من بر این باور مومنم که "داعش" خیلی زود تر از پیش بینی ها تمام خواهد شد چنانکه یزید تمام شد. ظالمان تمام شدند اما نام حسین همچنان شور به پا می کند و محسن ها را به عنوان حجت شهادت، سرمه چشم جهان می کند پس آی مردمان همه عصر ها، آی زادگان همه نسل ها! نامه های خود را به امام رضا بنویسید.