۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۰
یک استاد حوزه گفت:

تو بهشت و جهنم خویشی/ ایمان؛ شاهراه معنابخشی به زیست انسان

تو بهشت و جهنم خویشی/ ایمان؛ شاهراه معنابخشی به زیست انسان
به گزارش خبرگزاری رضوی، بسیار شنیده‌ایم که دوری از معنویت و فراموش کردن وجودی بالاتر از ابعاد مادی این دنیا سبب شده تا انسان‌ها از معنای زندگی واقعی خود فاصله گرفته و درگیر با شرایط تکراری شوند که سرانجام برایشان هیچ سودی از جنبه معنوی به همراه ندارد و این مساله تأثیر مخربی بر زندگی شأن بر جای می‌گذارد. شاید مهمترین علت این اثرگذاری منفی این باشد که اساسِ هر انسانی متأثر از روحیات و معنویاتی است که در سیر زندگی کسب می‌کند و هرچه قدر از این ابعاد دور شود طبیعتاً زندگی برایش بی معنی تر و بغرنج‌تر خواهد شد.
با توجه به اهمیت این مساله گفت وگویی با حجت الاسلام «سید مرتضی حسینی کمال آبادی» استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم و رئیس پژوهشکده ادیب فقیه جواهری داشته‌ایم. وی ابعاد مختلفی را از نگاه پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نسبت به مساله زندگی با خبرنگار ما در میان گذاشته است که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید؛
*با توجه به اینکه امروز سخن از کیفیت و سبک زندگی مطرح است و طی این سال‌ها برنامه‌های گوناگونی در نقاط مختلف جهان برای ارتقای درجه کیفی زندگی انسان ارائه شده و بسیاری کوشیده‌اند که خوشبختی انسان را در گرو درک بهتر او از مسائل مادی تعریف کنند، می‌خواهیم اشاره‌ای داشته باشید به مساله زندگی و آنچه که در دین اسلام به مفهوم و مراد معناداری زندگی مطرح شده است، اساساً پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نسبت به این مساله چه دیدگاهی دارند؟ به بیان دیگر نسخه اسلام برای درک بهتر زندگی چیست؟
از دیدگاه اهل بیت (ع) زندگی وقتی معنا پیدا می‌کند که چیستی آن از نظر علمی دانسته شود و در مرحله بعد بر این شناخت، ترتیب اثر داده شود تا سعادت در متن زندگی جوانه زند و رشد کند.
به تعبیر شیوای امیرمومنان علی (ع) «رَحِمَ الله امْرَاً عَرِفَ مِنْ اَیْنَ و فی اَیْنَ وَ اِلی اَیْنَ» (خداوند رحمت کند انسانی را که بداند از کجا آمده؛ در کجا هست؛ و به کجا می‌رود)؛ این همان مرحله اول شناخت است و در این مرحله است که انسان در می‌یابد که او در در یک فرآیند در حالت زیست است و سابقه و لاحقه دارد، در اینجاست که زندگی و چیدمان آن معنا دیگری پیدا می‌کند، او در می باید که باید نصیب خود را از زیست خود در این دنیا ببرد و نباید نصیب خود را فراموش کند به تعبیر قرآن کریم «وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» اما محتوای این نصیب و بهره، منافع خود را فقط دیدن و فروغلطیدن در لذت‌های زودگذر دنیا نیست بلکه در دیدگاه اهل بیت (ع) به خوبی روشن است که نصیب انسان از این دنیا، بهره آخرت برداشتن است، در این دیدگاه –بر خلاف آنچه مرسوم است- سرای آخرت در آینده محقق نخواهد شد و انسان مانند فردی نیست که در خانه غذا و خوراک بر می‌دارد برای رفتن به مسافرت، بلکه آخرت باطن همین دنیا است که الان به دست ما ساخته می‌شود و از این باطنِ دنیا که الان موجود است، پرده برداشته می‌شود و انسان حقیقت زندگیی را که به دست خود رقم زده است، خواهد دید.
از دیدگاه اهل بیت (ع) زندگی وقتی معنا پیدا می‌کند که چیستی آن از نظر علمی دانسته شود و در مرحله بعد بر این شناخت، ترتیب اثر داده شود تا سعادت در متن زندگی جوانه زند و رشد کند
در دیدگاه اهل بیت (ع) انسان در حیات فردی و اجتماعی خود باید سعادت را رقم بزند و از مزایای آن بهره ببرد، انسان بهشتی از هم اکنون متنعم است چنانکه در وقتی از آن باطن پرده برگرفته می‌شود، خواهند گفت: «قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا» این همان است که پیش از این [نیز] روزی ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ایشان داده شود (سوره بقره، آیه ۲۵).
به یک معنا جوانه‌های سعادت که در متن یک زندگی رقم می‌خورد، شکوفه‌ها و میوه‌های بهشتی می‌دهد و اهل آن زندگی از آن متنعم هستند. نعمت آرامش و آسودگی روان در زندگی که انسان سعادتمند در دنیا از آن بهره مند است، در قیامت نیز خود را نشان می‌دهد و قطعاً او با این نعمت انسی دیرین دارد. نعمت کینه و دشمنی و سو ظن چنانکه در دنیا فرد را آزار می‌داد در قیامت نیز او را آزار می‌دهد، در اینجا است که براساس آموزه‌های اسلام می‌توان گفت «تو بهشت و جهنم خویشی».
در زندگی‌ای که ظاهر و باطن، پیشینه و آینده دارد، سه ضلع مهم به شرح ذیل وجود دارد:
۱. ایمان به غیب
۲. ارتباط با خداوند متعال
۳. شفقت با مردم
زندگی از منظر قرآن و اهل بیت (ع) این سه ضلع بنیادین را دارد و به گمان بنده تمام آموزه‌های قرآن کریم به این سه عنصر در چیدمان زندگی بر می‌گردد و در آیات آغازین سوره مبارکه بقره در وصف متقین فرمود: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ». این سه عنصر حامل تمامی مفاهیمی است که یک زندگی سعادتمند می‌خواهد، البته به گونه ساده و بسیط نباید با این سه عنصر برخورد کرد بلکه ژرفایی عمیق دارد و هر گونه گرفتاری در زندگی، که آن را بی معنی می‌کند نیز از عدم رعایت و ارتباط با این سه عنصر است.
*شغل و کار کردن چه قدر می‌تواند زندگی را دستخوش مفهوم کند؟
شغل و کار کردن در منظومه زندگی، موتور محرک زندگی است، به منزله حرکت خون در رگ‌ها است. کسی که ایمان به غیب دارد کار کردن خود را بزرگترین عنصر در ساخت سعادت خود می‌داند، این شاغل و کاسب حبیب الله، و جلیس فقرا است. با کار کردن، استفاده صحیح از فرصت است می‌تواند و انسان می‌تواند خود را به زندگی صحیح و همان حیات طیبه برساند و کار نکردن به هر بهانه‌ای عنصری «ضدِ زندگی» شمرده می‌شود.
در اسلام کارنکردن حتی به بهانه عبادت کردن مورد نکوهش قرار گرفته است و داستان مردی که مدیریت خانواده و کار را به خاطر عبادت کردن رها کرده بود و مورد نکوهش شدید پیامبر (ص) قرار گرفت
در اسلام کارنکردن حتی به بهانه عبادت کردن مورد نکوهش قرار گرفته است و داستان مردی که مدیریت خانواده و کار را به خاطر عبادت کردن رها کرده بود و مورد نکوهش شدید پیامبر (ص) قرار گرفت و کار کردن پیوسته و سنگین اهل بیت (ع) گویای جایگاه کار کردن در اسلام است. در قوانین اسلام هر اموری که به کار کردن ضرر برساند، جلوگیری شده است و مثال بارز آن ممنوعیت ربا است، کار باید درآمدزایی کند، این کوشش است که زندگی را فایده مند می‌کند و باعث می‌شود انسان در اتباط با خالق و خلق سربلند باشد و انسانی که پای روی پای انداخته رو با پول می‌خواهد بدون هیچ کوششی به پولی دیگر برسد و به فرهنگ کار و تلاش ضربه بزند، از سوی خداوند به او اعلام جنگ شده است، خداوند حریم کار کردن را آنقدر مهم، امنیتی و استراتژیک می‌داند که اعلان جنگ به افراد ربا خوار می‌کند «فأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ:، این کج روی و تعدی از سوی ربا خوار آغاز می‌گردد ولی با جنگی از سوی خدا و رسول مواجه می‌شود.
بر این اساس مراد از کار کردن نیز کار مولّد و متقن است که در سخنان اهل بیت (ع) مورد تاکید قرار گرفته است. کار کردن خود فرد را، خانواده و خاندان و جامعه را بیمه می‌کند، کار کردن، به منزله تحرک بدن است، همانطور که بدن بی تحرک مورد هجمه انواع مریضی‌ها قرار می‌گیرد، انسان بی کار نیز مورد هجمه مریضی‌های مهلک قرار می‌گیرد.
شغل، عنصری بنیادین در معنای زندگی است و انسان‌های شاغلی که کار آفرینی برای دیگران می‌کنند نیز از جایگاه والایی پیش خداوند متعال برخوردارند و در مقابل رباخواران که سم مهلک جامعه انسانی هستند، کارآفرینان تقویت کننده سلامت یک جامعه هستند، مقام آن را باید گرامی و پاس داشت.
در این دیدگاه شغل به صرف کسب در آمد نیست، لذا رسیدن به پول نقطه پایان کار نیست، بلکه نفس کار و سودمندی آن برای جامعه موضوعیت دارد. بد نیست در اینجا به کتابی اشاره کنم که در سال گذشته مورد مطالعه قرار دادم کتابی است به نام «سنگفرش هر خیابان از طلا است»، این کتاب به قلم «کیم وو چونگ» مدیر و مؤسس کمپانی «دوو» است، در این کتاب ارزش کار کردن و جایگاه و آثار کارآفرینی را به خوبی می‌توان مشاهده کرد، او از نقطه صفر فقر با کار کردن توانست ارزش پول کشور خودش کره را بالا ببرد و کاآفرینی های بی شمار کند، در این کتاب به خوبی نشان داده شده است که کار می‌تواند مظهر جهاد در زندگی، زهد و معنویت باشد و نوع دوستی، فداکاری و غیرت را به جامعه تزریق کند، مطالعه این کتاب را به مخاطبان گرامی به ویژه جوانان توصیه می‌کنم.
*پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) چه جایگاهی را برای مولفه‌هایی نظیر تصمیم درست گرفتن و تأثیر آن بر زندگی بیان کرده‌اند؟ به هر صورت بخش بزرگی از مشکلات انسان‌ها ناشی از تصمیمات نادرستی است که در زندگی می‌گیرند، آموزه‌های دین ما در این مورد چه مواردی را مطرح کرده است؟
در بخش پیشین کار را موتور محرک زندگی معرفی کردیم، در این بخش موتور محرک کار را می‌توان اراده و تصمیم گیری و پایداری را موتور محرک کار کردن بر شمرد. امیرمومنان (ع) در بیانی بسیار شیوا می‌فرمایند: بیماری سستی دل خود را با اراده قوی درمان کن (شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۳۲۸).
این اراده قوی است که بیماری سستی را از میان می‌برد و بسیار از دستورهای شریعت و قوانین آسمانی همین تقویت اراده را به دنبال دارد، پایداری بر نماز صبح و اراده برای کندن پهلو از بستر خواب خود اراده‌ای فولادین می‌طلبد به تعبیر قرآن کریم در سوره مبارکه سجده: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» پهلوهایشان از خوابگاه‌ها جدا می‌گردد [و] پروردگارشان را از روی بیم و طمع می‌خوانند و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق می‌کنند.
سنت الهی روزه داری به میزان زیادی در تقویت اراده نقش دارد، انسانی که انسی دیرین به خوردن و آشامیدن دارد در مقطعی از زمان با اراده خود به امر الهی از این امر دست بگیرد به تعبیر زیبای مولوی در مثنوی معنوی:
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شب‌ها خواب را گشتی اسیر؟
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
این عزم استوار را امام صادق (ع) وقتی عجین می‌شود با خلوص نیت برترین ره توشه سالک الی الله تعالی بر می‌شمرد (بحار الانوار، ج ۸۶، ص ۳۲۱۸) این تصمیم گیری است که مرحله دومی که اوایل سخنانم عرض کردم را رقم می‌زند و باعث می‌شود ایمان به غیب ارتباط با خداوند و شفقت و مهربانی با مردم در زندگی جاری شود.
مرجع : خبرگزاری مهر
https://www.razavi.news/vdcfjjdj.w6dmyagiiw.html
razavi.news/vdcfjjdj.w6dmyagiiw.html
کد مطلب ۴۳۴۱۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما