ملا محمد تقی بن محمد برغانی در روستای برغان طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پس از کسب مدارج علمی در ایران و عراق به دربار فتحعلی شاه فراخوانده شد و در آنجا برای اولین بار نظریه ولایت فقیه را مطرح نمود. تالیفات او بیشتر در زمینه فقه است. خطابه ها و منابر او زمانی تنها سنگر مقاومت تشیع در برابر فرقه های ظاله و من جمله شیخیه بود، شهادت او نیز توسط همین فرقه انجام گرفت. بر سر لقب شهید ثالث میان او و عالم گرانقدر قاضی نورالله مرعشی شوشتری اختلاف کرده اند.
به گزارش خبرگزاری فرهنگ رضوی،محمدتقی برغانی (زاده ۱۱۷۲ برغان - قتل ۱۲۶۲ ۱۲۶۳)، روحانی شیعه ایرانی معروف به ملا محمدتقی برغانی. از مراجع تقلید شیعه و سرشناسترین دانشمند خاندان برغانی است. او توسط چند بابی و در هنگام عبادت در مسجد کشته شد، برخی او را شهید ثالث لقب دادهاند و بعضی دیگر، وی را شهید رابع نامیدهاند. مقبرهٔ محمدتقی برغانی معروف به آرامگاه شهید ثالث از جاذبههای تاریخی شهر قزوین است که در ضلع غربی میدان شهدا، خیابان سلامگاه قرار دارد.
در روستای «برغان» به دنیا آمد. در سال تولد وی چند قول وجود دارد. پدرش ملا محمد ملائکه و پدربزرگش ملا محمدتقی طالقانی در شمار عالمان دین بودند. وی به تشویق پدرش به تحصیل علوم دینی پرداخت. تحصیلات مقدماتی و مقداری از فقه و اصول را در نزد دانشمندان قزوین به پایان برده و آنگاه رهسپار قم میشود. در آنجا در حوزه درسی علامه محقق میرزای قمی حضور یافته و سپس به اصفهان میرود و از بزرگان این شهر، حکمت و کلام را فرا میگیرد. پس از چندی به کربلا میآید و چند سالی در درس صاحب ریاض شرکت جسته و بعد به ایران باز میگردد
در سال ۱۲۲۰ قمری به ایران بازگشت و در تهران ساکن شد و به تصدی امور مذهبی پرداخت. حوزه درس او به دلیل دقت علمی رونق یافت اما پس از چندی مجدداً به عتبات بازگشت. علت بازگشت وی را دریافت اجازه صدور فتوی از میرزای قمی و یا تبعید توسط فتحعلی شاه پس از مشاجره با ملا محمدعلی مازندرانی در یک مباحثه که دز حضور شاه برگزار گردیده بود دانستهاند.
او در بازگشت به عتبات باردیگر به درس استاد خود طباطبایی بازگشت و به توصیه او تدریس را نیز آغاز کرد. همچنین مسجدی بنام مسجد برغانی (که پس از قتل او به مسجد شهید ثالث معروف شد) بنا کرد و امامت جماعت آنرا عهده دار شد.
وی پس از دریافت گواهی اجتهاد از سیدعلی طباطبایی و فرزند او سید محمد مجاهد و شیخ جعفر نجفی صاحب کتاب کشف الغطاء، مجدداً به ایران بازگشت و در قزوین ساکن شد و با برادرش مدرسه علمیه صالحیه را بنیاد نهادند. ظاهراً شاه با حضور او و برادرش در تهران مخالف بودهاست.
در زمان او، فرقههای متعددی در حال شکلگیری و گسترش بود. عمدهترین آنها وهابیت، شیخیه و بابیه بودند که وی نقش زیادی در مبارزه با آنها داشت.
قتل وی در منابعی به بابیان نسبت داده شدهاست. در مورد نحوه کشتهشدن او گفته شده شبی بر حسب عادت معمول برای خواندن نماز شب به مسجد میرفت. در حال عبادت، چند نفر از پیروان شیخیه و بابیه که تصمیم داشتند او را ترور کنند، با نیزه به وی هجوم میآوردند و هشت نقطه از گردنش را با آن مجروح میسازند که پس از انتقال به منزلش بعد از دو روز به علت شدت جراحات وارده از دنیا میرود.