حجتالاسلام پیروزمند:
انقلابیگری، پرخاشگری نیست/محافظهکاری، ضد عقل است
به گزارش خبرگزاری رضوی به نقل از مهر، حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند قائم مقام و عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم است. او از اعضای گروه علم اصول احکام حکومتی در دفتر این فرهنگستان و از نظر پژوهشی علاوه بر مسائل بنیادی، در موضوعات راهبردی نظام اسلامی تمرکز دارد. حجت الاسلام پیروزمند در دفتر فرهنگستان علوم اسلامی در موضوعات زیر مشغول به فعالیت بوده است: روشهای سنتی و انحرافی اجتهاد، موضوعشناسی، فلسفه علم و معرفت شناسی، مبانی اقتصاد سوسیالیستی و سرمایهداری، روش سیستمی، الگوی سیستمسازی، مبانی جامعهشناسی، مبانی نظام سیاسی، ولایت فقیه، روش مدلسازی، روش تحقیق، مبادی و مبانی اصول فقه احکام حکومتی و… .
«مبانی و راهکارهای اسلامیشدن دانشگاه»، «مبانی و الگوی مهندسی فرهنگی»، «مدل تنظیم سیاستهای کلان فرهنگی»، «ارزیابی عملکرد فرهنگی حوزههای علمیه در تاریخ معاصر»، «مفهومشناسی اسلامی در فرهنگ نبوی(ص)» و... برخی از کتابهای تالیفی حجت الاسلام پیروزمند است. در مصاحبه پیشرو با او، تلاش شده تقابل فضاهای محافظهکار و انقلابی موجود در کشور بویژه در دهههای اخیر مورد بررسی قرار گیرد.
برای تحلیل پدیده محافظهکاری و تقابلش با انقلابیگری نیازمند نوعی تدقیق در معنا و مصادیق آنها هستیم. از نظر شما معنا و معیارهای محافظهکاری و انقلابیگری چیست؟
بله، قطعا باید معنا و معیار محافظهکاری و انقلابیگری را بدانیم و با توجه به این معیارها بتوانیم اتفاقی را که در صحنه جامعه رخ داده ارزیابی کنیم. در این راستا باید به طور دقیق مشخص شود که محافظهکاری را چه معنا میکنید و با چه نوع محافظهکاریای باید موافق و با چه نوع محافظهکاریای باید مخالف بود. همچنین در نقطه مقابلش باید بدانیم با چه مفهومی از انقلابیگری مواجه، و با چه معناهایی از آن موافق و مخالف هستیم.
مفهوم محافظهکاری را به دو گونه کاملاً متفاوت میشود معنا کرد. یک معنای محافظهکاری «احتیاط عقلایی و انقلابی توأم با واقعگرایی» است. اگر محافظهکاری را اینگونه معنا کنیم، طبیعتاً حرف، تفکر و رویه مردودی نیست، البته با توضیحاتی که در ادامه بیان خواهم کرد. در این معنا، من احتیاط را مقید به «عقلایی» و «انقلابی» کردم و این در مقابل احتیاطی قرار میگیرد که از سر ترس و وادادگی و منفعتطلبی است. این نوع احتیاط از روی ترس و وادادگی نه طبیعی است و نه ممدوح، و نمیتواند یک محافظهکاری قابل پذیرش برای انقلاب اسلامی باشد. ولی آن نوع محافظهکاری مبنی بر احتیاط عقلایی و انقلابی و واقعگرایی، یک محافظهکاری قابل پذیرش است. وقتی در اینجا از واقعگرایی سخن میگوییم یعنی نوعی از واقعگرایی که مبتنی بر شناخت درست از ظرفیتها و توانمندیهای انقلاب اسلامی و همچنین توجه به نصرت الهی است که به طور خاص همواره در حرکت انقلاب ما مشاهده شده است. اگر محافظهکاری ملزم به این نوع از واقعگرایی باشد، باید از آن استقبال کرد.
نکته دیگری که در این زمینه باید به آن توجه کرد این است که در عین اینکه شجاعت در فرهنگ اسلامی پذیرفته شده، ولی تحول به هر شکلی پذیرفته نشده است؛ به این معنا که انسان نباید چشم خود را ببندد و خودش را از هر بلندیای پرت کند و بگوید من شجاع هستم! طبیعتاً این مسئله ملاک پذیرفتهای برای شجاعت نیست. در این زمینه واقعگراییای که حرکت ما را منطقی و با آیندهنگری توأم بکند، میتواند مورد استقبال و توجه باشد.
این تمایز در معانی دوگانه را، میتوان برای انقلابیگری هم لحاظ کرد؟
بله، در نقطه مقابل این معنا از محافظهکاری، انقلابیگری قرار میگیرد که اگر ما آن را به معنای پرخاشگری، برخورد احساسی، حرکت غیرعقلایی یا ندیدن واقعیات معنا کنیم، قطعا پذیرفته شده نیست. این معنا از انقلابیگری اساساً نه تعریف انقلابیگری است و نه اگر کسی این تعریف را از انقلابیگری کند قابلقبول و مورد تأیید است. طبیعتاً انقلاب اسلامی ما با این نوع از انقلابیگری پیش نرفته و از این به بعد هم پیش نخواهد رفت. اما انقلابیگریای که به معنای ولایتپذیری، بصیرت، عقلانیت، شجاعت، سعهصدر، همت بلند و اهتمام و حرکت جمعی باشد برای انقلابیگری قابل قبول و پذیرش است و با واقعیت هم منطبق است و میتوان از این نوع انقلابیگری استقبال کرد.
به نظر میرسد که شرایط انقلابیگری حتی در معنای قابل پذیرشی که فرمودید در دهههای اخیر در کشور ما تضعیف شده است. این اتفاق به انضمام رشد نوعی از محافظهکاری که شاید بتوان آن را نوعی محافظهکاری منفعتطلبانه نامگذاری کرد رخ داده است و به طور مشخص بعد از پایان جنگ تحمیلی و ظهور نوعی از سیاستهای ایدئولوژیک دستراستی در کشور ما ظهور و بروز پیدا کرد. تا چه حد با این تحلیل موافقید و اگر توافق دارید به نظر شما عواملش چه بوده است؟
اولاً این نکته را عرض را کردم که باید به انقلابیگری و شیوههای تغییر و تحول در شرایط و محیطها توجه کنیم؛ چراکه ما با وضعیتهای متفاوتی روبرو هستیم و در هر شرایط معیارهای حاکمی وجود دارد؛ یعنی بروز انقلابیگری در زمان انقلاب و مقابله با شاه بهگونهای بوده است، که متفاوت از انقلابیگری در زمان بعد از انقلاب و در دوران دفاع مقدس بوده است. همچنین هر دوی اینها بهگونهای متفاوت است با نوع انقلابیگریای که امروز باید داشته باشیم، یعنی دورانی که دوره جنگ نرم است.
ممکن است کسانی که در زمان دفاع مقدس، انقلابی بودند به دلیل اینکه دشمن را مقابل خود میدیدند و میشناختند، وظیفه خود میدانستند که با ایثار، شجاعت و شهامت مقابل دشمن بایستند و معنای انقلابی بودن هم در آن زمان همین بوده است. اما در مقطع بعد ماهیت مقابله نظام سلطه با جمهوری اسلامی ایران به طرف جنگ نرم رفته است. ولی به دلیل اینکه توطئه دشمن در براندازی جمهوری اسلامی، آنهم یک توطئه فراگیر و همهجانبه را درست احساس و فهم نمیشود و اسمش را «توهم توطئه» میگذارند، به شیوه غلطی استنباط میکنند که باعث میشود که نوع تعاملشان با نظام سلطه، تعامل متفاوتی بشود. به این معنا که تعاملشان دیگر نسبتی با روح انقلابیگری و انقلاب اسلامی پیدا نمیکند و مثلا با خوشبینی و اعتماد و اتکای بیشتر به بیرون مرزها و منابع فراملی سعی میکنند به توسعه کشور اهتمام بورزند و این به نظرم در بخشی از دولتمردان ما، حالا با درجات مختلفی از شدت و ضعف وجود دارد.
با این توضیحات روحیه انقلابی و انقلابیگری در این وضعیت چه معنایی پیدا میکند؟
حاصل صحبتم تا اینجا هم همین بود که بگویم بصیرت انقلابی در وضعیت حاضر، در شناخت راههای نفوذ دشمن به ویژه در جنگ نرم و علی التخصیص در جنگ نرم فرهنگی نهفته است. این شناخت باعث میشود که یک احتیاط و واقعگرایی ممدوح شکل بگیرد که متقابلاً با یک موضعگیری عقلایی انقلابی به معنای دقیق کلمه هم همراه خواهد بود. ما باید انقلابیگری با چنین ویژگیهایی بفهیم و علی رغم آن احتیاط ممدوح روحیه انقلابی را هم حفظ کنیم.
در این معنا موضعگیری انقلابی یعنی نگاه به آرمانهای انقلاب و شناخت پیدا کردن نسبت به راههای تحقق آنها، یعنی شناخت واقعیتهای صحنه، یعنی نترسیدن از نهیب دشمن، یعنی تکیهبر ظرفیتهای جوشنده جامعه دینی و اگر اینگونه باشد به نظرم حرکت انقلابی اتفاق افتاده است؛ حرکتی که هم واجد یک موضعگیری انقلابی است و هم آن احتیاط ممدوح را در بطن خود دارد.