گفتگو با لیلا صبوحی خامنه؛ داستان نویس ساکن مشهد
رنگ زندگیم، نوشتن است
شناسنامه ادبی
لیلا صبوحی خامنه متولد تبریز است و از سال 1378 ساکن مشهد است. وی از دوران دانش آموزی کار نوشتن را شروع میکند و در جشنوارهها شرکت و در نشریات مختلف آثارش چاپ میشود. اولین داستان مستقلش با عنوان" پاییز از پاهایم بالا میرود". در سال 1395 توسط نشر چشمه چاپ میشود و دومین اثرش آبان ماه سال 1397 با عنوان" سیاوش اسم بهتری بود." در نمایشگاه تبریز رونمایی میشود و سومین اثر داستانی این هنرمند در مرحله ویرایش است.
وی در مورد داستان،" سیاوش اسم بهتری بود،" میگوید:(( کار رئال نیست. معلق بین فضاهای سورئال و ذهنی است و ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که به موازات هم پیش میروند. داستان سیاوش اسم بهتری بود به نوعی ادامه داستان پاییز از پاهایم بالا میرود است.))
این نویسنده در مورد اینکه زنان در نوشتن رمان به دلیل جزئی نگری موفق ترند و اینکه آیا این جزئی نگری زنگ خطر برای نویسنده برای پر گویی و قضاوت است این طور میگوید:(( من یاد شوخی میافتم که آقایان میگویند، خانم ها پر حرف هستند و من هم با خنده میگویم. آقایان، کم حرف هستند. از این جهت کم حرفی و پر گویی برای هر کس معنای خاصی دارد. اصولا در داستان نویسی جدبد تمایل بیشتر، به کم گویی و ایجاز بیشتر شده است. منتها این ایجاز مرزش تا کجاست؟ این که من صریح
زنانه نویسی
بحثی که مدتها است بین نویسندگان زن ایجاد شده است. بحث زنانه نویسی است، وی در موردش این طور میگوید:(( من نمی دانم این بحث چقدر مهم است!!؟ به نظر من هرکسی مثل خودش مینویسد. آیا شما می توانید به یک بچه بگویید بزرگانه بنویس؟ به نظر من اگر یک زن طبیعی بنویسد. طبیعتا نوشتهاش با یک مرد فرق میکند.حداقل در جامعه امروزی که به لحاظ تاریخی یا هر چیز دیگری باعث این تفاوت شده است.در حال حاضر این دو جنس با هم تفاوت دارد و باید آن را قبول کنیم. هر کسی مثل خودش مینویسد. به نظر من اگر یک زن بنویسد و از نوشتارش نفهمیم یک زن بوده است یک جای کارش مشکل دارد. قائل بودن من به چیزی است که وجود دارد. در این رابطه خاطره ای دارم که بیان میکنم. یکی از دوستان عزیزم که پایان نامه اشان در مورد زنان داستان نویس ایران بود به من گفتن، شما حتما کارهای گلی ترقی و سیمین دانشور را خواندهاید؟ گفتم من از دانشور، سو وشون را خواندم و از گلی ترقی،نتوانستم چیزی بخوانم. گفتم چطور مگه، گفت زبانتان تحت تاثیر این دو نویسنده است. یادم است من در پاسخ به ایشان گفتم، من زبانم تحت تاثیر درون خودم است نه هیچ کس دیگر. من با یک روح زنانه می نویسم، قطعا باید شباهتی بین من و این نویسندهها باشد. بک سئوالی که برایم مطرح است، چرا هیچ گاه ازهیچ مردی پرسیده
نمی شود شما چرا مردانه نوشتید. ولی به محض اینکه یک خانم می نویسد این سئوال را میپرسیم.))
رنگ زندگیم، نوشتن است.این هنرمند در مورد تجربه نویسندگیاش این طور میگوید:((نوشتن به خصوص در سطح کار بلند و رمان
در ادامه میافزاید: (( اگر 40 سال اخیر را در نظر بگیریم با توجه به تغییر شرایط زنان در اجتماع و فعالیتهای آنها قطعا میتواند،فصلی نو برای ظهور داستان نویسان زن باشد.)) جلسات، داستان نویسی انسجام ندارد.
جلسات آموزشی داستان نویسی انسجام ندارد این را صبوحی میگوید و ادامه میدهد:(( جلسات چه خصوصی و چه نهادی در مشهد هیچ کدام راه به جایی نبردهاند. در کنار این جلسات خیلیها به دنبال آموزش و داستان خوانی هستند و آدم نمی داند، کجا را باید به آنها معرفی کند.عملا جایی که نیازهایشان را بر آورده کند را نداریم. این واقعیت است، که جلسات متکی به مکانهای دولتی معمولا یک تفکراتی را دیکته میکند و جلسات شخصی هم منابع مالی ندارد و نمی تواند دوامی داشته باشد. یک جا پول دارد نیرو متعهد و متخصص ندارد، آنجایی هم که نیرو متخصص تر دارد بودجه مالی ندارد. برای همین جلسه مطرحی در مشهد وجود ندارد.))
وقتی در مورد داستانهای
جایزه یا فروش بالا
صحبتمان وقتی به حمایتهای مالی و معنوی از نویسنده میشود، میگوید:(( از آنجایی که حمایتها بیشتر اوقات برای نور چشمیها است و اگر چنین چیزی هم صورت بگیرد نصیب همه نمی شود، ضرورتی برای حمایت نمیبینم.
اثر داستانی که جایزه برده است یا فروش بالا داشته باشد یا چی... این را صبوحی میگوید و ادامه میدهد:(( به نظر من اثر داستانی موفق است که عمر بیشتری داشته باشد. مهم این نیست، موقع چاپ اول به فروش بالا برسد. مهم این است که پنجاه سال بعد افرادی سراغ این کتاب رابگیرند. من زمان را، موفقیت یک اثر میدانم و زود قضاوت نمیکنم.))
در مورد تئوری داستان این طور بیان میکند:(( ثئوری داستان برای یک نویسنده مثل یک تیغ دو لبه است، هم میتواند مفید و هم مضر باشد. من معتقدم نویسنده خوب، نویسندهای است که هنجارهای موجود را بشکند و نوع آوری داشته باشد و من برای ابنکه هنجارهای موجود را بشکنم باید اول آن را بدانم و بعد خلاقیت و نوآوری ایجاد کنم. اما از آن جهت که آن اصول، خداوندگار برای نویسنده میشود که منتقدان بر او خرده نگیرند این آفتی است که بعضیها گرفتارش می شوند.))
صحبت پایانی....
(( امیدوارم بین خواننده و نویسنده آشتی ایجاد شود. اصولا کتاب خواتدن می تواند خیلی از مشکلات را حل کند و این جمله ارز شمند را برای نوشتن یادآوری میکنم. اگر مردم نتوانند خوب بنویسند، نمی توانند خوب فکر کنند و اگر آدمها خوب فکر نکنند، دیگران جای آنها فکر می کنند. با تشکر از خبر گزاری رضوی))