معرفی کتاب رضوی
ارابه عشق؛ خاطرات خادمی افتخاری
خادمان حریم امام مهربان، از جمله افرادی هستند که گاه جزییترین لحظههای حرم، از برآورده شدن دعای زائران تا شفای بیماران را با تمام وجود دیدهاند و شیرینی این لحظات را به همراه میهمانان عزیز امام چشیدهاند و گاه نیز به بازگویی این خاطرات سراسر عشق و زیبایی و اندرز پرداختهاند.
کتاب «ارابه عشق» به قلم محمد تواناکرمانی از جمله اینگونه روایتهاست. نویسنده در این اثر به بیان خاطرات خادمی افتخاری که با ویلچر، زائران بیمار و مسن را به سمت صحنها و رواقهای امام بدرقه میکند، پرداخته است، تا خوانندگان مشتاق را با برخی خاطرات همراهی خادم با زائران، که بی شباهت به سفرهایی کوتاه نیست، آشنا سازد.
این کتاب توسط موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب منتشر شده و با حجمی مختصر و قیمتی مناسب در اختیار دوستداران اینگونه آثار قرار گرفته است.
در بخشی از خاطرات خادم افتخاری آمده است:
«از ورودی باب السلام که بیرون آمدم صدایم کرد:«آهای آقا» حاج خانم مسنی بود و روی زمین چهارزانو نشسته بود. به سمتش رفتم. هر جور بود روی ویلچر نشست. هنوز داشت جابهجا میشد که دو نفر از خانمهایی که رد میشدند یک نایلون گذاشتند توی دامنش و جوری که من شنیدم گفتند غذای حضرته، مادر جون!
بنده خدا مات مانده بود. با چشمهایش از من میپرسید. توضیح دادم که غذای مهمانسرای امام رضاست مادر. و ادامه دادم که امام رضا (ع) من رو فرستاد دنبالت. برات غذا هم فرستاد. دیگه چی از امام خواسته بودی مادر جان؟
چنان زد زیر گریه که من تعجب کردم. با لهجه اصفهانیاش گفت: غریب و تنهاست. وقت ناهار چند ساعتی جلوی غذاخوری نشسته بوده اما کسی به او غذا نداده تا الان که غروب شده و از خستگی جلوی باب السلام روی زمین نشسته و قرار بود از امام خداحافظی کنه. گفتم: مادر جان! از اول از صاحبخونه رئوف میخواستی، نه از ما آدمهای خاکی. گریهاش بلندتر شد تا آخر مسیر که میبردمش اشک میریخت.»