دکتر سید حسین فتاحی:
هیچ گونه نمادی از مبارزات مردم در پیروزی انقلاب اسلامی در مشهد کنونی نداریم
به گزارش خبرگزاری رضوی، دکتر سید حسین فتاحی از مبارزان قدیمی در همایش مشهد ۵۷ گفت: رویداد انقلاب اسلامی در مشهد مقدس را میتوان به سه مقطع سیاسی تقسیم کرد. مقطع اول از سال ۵۰ تا ۵۴، مقطع دوم از سال ۵۴ تا ۵۶ و مقطع سوم که به دوران پیروزی شکوهمند انقلاب برمیگردد، از سال ۵۶ تا ۵۷ است.
وی افزود: متأسفانه ضعف بزرگی که الآن داریم، این است که نمادی از مبارزات انقلاب اسلامی در مشهد وجود ندارد. در زمینه انقلاب در مشهد کوتاه آمدهایم. سال ۱۳۵۰ که جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی برگزار و رژیم تاریخ را عوض کرد، تحول سیاسی بزرگی در کشور رخ داد.
وی ادامه داد: پس از سال ۴۲ که حرکت سیاسی در کشور آغاز شد، برخی از گروههای سیاسی ازجمله منافقین، پیکاریها، موتلفه و.. خط مشی مسلحانه را پیش گرفتند. از سال ۵۳ مرحوم شریعتی، طالقانی، شهید مطهری و کلاً جریانهای مذهبی کار خود را شروع کردند. در مشهد نیز مسجد امام حسن (ع) و کرامت حرکت پیشرو داشتند.
وی سپس به ذکر خاطرات دوران انقلاب پرداخت و اظهار کرد: در سال ۱۳۵۱ اعلامیهها و رساله امام (ره) را منتشر میکردیم، خودم یک دستگاه کوچک ساخته بودم که اطلاعیهها را با آن تکثیر میکردم. بعد از جشنهای ۲۵۰۰ ساله، رژیم ستمشاهی شروع به قلعوقمع مبارزان کرد.
وی افزود: متأسفانه ضعف بزرگی که الآن داریم، این است که نمادی از مبارزات انقلاب اسلامی در مشهد وجود ندارد. در زمینه انقلاب در مشهد کوتاه آمدهایم. سال ۱۳۵۰ که جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی برگزار و رژیم تاریخ را عوض کرد، تحول سیاسی بزرگی در کشور رخ داد.
وی ادامه داد: پس از سال ۴۲ که حرکت سیاسی در کشور آغاز شد، برخی از گروههای سیاسی ازجمله منافقین، پیکاریها، موتلفه و.. خط مشی مسلحانه را پیش گرفتند. از سال ۵۳ مرحوم شریعتی، طالقانی، شهید مطهری و کلاً جریانهای مذهبی کار خود را شروع کردند. در مشهد نیز مسجد امام حسن (ع) و کرامت حرکت پیشرو داشتند.
وی سپس به ذکر خاطرات دوران انقلاب پرداخت و اظهار کرد: در سال ۱۳۵۱ اعلامیهها و رساله امام (ره) را منتشر میکردیم، خودم یک دستگاه کوچک ساخته بودم که اطلاعیهها را با آن تکثیر میکردم. بعد از جشنهای ۲۵۰۰ ساله، رژیم ستمشاهی شروع به قلعوقمع مبارزان کرد.
وی خاطرنشان کرد: من متدین و خط امامی بودم. سال ۴۸ بعد از فوت آیتالله حکیم، مقلد امام (ره) شدم و در سال ۵۰ رساله ایشان را پیدا کردم.
فتاحی سپس به خاطرات دوران مبارزات دانشجویی خود اشاره کرد و گفت: سال ۵۳ پلیس به دانشکده پزشکی آمد و دو نفر از دانشجویان را دستگیر کردد. همگی اعتصاب کردیم و ۸۰ نفر دانشجوی رشته پزشکی را به مدت یک سال از تحصیل محروم کردند.
همچنین دکتر محسن شاملو پیرامون خاطرات خود در زمان انقلاب اسلامی گفت: من دانشجو و در خارج از کشور بودم. به منزل امام (ره) رفتم و دوستان مرا به ایشان معرفی کردند. یک روز در نوفللوشاتو بودیم که نمایندگان دولت آمریکا و فرانسه به حضور امام (ره) رسیدند.
وی افزود: در این دیدار نماینده آمریکا جسارت کرد و به امام (ره) گفت، به صلاح شما نیست، الان به ایران بروید. امام (ره) بهشدت برافروخته و عصبانی شدند و به نماینده دولت آمریکا گفتند، من تا الان چیزی در مورد آمریکاییها به ملت ایران نگفتهام، ولی بعد از این به تکلیف خود عمل میکنم.
او ادامه داد: نماینده آمریکا که هیکل درشتی هم داشت، شروع به لرزیدن کرد. او از این سخنان آنقدر ترسید که تمام بدنش میلرزید. جلسه تلخی بود، در اینجا نماینده دولت فرانسه رشته کلام را به دست گرفت. نماینده دولت فرانسه با سیاست بود. او ابتدا از جانب آقای ژیسکاردستن رئیسجمهور ورود امام (ره) به پاریس را خوشامد گفت و بعد به امام (ره) توصیه کرد، به دلیل زمستان و سردی هوا مکانی در کاخ ورسای برای ایشان در نظر گرفته شده و امام (ره) به این مکان بیایند.
شاملو در ادامه گفت: امام (ره) هم متقابلاً تشکر کردند و گفتند، موضوع آمدن به کاخ ورسای را بررسی و اطلاع میدهیم. نمایندگان هم رفتند. امام (ره) هنگام عصبانیت معمولاً قرآن تلاوت میکردند. آن روز درخواست قرآن کردند و آیاتی از قرآن را تلاوت و سپس آرام شدند.
شاملو گفت: شب امام همگی را جمع کردند و گفتند اینکه نماینده آمریکا آمده و میگوید به ایران برنگردید، حتماً نقشهای برای ما دارند. بنابراین باید زودتر به ایران برویم. همان شبکارها تقسیم شد. عدهای به دنبال اجاره هواپیما رفته و برخی دیگر مقدمات کار را هماهنگ کردند.
وی افزود: شب قبل از بازگشت به ایران، امام همه را مجدداً جمع کردند و گفتند، من بیعت خودم را از روی شماها برداشتم. هرکدام از گوشهای از دنیا به پاریس آمدهاید. این پرواز پرخطر است و ممکن است آن را در هوا ساقط کنند. هرکدام میخواهید، میتوانید برگردید.
وی خاطرنشان کرد: آن جلسه مانند شب عاشورا برگزار شد. همگی شروع به گریه کردند و گفتند ما دست از یاری شما برنمیداریم. قرار شد امام و حاج احمد آقا و اطرافیان با هواپیما به ایران بیایند و بقیه افراد از طریق کشورهای دیگر وارد ایران شوند. من هم بعد از چند ماه با اتمام کارها به ایران بازگشتم.