۰
تاریخ انتشار
شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۱۰
معرفی کتاب؛

جامعه شناسی فرهنگ و توسعه

جامعه شناسی فرهنگ و توسعه
سرویس فرهنگ و جامعه/ بحث در زمینه فرهنگ و توسعه به طور عام و توسعه سیاسی به طور خاص و موانع آن در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه یکی از موضوعات بسیار مهمی است که پس از جنگ جهانی دوم در میان اندیشمندان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به امری رایج تبدیل شده است. با وجود آنکه ده‌ها سال است که درباره این موضوع مهم، نظریه‌های گوناگون و متنوعی از سوی جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و دیگر دانشمندان علوم اجتماعی صورت گرفته است ولی هنوز هم بحث و گفتگو در ارتباط با توسعه و تنگناهای آن از طراوت و تازگی خاصی حداقل در میان اندیشمندان اجتماعی ایران برخوردار است.
یکی از علل مهم طراوت و تازگی و رایج بودن بحث توسعه در شکل کلی آن و توسعه سیاسی به طور خاص در جامعه ما این است که شرایط حاکم بر جامعه ما هنوز وضعیت و موقعیت یک جامعه توسعه یافته نیست بلکه شرایط و وضعیت یک جامعه در حال توسعه را داراست و روند طولانی شدن این گذار سبب شده است که بعضی به طنز گویند که ما در حال گشت و گذار در مسیر توسعه هستیم و قصد عبور از آن را نداریم. البته در این طنز اجتماعی حقیقت تلخی نهفته است، زیرا هنوز میان نخبگان فکری، اجتماعی و سیاسی ما اجماعی در زمینه توسعه در ابعاد گوناگون آن، برنامه‌های توسعه و چگونگی تحقق و اجرای آن وجود ندارد. متأسفانه حتی در عنوان نمودن مفهوم توسعه تشکیک صورت گرفته است و بعضاً تأکیدات خاصی در کاربرد اصطلاحات دیگری همچون پیشرفت، ترقی و ... که بار معنایی نارساتری از مفهوم توسعه دارند، وجود دارد. در صورتی که در پشت مفهوم توسعه، ادبیات غنی‌ای وجود دارد.
ردیابی فکر توسعه و مفاهیم مرتبط با آن یعنی اندیشه ترقی و پیشرفت ایران به شیوه مدرن، ما را به سؤال عباس میرزا ولیعهد قاجاریه و فرمانده سپاه ایران در مقابل قوای روسیه درباره علل عقب ماندگی جامعه ایران که متعاقب شکست‌های مکرر سپاه ایران از روسیه در اوایل قرن نوزدهم میلادی، مطرح می‏شود، می‌رساند. راهکاری که عباس میرزا در آن شرایط بحرانی پیدا می‌کند کسب فناوری غربی‌ها به‌ویژه تکنولوژی جنگ افزاری آ‏نها ‏بود. پس از او امیرکبیر از طریق تأسیس مدرسه دارالفنون و آموزش علوم مدرن به جوانان ایرانی و اعزام دانشجو به کشورهای اروپایی برای تحصیل علوم مدرن و حرکت‌ها و اقدامات اصلاحی دیگر در صدد رفع عقب ماندگی جامعه ایران برآمد ولی اصلاحات او با برکناری و سپس قتل او متوقف شد. اما اندیشه ترقی‌خواهی و اصلاحات اجتماعی مردم و در رأس آن روشنفکران ترقی‌خواه ایران که با افکار مدرن و آزادی‌خواهانه فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ عصر روشنگری و محصول آن یعنی انقلاب کبیر فرانسه و شعارهای آن یعنی آزادی، برابری و برادری آشنا شده بودند، هرگز خاموش نشد. در عصر مشروطیت هر چند تعداد افراد تحصیل کرده و شهرنشین به نسبت جمعیت ایران اندک بود و تعداد روشنفکران جامعه بسیار قلیل و آن هم مأوای بیشترشان خارج از ایران بود، ولی همین قشر کوچک شهری و روشنفکران اندک عزمی استوار داشتند تا جامعه ایران را در مسیر توسعه و یا به تعبیر خودشان رشد، ترقی، پیشرفت و قانون‌گرایی قرار دهند. اوج ترقی‌خواهی و نقطه عطف این اقدامات اصلاحی، انقلاب مشروطیت و محصول شکوهمند این انقلاب تشکیل پارلمان و محدود شدن قدرت دربار بود. اما هرج و مرج اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه ایران به دلیل شرایط بحرانی جهانی (وقوع جنگ جهانی اول) و حرکت‌های جدایی طلبانه اقلیت‌های قومی در ایران و فرهنگ و ساختار سنتی حاکم بر جامعه ایران مانع تحقق اهداف ترقی خواهانه انقلاب مشروطه شد.
با این وجود، از دل این تحولات ناهمسو، با روی کار آمدن پهلوی اول بعضی از آرمان‌های مشروطه خواهان و روشنفکران ایرانی تحت استراتژی نوسازی آمرانه به وقوع پیوست و می‌توان آن را «دوره صنتعی شدن و اروپایی کردن آداب و رسوم (کاتوزیان، 1386)» نام نهاد. اما در دوره پهلوی دوم است که نوسازی به طرز جدی و مؤثر مطرح می‌شود و دولت عامل نوسازی می‌گردد. دولت مرکزی قوی می‌شود و سیاست ارشادی دولت به صنعتی شدن مملکت و ایجاد زیربنای اقتصادی مدد می‌کند. سازمان حکومتی شکل غربی به خود می‌گیرد، علم و فن غربی وارد ایران می‌گردد ولی ساختار و عملکرد حکومت، ماهیت دموکراتیک پیدا نمی‏کند و جامعه ایران در دستیابی به توسعه سیاسی ناکام می‌ماند. به عبارت دیگر به جنبه سخت افزاری مدرنیته توجه می‌شود ولی به اساس مدرنیته که همانا عقلانیت انتقادی و دگرگونی و توسعه فرهنگی و متعاقب آن توسعه سیاسی که در جوامع اروپایی رخ داده و تکنولوژی مدرن محصول آن تحول فرهنگی و توسعه سیاسی است بها کافی داده نمی‌شود. به سخن دیگر، در دوره پهلوی دوم، نخبگان سیاسی حاکم و تکنوکرات‌های برنامه‌ریز «بعد فرهنگی توسعه را از یاد بردند» (‏‏بهنام، 1391: 138) و به «بعد سیاسی توسعه، توجه لازم را نکردند» (‏‏آبراهامیان، 1385: 390) و در نتیجه بدنه جامعه ایران در عصر پهلوی دوم فرصت و مجال دگرگونی و توسعه فرهنگی و پذیرش عقل مدرن پرسشگر و انتقادی و توسعه سیاسی را نیافت و نظام ارزشی سنتی بطن جامعه و نظام سیاسی اقتدارگرا جامعه دست نخورده باقی ماند. به عبارت دیگر جامعه ایران در دوره پهلوی دوم گام‌های مؤثری در توسعه اقتصادی و اجتماعی برداشت ولی به دلیل توجه شایسته و بایسته نکردن به «توسعه فرهنگی» و بی‌توجهی به «توسعه سیاسی»، مدرن و توسعه یافته نشد.
اندیشه ترقی و پیشرفت و توسعه‌خواهی در ایران و در شکل مدون‌تر و به طور اخص اجرای برنامه‌های توسعه در ایران زودتر از بسیاری از کشورهای هم ردیف نظیر مالزی، کره جنوبی و حتی چین آغاز شد. امروزه این کشورها سامان پیدا کرده‌اند و به اندازه‌ای از توسعه دست یافته‌اند و سطح تکنولوژی آ‌نها به حدی رشد کرده است که محصولات صنعتی و تکنولوژیک آ‌نها به اکثر کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته صادر می‌شود ولی ما منابع ملی و انرژی فکری و دیگر سرمایه‌های خود را صرف اقناع یکدیگر می‌کنیم.
در حال حاضر که دولت اعتدال و تدبیر و امید، سکان سیاسی کشور را به دست گرفته و از تمام نخبگان جامعه اعم از دانشجویان، اساتید و روشنفکران دعوت به مشارکت در ارائه راهکار و برنامه در حل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نموده است، فرصت و زمینه اجتماعی مساعدی فراهم شده است تا موانع فرهنگی توسعه سیاسی مطرح گردد و مسأله توسعه نیافتگی جامعه ما به‌ویژه از بُعد فرهنگی و سیاسی با رویکرد و چشم‌انداز جامعه‌شناسی فرهنگ و توسعه، مورد بررسی و کنکاش علمی قرار گیرد ‏‏و به تحلیل و تبیین علل فرهنگی طولانی شدن دوره گذار جامعه ما از وضعیت در حال توسعه و در تکاپوی دموکراسی و آزادی به حالت توسعه یافته و دست یافته به دموکراسی و آزادی پرداخته شود.
اهمیت بررسی جامعه‌شناختی بُعد فرهنگی ‏‏و نقش آن در توسعه سیاسی در هر دوره، حساسیت‌ها و چالش‌های خاص خود را دارد. در حال حاضر با وجود جریان و یا جریان‌های سیاسی حاکم که خود را متولی فرهنگ و سیاست جامعه می‌دانند و نقش ارشادی و تعیین‌کننده‌ای برای خود قائل‌اند، بررسی مستقل و به دور از هر گونه سوگیری[1] در چنین فضایی کاری سخت و دشوار است.
محقق با توجه به همه این دشواری‌ها، سعی و تلاشش بر آن است که ابتدا با الگو قرار دادن شیوه کارگونار میردال در حفظ عینیت تحقیق از طریق «تبیین صریح ارزش گذاری‌ها و ترفیع آنها به سطح شعور آگاه و تعریف مشخص و آشکار آنها» (میردال، 1382: 75) به بررسی موانع فرهنگی ‏‏توسعه سیاسی بپردازد.
البته در این راستا و در بررسی علل و عوامل ناکامی جامعه ایران در دستیابی به توسعه و به طور خاص توسعه سیاسی تحقیقات بسیاری انجام شده است که در بخش پیشینه و ادبیات تحقیق به مهمترین آنها ‏پرداخته می‏شود و یافته‏های ‏آن پژوهشگران مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

کتاب جامعه شناسی فرهنگ و توسعه در چهار فصل تدوین شده است و در برگیرنده مطالب زیر است:
کلیات(تعریف مفاهیم اساسی مربوط به جامعه شناسی فرهنگ و توسعه) 
رویکرد فرهنگی، سیاسی- اقتصادی، سیاسی- فرهنگی به توسعه
دیدگاه های نظری توسعه و فرهنگ
جامعه شناسی موانع فرهنگی توسعه سیاسی در ایران

نویسنده: دکتر محمد حیدرپور کلیدسر
ناشر: ساکو
 
https://www.razavi.news/vdcji8ex.uqeyhzsffu.html
razavi.news/vdcji8ex.uqeyhzsffu.html
کد مطلب ۴۰۲۹۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما