گفتگو با اصغر کفشچیان مقدم؛ هنرمند نقاش و استادیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران
دیوارنگاری در ایران؛ از گذشته تا امروز
اصغر کفشچیان مقدم هستم، متولد 1342 در مشهد.
دکترای هنرهای تجسمی دارم و بهعنوان طراح، نقاش و هنرمند حوزۀ هنر جدید و پژوهشگر و عضو هیئت علمی و استادیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران فعالیت میکنم. در سابقۀ فعالیتهایم میتوانم به انتشار کتابهای مجموعه کاریکاتور، چاپ آثار کاریکاتور در نشریات داخلی، مدیر گروه نقاشی و مجسمهسازی دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه تهران، مؤلف مقالات متعدد در زمینۀ هنرهای تجسمی و هنر جدید در نشریات فرهنگی و هنری، دبیر سومین و چهارمین نمایشگاه هنر جدید تهران، داور و عضو شورای سیاستگذاری و انتخاب آثار چند نمایشگاه جشنواره هنری و شرکت در نمایشگاه های متعدد داخلی و خارجی هنری اشاره کنم
رواج نقاشی دیواری در ایران:
وقتی شما میگویید ایران، احتمالا دوران گذشته ایران را هم میشود لحاظ کرد. اگر بخواهیم تاریخ تمدن ایران را در نظر بگیریم، به نظر میرسد نقاشی دیواری امروز، شاخهای از آثار هنر انسان متمدن ایران باستان باشد که در شکلهای یادمانی یا مونیمانتال و متعالی روی دیوارها کار میشده است. مثل نقش برجستههایی که با آجرهای لعابدار یا نقش برجستههایی که با رنگ نقاشی میشدهاند. اگر بتوانیم فعلیت صرف رنگ در نقاشی را بهعنوان یک امر قطعی از دیوارنگاری حذف کنیم، میتوانیم تعاملات فضایی دیگر، همچون همنشینی نور، سایه و تاریکی را نیز بهعنوان کیفیت رنگی در نظر بگیریم. در این حالت نقشبرجستهها و گودبرداریهای روی دیوار هم میتوانند بهعنوان نقاشی دیواری و دیوارنگاره محسوب شوند. بنابراین، دیوارنگاری و یا نقاشی دیواری در ایران از زمانی که واژۀ پرس به ایران اطلاق شد، موجود
تأثیرات نقاشی دیواری یا دیوارنگاری بر فرهنگ ما:
طبیعتا" دیوارنگاری در دوران گذشته با دیوارنگاری امروز متفاوت است. در دوران گذشته دیوارنگاری براساس فرهنگ تسلط بهوجود میآمده و در واقع کارکردگرا، هدفمحور و روایتمند بوده است؛ یعنی دیوارنگاری از طریق خواست حاکمان، نخبگان جامعه، اندیشههای متعالی ــ مطلقگرا و آرمانهایی که در آن جامعه ساری بودهاند به هنرمندان ابلاغ میشده است و آنها موضوعات و مفاهیم را تبدیل به صورتهای تجسمی مطابق با فرهنگ جاری میکردهاند. بدین شکل با بازنمودی جدید، الگووارههای فرهنگی خود را در جامعه توسعه میدادند. گرچه هدف غایی این هنر به نوعی آموزش و یا توسعه فرهنگ اجتماعی و ساختاری بوده است، اما گاهی نیز هنرمندان با ذوق فردی خود از روابط مردم جامعه الهام گرفته و آن را با الگوواره و کهنالگوهای خود تلفیق کرده و در آثار دیواری به نمایش گذاشتهاند. اما وقتی میگوییم نقاشی دیواری چه تأثیری روی فرهنگ مردم دارد، به نظر میرسد بخشی از آن با مناسبات دیگری تلفیق شده باشد.
اما برای جامعه امروز ممکن است دیوارنگاری بهتنهایی بهعنوان یک رسانه نباشد. دیوارنگاری امروز ممکن است قابلیت رسانهای بودن خودش را در قبال رسانههای جدیدی که بهوجود آمده، از دست داده باشد. بنابراین به صرف اینکه تأثیری در فرهنگ داشته
هدف هنر دیوارنگاری:
هدف این هنر در گذشته و امروز متفاوت است و برای هر فرهنگ و جامعهای نیز کارکردهای مناسب خاص خودش را دارد.
در گذشته اگر از طرف مدیریت کلان شهری با طرحهای بلندمدت و کوتاهمدت شکل میگرفته با اهداف خاص قدرت حاکم پیگیری میشده است. امروزه هم به علت کارکردهای رسانهای متفاوتی که دراختیار قدرتهای سیاسی و اقتصادی هست، علاوه بر زمینههایی که خودشان پدید میآورند از این هنر استفاده میکنند و هیچ بعید نیست که حتی با دیوارنگارههایی مواجه شویم که دارای اهداف پنهان وآشکار بوده و تحت لوای اهداف دیگری ارائه شده باشند که کنارش ممکن است اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و گاهی فرهنگی و مذهبی و یا احیای کهنالگوهای فرهنگی پیگیری شود. گاهی نیز ممکن است در جهت ترغیب و تهییج مردم با تأکید بریک پیشفرض معلوم باشد. در این حالت، دیوارنگاری میتواند جزئی از آن ماشین قدرتی باشد که جامعه را به سمت آن هدایت میکند.
اما گرافیتیها اصولا به دنبال وجه اعتراضی خودشان در تقابل با سیاستهای جاری در یک کشور، یک فرهنگ وتقابل با رفتارهای مدنی ــ اجتماعی میپردازند و به نظر میرسد گاهی بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم تحتِ نظر و حمایت گروههای سیاسی قرار میگیرند. چنانکه گاه آنها تعیینکنندۀ کیفیت چگونگی دیوارنگارههای گرافیتی هستند که چگونه حضور پیدا کنند، چطور کار کنند و در کجا کار کنند. به نظر میرسد برای گرافیتیهایی چون ژان ژروان 1 مستر براون واو... اتفاق افتاده است و هنرمندان بزرگی همچون بنکسی، شپرد و ... نیز تلاش دارند همین رویکرد شکل بگیرد؛ تاجاییکه امروز میبینیم گرافیتی
تکنیک و سبک من در نقاشی دیواری:
در دوران دانشجویی بهعلت نیاز جامعه و عدم دانش آکادمیک در این حوزه، تحتِ تأثیر نقاشی قهوهخانهای و دیوارنگارههای آمریکای لاتین بودم که جنبههای اکسپرسیون قویای در کار داشتند. ازجمله سیکیروس، اوروسکو و ریورا. اما به نظر میرسد که سبک در دیوارنگاری خیلی مبنا ندارد. هنر دیوارنگاری یا بیشتر بگوییم دیوارنگاری شهری (اگر منظورتان هنر شهری است) "بله." میتوانیم سبک و سیاق محیطی و قابلیتهای مکانی خود را دنبال کنیم؛ گرچه ما سبک و سیاقی هم نداریم و بیشتر یک روش است؛ یک روش تجربی، یعنی در آزمون و خطا آن چیزهایی را که میدانیم و یاد داریم، سعی میکنیم استفاده کنیم؛ اما در هنردیوارنگاری شهری به نظر میرسد سبک و سیاق باید متناسب با قابلیتهای زیباشناسانۀ محیط و معماری و مخاطب باشد. من هم از وقتی شروع کردم، روشهایی را در دورانی که جنگ بود، کار میکردم که باید تأثیرات خودش را میگذاشت؛ ضمن اینکه موضوع در متن جامعه جاری بود و ضروری بود نسبت به قابلیتهای زیباشناسانۀ محیط و معماری حساس بوده و درک مناسبی از خوانش اثر در تعامل با مخاطب در محیط داشته باشم. بنابراین، اگر شیوهای هم پیدا میشد، مراحل تجربی کار من معطوف به این بود که چطور از قابلیتهای محیط، معماری و خوانش مخاطب استفاده کنم؛ اما اینکه بتوان از یک شیوۀ خاص وسبک نام برد، نه به آن بلوغ هنوز نرسیده بودم.
این گفتگو ادامه دارد...
.1 JEAN JEROME (Jerôme Mesnager)