۱
تاریخ انتشار
شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۳
گفتگوی خواندنی با حجت الاسلام مصطفی یوسف زاده: فقه و سینما می توانند مکمل هم باشند

مردان واقعی جنگ پشت سیم خاردار/سینمای ضد جنگ به مسائل همسران و آسیبهای پس از جنگ می پردازد

مردان واقعی جنگ پشت سیم خاردار/سینمای ضد جنگ به مسائل همسران و آسیبهای پس از جنگ می پردازد
تکتم حسین پور/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدرسی معارف دانشگاه فردوسی است. سطح سه حوزه را دارد و کارشناس اجرایی هیئت اندیشه ورز هنر و رسانه حوزه علمیه خراسان است. غیر از اینها یک فیلم بین حرفه ای و متفکر است با اطلاعات سینمایی خیلی خوب که معتقد است سینما رفتن و دنبال کردن فیلم و سینما به شکل حرفه ای هیچ منافاتی با لباس روحانیت نداشته و چه بسا از جهاتی فقه و سینما می توانند مکمل یکدیگر باشند. در سینمای دفاع مقدس صاحب نظر است و بهترین آثار این ژانر را در سینمای ایران فیلمهای باشو غریبه کوچک بیضایی و مهاجر و دیده بان حاتمی کیا و در سینمای جهان "بهترین سالهای زندگی ما" از ویلیام وایلر و "راههای افتخار" استنلی کوبریک می داند.

 

قرار بود موضوع گفتگویم با حجت الاسلام مصطفی یوسف زاده سینمای دفاع مقدس باشد. اما این موضوع بهانه ای شد برای صحبتهای جدی تری در باب سینمای این روزها، پشت صحنه ها و آسیب ها و باید و نبایدهایش. او سینمای دفاع مقدس را به سه دوره تقسیم می کند:
« ما محدودیت ژانر داریم. غالبا ملودرام داریم و کمدی و ژانر جنگی که به آن دفاع مقدس می گوییم.اما خیلی ژانرها در سینمای ایران شکل نگرفته و نخواهد گرفت چون مخصوص سینمای آمریکاست.
 سینمای دفاع مقدس در ایران را می توان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول که سالهای دهه ۶۰ و دوران جنگ بود و اوج کلیشه سازی و قهرمان پروری و همان" حاجی" و "سید"های معروف که به دلیل اینکه در آن دوران کشور هنوز درگیر فضای انقلاب و جنگ تحمیلی بود، تا حدودی ایجاب می کرد که به آنها پرداخت شود و  تاثیرگذار هم بود. در این دوره اگرچه غلبه با کلیشه ها بود اما بسیاری از فیلم های خوب اجتماعی و جنگی ما در همان دوره ساخته شد مثل دیده بان و مهاجر و باشو غریبه کوچک و...


 
دوره دوم دهه هفتاد و اوایل هشتاد بود که به سمت سینمای ضد جنگ رفتیم. این طبیعی بود چون جنگ تمام شده بود و باید به ترکشهای جنگ و آدمهای پس از جنگ می پرداختیم. به نظرم در مورد سینمای ضد جنگ کمی بدخوانی صورت گرفته و عده ای گمان می کنند فیلم ضد جنگ به معنای ضد ارزش است در حالی که اینطور نیست. سینمای ضد جنگ به مسائل همسران و فرزندان شهدا و به طور کلی آسیبهای پس از جنگ می پردازد که هیچ ایرادی ندارد و در همه دنیا مرسوم است. از بهترین آثار ضد جنگ می شود به فیلمهایی همچون باشو غریبه کوچک بیضایی یا بیداری رویاها از باشه آهنگر اشاره کرد. اما از نیمه دوم دهه هشتاد کم کم سینمای دفاع مقدس به سمت جلوه های ویژه و تکنیک میل کرد و متاسفانه آدم های جنگ در سایه قرار گرفتند. نمونه شاخص چنین آثاری تنگه ابوقریب بهرام توکلی و به وقت شام حاتمی کیاست.»



صحبت از به وقت شام که به
میان می آید به یاد داعشی ریش قرمز و کاریکاتوری فیلم و جمله معروفش « چطوری ایرانی؟!» می افتم و دهها لطیفه ای که با وام گرفتن از این جمله مدتها در فضای مجازی دست به دست می شد و دستمایه شوخی و خنده همگانی شده بود. از یوسف زاده می پرسم چه اتفاقی می افتد که حاتمی کیا با وجود حمایت سازمانی مثل اوج چنین کار ضعیفی میسازد و از مهاجر به "به وقت شام" می رسد؟
 
سرمایه گذاری بله، اعمال سلیقه، خیر
« شکی نیست که سینمای ما مشکل تامین بودجه دارد. مسلما بخش خصوصی توان این را ندارد که ۱۵-۱۶ میلیارد برای فیلمی هزینه کند. اما اگر نگاه سازمانهایی مثل اوج این باشد که فقط فیلم تولید کنند و رزومه شان را پر کنند فاجعه است. یادم هست در یکی از دوره های جشنواره ۴-۵ فیلم از اوج داشتیم که هیچکدام حتی متوسط هم نبودند و متاسفانه کیفیت فدای کمیت شده بود. لااقل اگر پولی هست و قرار است سرمایه گذاری صورت گیرد، آن را در اختیار فیلمسازانی قرار دهیم که کارشان را بلدند و از آن مهمتر اینکه در کارشان دخالت و اعمال سلیقه نکنیم. مثال بارزش اشتباه بزرگی که در مورد سریال پایتخت و فیلم به وقت شام اتفاق افتاد. در حالی که هر دو کارگردانهای خوب و حرفه ای داشتند. اصلا چرا باید وسط قصه ای خانوادگی با آدمهای دوست داشتنی که مردم آنها را پذیرفته اند و چند سال است با آنها زندگی می کنند یکهو سر و کله داعش پیدا شود؟ اگر قصد دارید حرفی بزنید خودتان سریال بسازید. چرا این سریال را خراب کردید؟ وقتی از دخالت و اعمال سلیقه حرف می زنیم منظور چنین اتفاقهایی است. بلایی که سر به وقت شام حاتمی کیا هم آمده همین است. اگر سازمانی مثل اوج در سینمای جنگ سرمایه گذاری می کند نباید اولویتش تکنیک باشد. اولویت باید نزدیک شدن به آدمهای جنگ باشد. تکنیک فقط ابزاری است در خدمت درام »



یوسف زاده در ادامه صحبتهایش به صحنه هایی از فیلمهای سفر به چزابه و تنگه ابوقریب اشاره می کند که مثالهای خوبی از نزدیک شدن به آدمهای جنگ هستند.
« در جنگ ما مهاجم نبودیم و دفاع کردیم پس سینمای جنگ ما با آمریکا متفاوت است. برای ما نباید جلوه های ویژه تا این حد پر رنگ باشد. به جای آن باید به آدمهای جنگ نزدیک شویم. مثالش در سفر به چزابه جایی که رزمنده ترک با موبایل با دخترش صحبت می کند که به شدت تاثیرگذار است و به خاطر می ماند یا در فیلم مهاجر حاتمی کیا لحظه ای که آن رزمنده دستش می لرزد برای کشتن عراقی که از دکل پایین می آید. این آدم جنگ ماست. کسی که وقتی هدفش دکل است برای کشتن یک انسان دچار تردید می شود. تنگه ابوقریب درست از همین جا ضربه می خورد. در این فیلم غیر از صحنه ای که وسط معرکه جنگ شخصیتها از هویج بستنی صبحشان می گویند و حس می کنیم فیلمساز به شدت به آدمهای قصه
نزدیک شده در هیچ صحنه دیگری این اتفاق نیفتاده. تنگه ابوقریب فیلم موقعیت است و ای کاش در همان موقعیت تمام می شد و به آدمها نزدیک نمیشد. مثل فیلم دانکرک که در موقعیت شروع می شود و در موقعیت تمام می شود. مهم نیست آدمها که هستند و چه کرده اند. اما وقتی به شخصیتها نزدیک می شوی باید درست معرفی شان کنی. نمی شود به آنها ناخنک بزنی و از کنارشان عبور کنی. در تنگه ابوقریب مشکل اصلی شکل نگرفتن شخصیتهاست. از همه بدتر حضور تیپیکال آن پسر نوجوان و اسلوموشن گل درشت پایانی که به شدت از فیلم بیرون زده.»
حجت الاسلام مصطفی یوسف زاده مشکل اساسی سینمای دفاع مقدس را نزدیک نشدن به آدمهای جنگ و قصه های نو می داند و علت این امر را وجود حساسیت هایی که هنوز در این زمینه وجود دارد. 
 
جای خالی قهرمانهای واقعی
« متاسفانه هر قدر سینمای دفاع مقدس به لحاظ تکنیک و جلوه های ویژه رشد داشته به همان میزان در بخش درام و شخصیت پردازی ضعیف تر شده. اگر معتقدیم که سینما بازتاب واقعیتهاست چرا اجازه نمی دهیم واقعیت جنگ به تصویر کشیده شود؟ ما مدتهاست تصویر کلیشه ای قهرمان قدیس و آسمانی جبهه ها را کنار زده ایم. تصویر دور از باوری که از این قهرمان ها وجود داشت و نوعی پاکی و جذابیت معنوی به رزمنده ها می بخشید که در فیلمهای مختلف تکرار و آرام آرام نخ نما شد مثل فیلم حماسه مجنون. نوع دیگری از قهرمانهای ژانر دفاع مقدس، قهرمان به مثابه جنگجوی دلاور بود که از سینمای دهه هفتاد و هشتاد آمریکا وام گرفته شده بود. فردی که با ماموریتی مهم راهی خاک دشمن میشد و با نابودی ادوات دشمن برمی گشت و نهایتا زخمی میشد. مثل فیلم پایگاه جهنمی، افعی یا رنجر. اما نوع سوم قهرمانهای ژانر دفاع مقدس، قهرمان به مثابه انسان است. فردی که دارای پیشینه عاطفی است و وارستگی بیهوده و عرفان زدگی و رفتارهای تصنعی و اصرار به نمایش زهد و رفتارهای عبادی ندارد و باهوش و شوخ طبع و برخاسته از مردم کوچه و بازار است. ما امروز در سینمای دفاع مقدس به چنین قهرمانهایی نیاز داریم.
یوسف زاده در ادامه گفته هایش با اشاره به نکته ای از لیندا سینگر( نویسنده کتابهای فیلمنامه نویسی) در باب توجه به جزییات در شخصیت پردازی ادامه می دهد:
« قهرمان باید نقطه ضعف داشته باشد و اگر نداشته باشد قابل باور نیست. مسلما قهرمان جنگ هم باید جایی دچار شک و تردید شود یا اشتباه کند. جایگاه چنین قهرمانی در سینمای دفاع مقدس ما کجاست؟ مقداری جسارت و فضای باز لازم است برای اینکه ناگفته های جنگ را بگوییم. از رزمنده های زیادی شنیده ام که سینمای ما فقط شمایی از جنگ را به تصویر می کشد و این واقعیت جنگ نیست. چرا هیچ فیلمسازی هنوز سراغ ماجرای کربلای ۵ نرفته؟ در کربلای ۵ چه اتفاقی افتاد؟ چرا اصرار داریم
فقط پیروزی ها را به تصویر بکشیم. آیا عملیاتی نبوده که ما در آن شکست خورده باشیم؟ آیا بی اشتباه بوده ایم؟»



یکی از زوایای تاریک و مغفول مانده سینمای دفاع مقدس جایگاه زنان در این رخداد بزرگ تاریخی و ملی است. پس از گذشت ۳۰ سال از پایان دفاع مقدس هنوز آنطور که باید و شاید به آن پرداخته نشده. حجت الاسلام یوسف زاده با اشاره به این نکته ادامه می دهد: 
« ما چند فیلم خوب و قابل تامل با محوریت زنان در سینمای دفاع مقدس داریم؟ حتی فیلمی مثل ویلایی ها هم جای پرداخت بیشتر و بهتری داشته که این اتفاق نیفتاده. در دوران دفاع مقدس زنانی داشتیم که وسط میدان جنگ بودند. یک نمونه اش کتابی است به نام فرنگیس که رهبری هم به آن عنایت خاصی داشتند و از آن نام بردند. این کتاب شرح حال زنی که با عراقیها جنگیده. یا همین کتاب" دا" که اگر در آمریکا بود تا به حال چند فیلم و سریال از آن ساخته شده بود! »
یوسف زاده یکی دیگر از کمبودها و مشکلات سینمای دفاع مقدس را سوژه های تکراری و کلیشه ای می داند و علت آن را قطع یا کمرنگ شدن رابطه میان ادبیات و سینما می داند.
:« همه ما می دانیم که ناگفته های جنگ زیاد است اما وقتی به فیلمساز اجازه نمی دهیم سراغ برخی سوژه ها برود او هم ناچار می شود به همین سوژه های تکراری و کلیشه ای بپردازد. یکی از مشکلات سینمای دفاع مقدس این است که رابطه سینما و ادبیات قطع شده. این همه داستان و خاطره نگاری در ادبیات دفاع مقدس داریم که کسی سراغشان نمی رود و فیلمسازان باز هم به همان فیلمنامه های خودشان اکتفا می کنند. چرا کسی سراغ افرادی مثل دلبریان نمی رود که راوی جنگ است؟ تا کی می خواهیم به تکرار کلیشه ها ادامه دهیم؟ امسال اولین دهه هشتادی ها وارد دانشگاه می شوند. برای بچه هایی که صبح تا شب فیلم و سریال آمریکایی می بینند چه حرف تازه ای برای گفتن داریم؟»

در کار هم دخالت نکنیم
با وجود همه این کم و کاستی ها یوسف زاده معتقد است که نباید همه تقصیرها را به گردن فیلمساز انداخت و سرچشمه بخشی از این مشکلات مدیریت اشتباه است.« مدیران سینمایی جسارت این را نداشته اند که به موضوعات متفاوت بپردازند. نمی خواهند بعضی حرفها گفته شود چون نگران توقیف فیلمشان هستند. کما اینکه دیده ایم که چنین اتفاقاتی هم افتاده. عبور از خط قرمزها پیامدهایی دارد که خیلی ها ترجیح می دهند به آن نزدیک نشوند. یکی دیگر از مشکلات ما مداخله ارگانهای مختلف در امورهنری است. متاسفانه مدیران فرهنگی ما در این سه چهار دهه مدیر فرهنگی نبوده اند. آدمهای سیاسی بودند که فرهنگ ملعبه ای در دستشان بوده. امیدواریم روزی برسد که هیچیک از ارگانها در کار دیگری دخالت نکنند. گاهی اوقات مدیران سینمایی خودشان افراد روشنی هستند اما از ترس
اینکه فلان ارگان و سازمان به تصمیمات آنها ایراد بگیرند و در کارشان مداخله کنند قادر نیستند دست به هیچ کاری بزنند. اگر مدیری برای حفظ میز و موقعیتش بخواهد نظر همه را جلب کند نتیجه فاجعه بار است. باید از این فضا به سرعت عبور کنیم و بپذیریم که فیلمها می توانند نقش اصلاحی در جامعه داشته باشند و ناگفته هایی را بگویند و نه فقط در سینمای دفاع مقدس. در سینمای اجتماعی هم وضع به همین منوال است.»
حجت الاسلام یوسف زاده یکی از اهداف هیئت های اندیشه ورز هنر و رسانه را سر و سامان دادن به تشتت آرا و اعمال سلیقه های فردی در مسائل هنری می داند و معتقد است به این وسیله لااقل می توان بخشی از مشکلاتی که در رابطه با سانسور و ممیزی و خط قرمزها در سینما وجود دارد حل کرد.



« هیئت اندیشه ورز هنر و رسانه که حدود یک ماه است آغاز به کار کرده قرار است خلأ های نظری که در زمینه فیلم، سینما، هنر، حکمت هنر و... وجود دارد را پر کند. بسیاری از فقهای جوان پی برده اند که می شود مشکلات امروز را به کمک فقه پویا حل کرد. فقه ما این پتانسیل را دارد که برای انسان هزاره سوم هم حرف داشته باشد و این حرف داشتن رشته های مختلف هنری را هم شامل می شود. مثال ساده اش همین فیلم عرق سرد که دست روی موضوع حساس و کلیدی گذاشته که اتفاقا ارتباط مستقیمی با فقه و حقوق دارد. چرا باید به این فیلم حمله شود؟ اگر فیلمی با وجود همه کم و کاستی هایش به موضوعی پرداخته که قابل تامل است و یکی از معضلات اجتماعی است چرا آن را جدی نمی گیریم؟ چه اشکالی دارد فیلمساز بگوید قانون بدی وجود دارد که باید اصلاح شود؟ همین که یک حقوق دان یا فقیه این فیلم را ببیند و این جرقه در ذهنش بخورد که زنان نخبه کشور نباید با چنین مشکلی مواجه شوند، کافی است برای اینکه لااقل برای حل این مشکل قدمی برداریم. مثال دیگرش فیلم سهیلا شماره ۱۷ است. فیلمی جدی و قابل تامل که به یکی از معضلات جدی امروز یعنی موضوع دختران مجرد می پردازد، چرا اینقدر محدود و بی سر و صدا اکران می شود؟»
 
ورود روحانیت و طلاب حوزه های علمیه به هنر یکی از مسائلی است که همواره با حرف و حدیث های زیادی همراه بوده و رابطه این قشر از جامعه با هنر به ویژه سینما و موسیقی دو شکل کاملا متضاد داشته. گروهی از روحانیون همواره به هر آنچه به این دو مقوله مرتبط باشد معترض بوده و یا نگاه سختگیرانه ای داشته اند، نمونه اش جنجالهایی که چندی پیش بر سر نمایش فیلم رستاخیز ساخته احمدرضا درویش به راه افتاد، و گروهی دیگر که معتقدند احکام فقهی منعطف است و مسائل دینی و مذهبی منافاتی با هنر ندارد. حجت الاسلام یوسف زاده معتقد است ورود طلاب حوزه علمیه به هنرهایی مانند سینما و موسیقی به مرور زمان می تواند اثرات مثبتی داشته باشد.
«
در قم مراکز آموزش سینما در مدرسه اسلامی هنر برای طلاب وجود دارد. در مشهد هم دفتر تبلیغات اقداماتی در این زمینه انجام داده و هم اکنون تیم هنری طعم نقد سه سال است که در سینما هویزه جلسات مختلف نقد و بررسی فیلم را برگزار می کند که با استقبال طلاب حوزه و عموم مردم روبرو شده. همچنین میخواهیم نشستهای علمی و تخصصی با عنوان محاکات برگزار کنیم و با دعوت از  اساتید هنر در کل کشور که چهره های درخشان آکادمیک و علمی دارند برای اولین بار در مشهد کرسی های نظریه پردازی هنر را راه اندازی کنیم. از دیگر برنامه هایمان انتشار فصلنامه علمی پژوهشی با عنوان جستارهای هنر ورسانه برای اولین بار در حوزه علمیه کهن خراسان است. به همین منظور در فراخوانی گسترده از همه پژوهشگران دانشگاهی و حوزوی دعوت کرده ایم تا مقالات خود را به دبیر خانه هیئت ارسال کنند.
همانطور که می دانید در هنرهای مختلف مباحثی وجود دارد که به حوزه های علمیه مربوط می شود. حتی امام جماعت و جمعه ای که در حوزه برای آینده تربیت می شود اگر دیدگاه هنری داشته باشد با فردی که دیدگاه هنری ندارد زمین تا آسمان فرق می کند. مقتضیات جامعه امروز ایجاب می کند عالم و طلبه ای داشته باشیم که با سینما و ادبیات و هنرهای مختلف آشنا باشد. خوشبختانه نسل جدیدی که وارد حوزه می شوند خیلی علاقه مند به این مباحث هستند. ما در مرکز هنر و رسانه حدود ۴۰۰ طلبه هنرمند را شناسایی کردیم.. انیماتور داریم، گرافیست و تدوینگر داریم و... وقتی طلبه هایی تربیت کنیم که فلسفه هنر را می شناسند و قرابت بیشتری با هنر دارند، شاید مسائلی نظیر آنچه برای رستاخیز درویش رقم خورد اتفاق نیفتد و بخشی از این مشکلات حل شود.»
 
تکلیفمان با سینما مشخص نیست
گفتگویمان حدود دو ساعت ادامه داشته و حجت الاسلام یوسف زاده در تمام این مدت با صبر و حوصله به سوالاتم پاسخ داده. هنوز سوالات زیادی در ذهنم دور می زند. درباره سینمای دفاع مقدس، فیلمهای اجتماعی و کمدی این روزها، ممیزی و خط قرمزها، فیلمهایی که به دلیل اعمال سلیقه های فردی هرگز روی پرده سینما را به خود نمی بینند و فیلمسازهایی که شاید  چنین اتفاقاتی باعث شود هرگز نتوانند کمر راست کنند. همیشه همینطور است. نمی شود از سینما گفت و درگیر حاشیه ها نشد. ناگفته ها زیاد است و فرصت محدود. پس به جای همه سوالات باقیمانده از یوسف زاده می خواهم اگر حرف ناگفته ای دارد بگوید.
« حرف آخر اینکه ما هنوز تکلیفمان با سینما مشخص نیست. آیا سینما را به عنوان سرگرمی نگاه می کنیم؟ یا ابزاری برای رساندن پیام؟ باید یک بار برای همیشه تکلیفمان را روشن کنیم. از همه مهمتر اینکه اجازه دهیم هنرمندان در فضای باز نفس بکشند. نظرات مختلف مطرح شوند و به بحث گذاشته شوند.
https://www.razavi.news/vdcezv8x.jh8eoi9bbj.html
razavi.news/vdcezv8x.jh8eoi9bbj.html
کد مطلب ۳۴۸۹۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما