۲
۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۹
گفتگو با فرزند هادی اسلامی به بهانه بیست و پنجمین سالگرد درگذشت بازیگر فقید سینما؛

یکی از معروفترین نقش‌های مذهبی پدرم نقش سید حسن مدرس بود / پدر ارتباط خوبی با گروه‌های تئاتری در مشهد داشت

یکی از معروفترین نقش‌های مذهبی پدرم نقش سید حسن مدرس بود / پدر ارتباط خوبی با گروه‌های تئاتری در مشهد داشت
امیر دلارام/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
سال شصت و هفت است. آرش تازه وارد هفت سالگی شده. پدر از روزها قبل مژده داده که این بار او را همراهش سر صحنه فیلمبرداری فیلم «سرب» خواهد برد. روزی که همراه پدر به محل فیلمبرداری می‌رود پولاد کیمیایی و کامیار و کوهیار کلاری که همسن و سالان خودش هستند را می‌بیند. چیزی نمی‌گذرد که فرزندان بازیگر نقش نخست(هادی اسلامی)، کارگردان(مسعود کیمیایی) و فیلمبردار(محمود کلاری) دوست و همبازی می‌شوند. قرار است سکانس درگیری هادی اسلامی با دو بازیگر دیگر که نقش منفی را ایفا می‌کنند فیلمبرداری شود. بازیگران تمرین می‌کنند. آرش مضطرب و هراسان است زیرا در این سکانس قرار است پدرش طبق فیلمنامه کتک بخورد. زنده یادان میرمحمد تجدد و نرسی گرگیا وقتی آرش کوچولو را مضطرب می‌بینند کنارش می‌آیند و دست نوازش بر سرش می‌کشند که از این سکانس ناراحت نشود. کارگردان، فرمان حرکت می‌دهد و زد و خورد آغاز می‌شود. آرش احساس می‌کند انگار این جا همه چیز واقعی است و پدر در حال کتک خوردن است. پس از دقایقی کارگردان کات می‌دهد و او به طرف پدر می‌دود. در آغوشش می‌رود و درد را در چهره‌اش می‌بیند. اما پدر لبخند می‌زند و می‌گوید همه چیز شوخی بوده. آرش متوجه می‌شود کارگردان به خاطر طبیعی شدن حس و حال این سکانس، به بازیگران نقش منفی گفته درگیری واقعی باشد و پدر هم واقعا کتک خورده است. طوری که تا مدت‌ها بعد، عوارض آن همراهش است. اما «سرب» نقطه عطفی در کارنامه بازیگری هادی اسلامی و کارگردان فیلم شد. فیلمی شاخص در سینمای پس از انقلاب که هنوز تحسین می‌شود. آرش متولد ۱۳۶۰ است و هنگام فوت پدر، نوجوانی ۱۲ ساله بوده است. او و خواهر بزرگش آرزو دو یادگار مرحوم هادی اسلامی هستند. به بهانه سالگرد درگذشت این هنرمند بزرگ، صحبت‌های پسرش و خاطرات روزهای با او بودن را می‌خوانیم.


سفرهای به یادماندنی
از آرش سوال می‌کنم اولین باری که سر صحنه فیلمبرداری رفته را به خاطر دارد؟ جواب می‌دهد: «تصاویر مبهمی از فیلم آوار که تولید سال۱۳۶۳است را در ذهن دارم‌. چیزی که در خاطرم‌ مانده اسب سفید و زیبایی است که در یکی از سکانس‌ها، آقای جمشید مشایخی آن‌ را به پدرم داد که برود و به اهالی خبر دهد. اما فیلم اتوبوس محصول سال 1364 را بهتر به یاد می‌آورم. این فیلم کنار دریاچه رضاییه ساخته شد و روزهای فیلمبرداری با پدر بودم. مرحوم ‌مرتضی احمدی یکی از بازیگران فیلم ‌بود که اخلاق نیکویش هنوز در خاطرم مانده است».
آرش روزهایی را به خاطر می‌آورد که همراه مادر و خواهرش سر صحنه فیلمبرداری پدر می‌رفت. این سفرها گاهی، روزها طول می کشید: «از اینکه همراه پدر باشم، لذت فراوان می‌بردم اما گاهی تداخل روزهای فیلمبرداری با کلاس‌های مدرسه کامم را تلخ می‌کرد. خاطرم هست موقع فیلمبرداری فیلم "ساده لوح" به خاطر مدرسه، مجبور شدم ‌با مادر به تهران برگردم که این بازگشت با بغض و ناراحتی‌ام همراه بود. اما برای تبعیدی‌ها که محصول سال ۱۳۷۰ است، چون تعطیلات تابستانی بود توانستم بدون نگرانی، دو ماه را همراه پدر در کمپی واقع در هشتگرد کنار هنرمندانی چون مرحوم نرسی گرگیا، فرامرزقریبیان، حبیب اسماعیلی و... سپری کنم که خاطرات خوبی برایم رقم خورد. آن روزها علاقه زیادی به بازیگری داشتم و سعی می‌کردم از بازی‌های بابا تقلید کنم. به ویژه نقش‌های پر تحرک او را بسیار دوست داشتم. البته علی‌رغم علاقه شدیدم به بازیگری پدرم مخالف بود وارد این عرصه شوم و توصیه می‌کرد اول درسم را بخوانم و دارای شغلی شوم که به درآمد سینما وابسته نباشم و بعد وارد این مقوله شوم. چون معتقد بود هنرمند اگر استقلال مادی نداشته باشد مجبور است تن به کارهای نازل بدهد. او به علاقه‌مندان پر و پا قرص بازیگری هم همیشه توصیه می‌کرد به سراب سینما دل نبندند و حساب شده وارد این عرصه شوند».

پدر علی‌رغم نقش‌های جدی‌اش بسیار مهربان بود
نقش‌هایی که مرحوم هادی اسلامی ایفا می‌کرد، عمدتا جدی بودند. از آرش درباره اخلاق و روحیات پدر خارج از دنیای بازیگری می‌پرسم. می‌گوید: «پدرم علی‌رغم ایفای نقش‌های جدی در کنار خانواده و دوستان بسیار مهربان بود. اما در تربیت فرزندان یک سری چهارچوب‌ها را رعایت می‌کرد و در واقع با تمام عشق پدری‌اش، سعی داشت من به عنوان فرزندش یک شخصیت ویژه داشته باشم‌. او برایم امتیاز خاصی قائل نمی‌شد که به زعم خودش لوس بار بیایم و حد و مرز ظریفی را رعایت می‌کرد. یکی از خاطرات جالبی که خودم یادم نیست و مادر برایم تعریف کرده، هنگام تماشای فیلم "‌دست شیطان" در سینماست که من در بغل پدر نشسته بودم و در حالی که به پرده و تصویر او خیره شده بودم، مدام برمی‌گشتم و نگاهش می‌کردم ‌و این حالت دو تا بودن برایم ‌تعجب‌آور شده بود. جالب است بدانید تقریبا تمام فیلم‌های پدر را به اتفاق خودش در سینما دیدم. جز سه فیلم آخر که متاسفانه هنگام اکران ‌آن‌ها دیگر در قید حیات نبود و این‌ یکی از حسرت‌های همیشگی من است».
دوستی پدرم
و عمو خسرو

درباره دوستان صمیمی پدر می‌پرسم که ورای همکاری در کنارش بودند. آرش اسلامی توضیح می‌دهد: «مهدی فخیم‌زاده، فرامرز قریبیان، حبیب اسماعیلی، ایرج راد، پرویز پورحسینی، حسین و حسن زندباف و زنده یاد خسرو شکیبایی از دوستان صمیمی پدر بودند. البته او با بسیاری از همکارانش ارتباط خوبی داشت اما با این عزیزان صمیمیت خاصی داشت. آشنایی پدرم با عمو خسرو شکیبایی مربوط به دهه ۴۰ و سال‌های فعالیت در تئاتر بود که همدوش هم فعالیت می‌کردند و کلا شناخته شدن آن‌ها در بین اهالی هنر از همان زمان بود. در سال‌های پس از انقلاب اگر چه همدیگر را کمتر می‌دیدند اما روز خاکسپاری پدر متوجه این دوستی عمیق شدم. هنگامی که او را در سالن‌ غسالخانه، غسل می‌دادند چون کسی را داخل راه نمی‌دادند عمو خسرو از دری که اموات را با برانکارد خارج می‌کردند وارد سالن شد و در شستن پیکر پدر همکاری کرد. لحظات خاکسپاری، مرحوم ‌شکیبایی و پرویز پورحسینی با دستان خود، خاک بر روی قبر می‌ریختند و گریه می‌کردند».

معما، فیلمی که خواهرم هیچگاه نتوانست کامل ببیند
آرش از علاقه‌اش به فیلم‌های پدر می‌گوید: «واقعا همه آن‌ها را دوست دارم ولی اگر بخواهم برای دل خودم رتبه‌بندی کنم اول، دست شیطان، دوم سرب که ‌اثری شاخص در سینمای ایران‌ است و سوم اتوبوس. بقیه کارهای پدر را در مرتبه چهارم قرار می‌دهم». از او درباره فیلم معما و هنرنمایی پدرش در نقش رضا درگاهی می‌پرسم. جواب می‌دهد: «معما یک فیلم‌ عجیب در خانواده ماست. به نحوی که ما را شدیدا متاثر می‌کند. آن سکانس دویدن‌های پدر در خیال که هدف شلیک قرار می‌گیرد، دیدنش به حدی تاثرآور است که خواهرم هیچگاه نتوانسته فیلم ‌را به صورت کامل تماشا کند. به ویژه صحنه‌های بازجویی که پدر لحظات سختی را تحمل می‌کند و انگار درد ناشی از آن به بیننده هم منتقل می‌شود». می‌رسیم به فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی، اثری شاخص در کارنامه فیلم‌سازی کارگردان و بازیگری زنده یاد هادی اسلامی. آرش اسلامی درباره این فیلم می‌گوید: «سرب برای من سراسر خاطره است. اولین سکانسی که حین فیلمبرداری خاطرم می‌آید، صحنه درگیری جلوی سینما است که زنده یادان نرسی گرگیا و میرمحمد تجدد پدرم‌ را کتک می‌زنند. در این صحنه، پولاد کیمیایی و کامیار و کوهیار کلاری بازی داشتند که آقای کیمیایی بعد از دیدن من در پشت صحنه گفت من هم از آن لباس‌ها بپوشم و در صحنه حضور داشته باشم». ادامه می‌دهد: «یکی
از خاطرات دیگر من از فیلم سرب مربوط به ایام فیلمبرداری است که چون در تهران موشک‌باران بود و فیلمبرداری در جزیره آشوراده انجام می‌گرفت خانواده ما، آقای کیمیایی، تارخ، اویسی و کلاری هم به آشوراده آمده بودند. در هر صورت فیلم سرب در کارنامه بازیگری پدرم یک نقطه عطف محسوب می‌شود».

زیرگذر لوطی صالح
اوایل دهه ۷۰ مرحوم اسلامی در تکاپوی به صحنه بردن تئاتر «زیرگذرلوطی صالح» بود که این نمایش بعد از درگذشت ایشان به روی صحنه رفت. درباره این نمایش از فرزند این هنرمند بزرگ سوال می‌کنم: «این تئاتر را پدرم‌ اواخر دهه ۴۰ به اتفاق مرحوم شکیبایی، گرجستانی و چند هنرمند دیگر به روی صحنه برده بود. اوایل دهه ۷۰ با توجه به کم رونق بودن هنر تئاتر، تصمیم گرفت مجددا اجرایی از نمایش را به روی صحنه ببرد‌. اما مراحل صدور مجوز متن و نمایش بسیار طول کشید و علی‌رغم دوندگی‌های پدر، این اجرا به زمان حیاتش نرسید و پس از درگذشتش مجوزها صادر شد‌. در نهایت، خواهرم‌ با همراهی و همکاری آقای مجید مظفری این تئاتر را به مدت ۲ ماه در سالن تئاتر شهر و سنگلج به روی صحنه برد که استقبال خوبی از آن به عمل آمد».
مرغ حق
بازی در نقش سید حسن مدرس، یکی از هنرنمایی‌های به یاد ماندنی مرحوم اسلامی بود که در مجموعه تلویزیونی «مرغ حق» در یادها جاودان شد. آرش اسلامی از این نقش، خاطراتی شنیدنی دارد: «یکی از معروفترین نقش‌های مذهبی پدرم نقش سید حسن مدرس بود. یادم است وقتی نقش را به او پیشنهاد دادند نگران بود مبادا از عهده‌اش برنیاید و برای اینکه به این نقش نزدیک شود، کلی کتاب خرید. بابا خیلی اهل کتاب بود. می‌توانم بگویم تنها دارایی‌هایی که برای ما گذاشته همین کتاب‌هایش است که تعدادشان خیلی زیاد است. یادم است با هم انتشارات امیرکبیر رفتیم و یک کتاب چند جلدی از زندگی سید حسن مدرس خرید. ظرف دو هفته آن سه چهار جلد را کامل خواند تا بتواند به نقش نزدیکتر شود. خاطره‌ای که از این نقش دارم این است زمانی که در مجلس داشتند فیلمبرداری می‌کردند، بابا باید نطقی را ایراد می‌کرد و گریم سنگینی هم داشت، یادم می‌آید بابا بعدش از حال رفت و دوستان امنیتی مجلس آمدند و شروع کردند به بوسیدن دست‌هایش. آنقدر که به نقش شهید مدرس نزدیک شده بود. بعد از بازی در آن نقش هم به واسطه تسلط و درخششی که داشت، خیلی از دوستان خصوصا افراد معمم فکر می‌کردند بابا یک روحانی‌زاده است و یا اینکه درس حوزوی خوانده است. در حالی که بابا از دبیرستان دارالفنون در رشته طبیعی فارغ‌التحصیل
شده بود و تحصیلات دانشگاهی هم نداشت. البته دکترای افتخاری تئاتر داشت. جالب است بدانید من سال‌ها بعد، با یک گروه موسیقی به شهرستان سرایان در خراسان جنوبی رفتم. شهرستان سرایان به محل تبعید و شهادت مدرس نزدیک است و به همین واسطه، مردم آنجا ارادت فراوانی نسبت به ایشان دارند. زمانی که فهمیدند من پسر هادی اسلامی هستم احساس نزدیکی عجیبی به من می‌کردند و انگار که همشهری و هم‌محله‌ایشان هستم، بهم لطف خاصی داشتند. سرایان شهری خاص با  مردمی مهربان بود. آنجا کسی درِ خانه‌ای را قفل نمی کرد. سوویچ روی ماشین‌ها بود. شهر اصلا دزد نداشت و من آرزو کردم این امنیت و آرامش به کل جامعه تعمیم پیدا کند. در هر حال، نقش مدرس از نقش‌های ماندگار بابا است که مورد توجه خیلی‌ها قرار گرفته است».
 خراسان؛ مهد موسیقی و عرفان
از آرش اسلامی می‌خواهم برایمان از خاطرات مشهد و احساس خود نسبت به سرزمین خراسان بگوید. تعریف می‌کند: «از کودکی زیاد به مشهد سفر داشتیم و به واسطه اینکه خانواده عمه من در مشهد مستقر بودند به این شهر رفت و آمد می‌کردیم. دوستان گروه تئاتر مشهد به بابا خیلی ارادت داشتند. آنجا بزرگان زیادی دارد. چه از لحاظ تئاتر و چه سینما. مرحوم انوشیروان و داریوش خان ارجمند از هنرمندان آن خطه هستند. یادم می‌آید برای مراسم بابا، هنرمندان سینما و تئاتر مشهد خیلی با ما ابراز همدردی کردند و در مراسم تدفین پدر به تهران آمدند. پدر در سفرهای خود به مشهد ارتباط خوبی با گروه‌های تئاتری داشت. خراسان هم مهد عرفان است و هم مهد موسیقی. بزرگترین عرفای ما مثل ابوسعید ابوالخیر، زاده این خطه هستند. در موسیقی هم دو نفر از سلاطینی که موسیقی ما خیلی بهشان مدیون است آقای پرویز خان مشکاتیان و آقای محمدرضا شجریان از خطه خراسان هستند. یکی دیگر از افرادی که من در راستای فرهنگ و هنر خراسان بهشان ارادت فراوان دارم آقای عماد خراسانی است. یادم می‌آید اولین بار که این شعر را از ایشان شنیده بودم: "بسیار مکن با ما... سرپنجه به دانایی... گردون ورقی باشد... از دفتر شیدایی" فکر نمی‌کردم شاعر آن معاصر باشد. رفتم ازشان اشعار بیشتری خواندم که واقعا زیبا و اعجاب‌انگیز است».


در اسرع وقت
آرش اسلامی، که دستی در موسیقی نیز دارد، درباره فعالیت‌های این روزهای موسیقیایی‌اش می‌گوید: «من در کنار شغل اصلی‌ام، کار موسیقی نیز می‌کنم. سازهای ضربی و کوبه‌ای می‌زنم و افتخار دارم با استاد شهرداد روحانی رهبر ارکستر سمفونیک ایران و یکی از مفاخر موسیقی
کار ‌کنم. ایشان نسبت به بنده لطف دارد که پذیرفته است در کنارش باشم. من با ارکستر سمفونیک کار نمی‌کنم ولی در اجراهایی که خود استاد کار تکنوازی پیانو انجام می‌دهد، همراهی‌‌اش می‌کنم. حضور آقای روحانی در زندگی من نقطه عطف است. از لحاظ وجهه هنری بسیار اهمیت دارد. از نظر شخصیت نیز انسانی متعالی است و همیشه مدیون ایشان خواهم بود». نظر این هنرمند را درباره وضعیت موسیقی مشهد جویا می‌شوم. می‌گوید: «خراسان هنرمندان فعال و توانایی در عرصه موسیقی دارد. می‌دانم دوستان ساکن مشهد خیلی علاقه‌مند به اجرای زنده موسیقی در شهرشان هستند. خیلی‌ها درخواست دادند و دوست داشتند استاد روحانی و گروه ما در آنجا حضور داشته باشد. استاد روحانی هم بسیار علاقه‌مند است که با توجه به استقبال و علاقه مخاطبین بتواند این اجرا را داشته باشد. امیدواریم در اسرع وقت و نزدیکترین زمان ممکن، امکاناتش فراهم شود تا در خدمت مردم مشهد و استان‌های خراسان رضوی و شمالی و جنوبی باشیم».
فیلم ناتمام
مصاحبه را با آخرین فیلم مرحوم اسلامی، «بدل» به اتمام می‌رسانیم. فیلمی که با درگذشت این هنرمند بزرگ و عزادار شدن جامعه هنری، خاطره تلخی برای همه رقم زد. آرش اسلامی درباره آن می‌گوید: «فیلم "بدل" با نام قبلی "تصادف" ساخته جهانگیر جهانگیری و به تهیه‌کنندگی حبیب اسماعیلی است. نقش پدر در این فیلم محوری بود و می‌بایست تا آخر داستان حضور داشته باشد که متاسفانه فقط سه سکانس از آن را بازی کرد و اجل مهلتش نداد. پس از درگذشت پدر، پیشنهادات متعددی برای ادامه ساخت فیلم داده شد. نخستین پیشنهاد این بود که سکانس‌های مربوط به بابا توسط بازیگر دیگری مجددا انجام شود. دومین پیشنهاد استفاده از همین سه سکانس و ادامه آن با دوبله بود که فقط صدای او به گوش تماشاگر برسد. آقای اسماعیلی به عنوان ‌تهیه‌کننده، مصر بود بازی هادی اسلامی در فیلم باشد‌. پیشنهاد سوم این بود که عموی بزرگم یا آقای حسین‌ خانی‌بیک که پسر عمه بابا بود، با گریمی مشابه او نقش را ادامه دهند. در نهایت مقرر شد همان پیشنهاد دوم عملی شود و این‌گونه فیلم ‌ادامه یافت و خوشبختانه در گیشه هم موفق بود‌ .دو خاطره از این فیلم دارم. اول اینکه قرار بود در فیلم از هلی‌کوپتر استفاده شود و من خوشحال بودم که می‌توانم همراه بابا سوار شوم که متاسفانه این آرزو محقق نشد. دومین خاطره اینکه آقای حبیب اسماعیلی دستمزد پدر را طبق قراردادش کامل پرداخت کرد».

https://www.razavi.news/vdcevv8x.jh8zni9bbj.html
razavi.news/vdcevv8x.jh8zni9bbj.html
کد مطلب ۳۱۸۵۸
برچسب ها
هادی اسلامی
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما

نظرات بازدیدکنندگان
مهدي
Iran, Islamic Republic of
روحش شاد
معینی
Iran, Islamic Republic of
یاد بازی ایشان با فرامرز غریبیان بخیر