۰
تاریخ انتشار
يکشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۰۴
خالق «پیکره‌های سلام»:

این اثر، نمایشگر سلوک و رفتار زائرین نسبت به امام هشتم است

این اثر، نمایشگر سلوک و رفتار زائرین نسبت به امام هشتم است
زهرا رهبرنیا/سرویس هنر، خبرگزاری رضوی
فرق نمی کند مجاور باشی یا زائر. به قصد زیارت از خانه روان شده باشی یا برای انجام امور روزمره. در هر صورت اگر از هر نقطه شهر به میدان شهدای مشهد برسی، غیر ممکن است حضور آن‌ها را احساس نکرده باشی و برای یک بار هم که شده، به حالشان غبطه نخورده باشی. به آن دو زن و دو مرد و کودکی که درست در وسط این میدان و مشرف به خیابان شیرازی و گنبد طلای امام هشتم، دست ادب به سینه زده و به محضر مولایشان سلام می‌دهند. آن‌ها همیشه آنجا هستند. در هرم گرمای تابستان و سوز سرمای زمستان، در هوهوی باد پاییز و در فصل بهار دل‌انگیز، با خشوع و خضوع، مقابل بارگاه مقدس امام مهربانشان ایستاده‌اند و تا ابد، رسم ادب به جا می‌آورند. غلامحسین سهرابی، خالق این مجسمه‌ها و بسیاری از المان‌های زیبای شهر مشهد است. حرف‌هایی شنیدنی او را از لحظات خلق این اثر تا تنگ‌نظری‌ها و جفاهایی که او را در راه هدفش مصمم‌تر کرده است، می‌خوانیم.

از آغاز
متولد سال 1342 در بروجرد و دانش‌آموخته هنر نقاشی از دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. کار حرفه‌ای خود را با چاپ کتاب طراحی چهره‌سازی در سه جلد در سال 1372 آغاز نمودم که اکنون در یک جلد چاپ می‌شود و 19 بار تجدید چاپ شده است. در سال 1377 کتاب تقویم ایران باستان را با همکاری انتشارات فکر روز به چاپ رساندم و بعد از آن ‌هم به‌طور فعال در تصویرگری کتاب‌های مختلفی  برای نوجوانان و جوانان، نقاشی روی اتوبوس‌ها، کارگاه‌های عروسک‌سازی و... فعالیت نمودم. تا کنون چندین نمایشگاه انفرادی و بیش از 50 نمایشگاه گروهی در داخل و خارج کشور داشته‌ام. سال 1372 در مسابقات دو سالانه نقاشی کشور برگزیده شدم و موزه هنرهای معاصر اقدام به خرید تابلوی نقاشی‌ام کرد. همچنین در مسابقات
طراحی دانشجویان ایران مقام اول را کسب کردم و در رشته‌های نقاشی تجربی و گرافیک نیز مقام‌هایی به دست آوردم.از سال 1377 تا 1396 در مشهد مقدس ساکن بودم. مدت‌هاست علاوه بر کارهای فردی مشغول تدریس در دانشگاه نیز هستم و سابقه همکاری با مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی در زمینه برگزاری کارگاه عملی(وُرک شاپ) نقاشی را هم دارم.
علاقه‌ای دیرین
علاقه من ریشه در دوران کودکی و زمینه خانوادگی‌ام دارد. با تشویق خواهر کوچکترم وارد عرصه نقاشی و سپس دانشگاه شدم. قبل از ورود به دانشگاه، گرایش به مجسمه‌سازی داشتم و با گِل کارهایی انجام می‌دادم. البته در این زمینه آموزشی ندیدم و با تلاش و جست‌وجوی شخصی خودم بود که توانستم به مهارت‌هایی دست یابم و به صورت حرفه‌ای این کار را شروع کنم. در شهر خودم بروجرد در سال 58 کلاس‌های آموزشی و هنری برگزار شد که اساتید بزرگی چون استاد جواد بختیاری، استاد حسن کیوان و استاد عباس یزدی کلاس‌های هنری سه ماهه‌ای را برگزار کردند و من در آن‌ها شرکت کردم که در حقیقت این اساتید نگاه من را به هنر شکل دادند. استاد عباس یزدی برای اولین بار مرا با نقاشی در طبیعت آشنا کرد و لذت نقاشی در طبیعت را به من چشاند.

پیکره‌های سلام

سال77 به مشهد آمدم. لیسانس نقاشی را از دانشگاه تهران و فوق لیسانس پژوهش و هنر را تا مرحله پایان‌نامه در همان دانشگاه ادامه دادم. تا سال 96 در مشهد بودم و حدودا یک سالی است که به تهران آمده‌ام. در مشهد، تدریس و نقاشی می‌کردم تا اینکه در سال 86 خانه هنرمندان شکل گرفت با امید به اینکه کارهای مثبتی انجام شود. با اصرار شهرداری مشهد، وارد شورای حجم‌سازی مشهد شدم. در این شورا بیشتر مایل به انجام کارهای هنری بودم تا داوری. بنابراین اولین کار مجسمه‌سازی‌ام را به پیشنهاد شهرداری
به اسم پیکره‌های سلام طی چند سال کوشش بی‌وقفه به انجام رساندم.
اثری بی‌بدیل
در خانه هنرمندان و زمان تصدی آقای مظفری و آقای مهندس پژمان، جلسات زیاد شورای حجم را داوری کردیم و جلوی آثار ضعیف را گرفتیم که این سبب شد گروهی بزرگ از هنرمندان جذب مشهد شوند. از دیگر کارهای حجمی که انجام دادم اِلِمان نوروزی عکاس قدیمی در احمدآباد و مجموعه شخصیت‌های شاهنامه در بازار شماره 2 فردوسی و نقش برجسته‌های بزرگ خواجه‌ربیع است. حدودا بیست سال در مشهد بوده‌ام و طی این مدت، آتلیه شخصی داشته‌ام ولی هیچ‌گونه حمایتی از من نشد. اولین کاری که به پیشنهاد شهرداری انجام دادم و مورد استقبال عموم مردم و  هنرمندان قرار گرفت، پیکره‌های سلام بود که سال 87 طراحی شد و عمليات ساخت آن در سال 88 آغاز و پس از طي مراحل ساخت پيکره، قالب‌گيری، ريخته‌گری و برنزريزی اين اثر در پاييز سال 1390 در ميدان شهدای مشهد به بهره‌برداری رسيد. این  مجسمه‌ها با برنز و پتینه کار شده‌اند و به جرئت می‌گویم چنین کاری دیده نشده؛ البته کپی‌های ناشیانه‌ای از این کار در سبزوار و شمال انجام گرفته که اصلا قابل قیاس با این اثر نیست.

سبک کاری من
سبک من واقع‌گرایانه و رئال است که البته واقع‌گرایی صرف نیست و نماد، احساس و بازتاب حالات روحی و درونی‌ام هم در آثارم مشاهده می‌شود. مثلا در پیکره‌های سلام روحیات و عکس‌العمل‌های درونی هر یک از شخصیت‌ها را در این اثر منعکس می‌بینید. در نقاشی هم با همه تکنیک‌ها کار می‌کنم؛ تکنیک‌های ترکیبی، میکس، آب مرکب، آبرنگ، اکرلیک و رنگ روغن. در مجسمه‌سازی نیز از گچ، گِل، کاشی، سرامیک و برنز استفاده می‌کنم.
انعکاس علاقه مردم به امام رضا(ع)
چیزی که انگیزه انجام این اثر شد، انعکاس عشق و علاقه مردم
به امام رضا(ع) بود. مثلاً ايام ولادت و شهادت امام رضا(ع) زائران از همه جا برای زيارت می‌آمدند و رفتار آن‌ها هميشه برايم از ديد هنری جالب بود. زمانی که عضو شورای حجم شهرداری مشهد بودم، يکي از نخستين مصوبات ما همين طرح مجسمه‌های سلام بود. شهر مشهد به عنوان يک شهر مذهبی و زيارتی از مجسمه‌ها و تنديس‌های شهری خالی بود. مجسمه‌های سلام، شامل چهار پيکره و پنج شخصيت پيرمرد، پيرزن، مرد جوان، زن جوان و نوجوان است که به رسم زائران و شيفتگان امام رضا(ع) دست بر سينه نهاده و ارادت خود را به مولايشان نشان مي‌دهند. می‌خواستم با انجام این اثر، منعکس کننده این سلوک و رفتار باشم.
سرقت دو پیکره‌
من جوابم را از خود مردم گرفته‌ام. بارها به عنوان یک انسان عادی در کنار این اثر و بی آنکه خودم را معرفی کنم و به عنوان خالق آن شناخته شوم، صحبت‌ها و نظرات مردم را در ارتباط با این اثر شنیده‌ام و از بازتاب مردمی کار خرسندم. اتفاق ناخوشایندی که هنگام خلق اثر شکل گرفت این بود که مهر ماه سال 90، زمانی که کار به مرحله اسیدشویی و پتینه رسیده بود، حدود ساعت 2 و نیم شب که به علت خستگی و سنگینی پیکره‌ها کار را در خارج از کارگاه گذاشته بودم، دو نفر با مزدای آبی رنگ 2000 اقدام به سرقت آن کردند و موفق شدند دو پیکره سبک‌تر را سرقت کنند و من ناچار شدم این دو پیکره را مجددا قالب‌گیری کنم و به انجام برسانم.
 گفتند از عهده‌اش بر نمی‌آیم
بیست سال در مشهد بودم و طی این مدت، اِعمال سلیقه و نظرات گوناگونی را متحمل شدم. مثلا برای تدریس نقاشی می‌گفتند نباید به خانم‌ها درس بدهم. طی این بیست سال خدماتی به من ارائه نشد و اگر کاری کرده‌ام بنا بر علاقه شخصی خودم بوده است. من یک آتلیه شخصی داشتم و در آن کار می‌کردم. در این مدت با مشکلاتی مواجه بودم. مثلا
برای انجام پیکره‌های سلام، ابتدا نماینده وقت ارشاد، گفت نمی‌توانم چنین کاری انجام دهم. برای اثبات توانمندی‌هایم، ماکتی درست کردم. باز گفتند چون ماکت در اندازه خیلی کوچکی است توانسته‌ام از عهده‌اش برآیم. ولی من بر اینکه می‌توانم آن را در ابعاد و اندازه اصلی درست کنم اصرار داشتم که البته موفق شدم. بعد از انجام کار، ایراداتی وارد شد که ناچار به تغییرات شدم. من اتفاقی به طرح کنونی مجسمه‌های سلام نرسيدم؛ روی اين موضوع فکر کردم و به چند پرسوناژ اصلي رسيدم که هر يک نماينده‌ای از نسل خود هستند. البته ابتدا کودک را به اقتضای سنش بازيگوش طراحی کرده بودم که پشت مادرش قرار دارد و نگاهش سمت حرم نيست، اما از آنجايی که ممکن بود بی احترامی به حرم تلقی شود، در نهايت پيشنهاد کردند نحوه قرار گرفتن آن را تغيير دهم که به شکل کنونی درآمد. یا مجسمه‌ها که نگاهشان رو به جلو بود و باد از رو به رو به آن‌ها می‌وزید؛ قاعدتا چادرها و لباس‌ها اندکی به بدن آن‌ها چسبیده بود که با اِعمال نظر از جانب ارشاد، ناچار شدم در آن تغییراتی ایجاد کنم.
خسارت ناآگاهانه به مجسمه‌ها
بعد از سختی‌های بسیار که کار به انجام رسید، سه ماه پس از بهره‌برداری از اثر، چند نفر از افراد نامطلع شهرداری به خیال اینکه قسمت‌هایی از اثر کثیف است، با برس‌های سیمی به جان قسمت‌های پتینه مجسمه‌ها افتادند و خسارت‌هایی به کار زدند که هنوز آثار آن‌ دیده می‌شود. با انجام این کار، طبق معمول مورد بی‌مهری‌هایی قرار گرفتم اعم از اینکه «نگذارید فلانی چهره شود» که البته این واکنش‌ها برایم مهم نبود. من بازتاب نتایج کارم را از برخورد مردم گرفتم و این خرسندم کرد. من معتقدم درک متعالی‌تر از هنر باعث به‌ وجود آمدن آثار مؤثرتری خواهد شد.
https://www.razavi.news/vdcdss0s.yt0fo6a22y.html
razavi.news/vdcdss0s.yt0fo6a22y.html
کد مطلب ۳۱۳۴۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما