گپ و گفتی صمیمی با جواد علیزاده هنرمند فیلمساز مشهدی
سینما اولین انتخاب من است
تکتم حسین پور/سرویس هنر، خبرگزاری رضوی
فارغالتحصیل رشته سینماست و در نخستین تجربهاش به عنوان دستیار کارگردان در فیلم مردی شبیه باران (اولین فیلم بلند سعید سهیلی) کنار این فیلمساز مشهدی حضور یافت. پس از آن ۷ سال در کنار کارگردانهایی همچون جواد شمقدری، پرویز شیخ طادی، حسین قناعت و در خاک سرخ، تنها فیلم حمید فرخنژاد در مقام دستیار کارگردان و برنامهریز تجربه کسب کرده است. جواد علیزاده فیلمساز مشهدی برخلاف اغلب همصنفهایش بعد از پایان تحصیلات در پایتخت ماندگار نشده و به مشهد بازگشت. درباره علت این امر میگوید: «به خاطر ازدواج و شرایط خانوادگی به مشهد برگشتم و همین جا کار حرفهای را ادامه دادم. سال ۷۰ از رشته سینما فارغالتحصیل شدم. تا حدود ۷۶ درگیر کارهای اجرایی از قبیل سرپرستی سینمای جوان و خانه فیلم مشهد و فرهنگسرای امام خمینی(ره) بودم. پس از آن کارهای اجرایی را رها کردم و وارد کار حرفهای سینما شدم که از کودکی به آن عشق میورزیدم. کارم را با ساخت دو فیلم کوتاه داستانی "داماد" و "مکرمه" آغاز کردم و از سال ۷۶ تا کنون در زمینه ساخت سه سریال تلویزیونی ۲۶ قسمتی برای شبکه خراسان، دو فیلم "تبسم گرگ" و "سفر سهراب" ، ۲۰ فیلم کوتاه، ۵ فیلم مستند نیمه بلند، برنامههای ترکیبی تلویزیون و فیلمهای کوتاه تبلیغاتی و سفارشی برای سازمانهای مختلف از جمله شهرداری و آستان قدس رضوی فعالیت کردهام».
لزوم تقویت زیرساختهای سینمایی در شهرستانها
این فیلمساز مشهدی علت مهاجرت هنرمندان به تهران را نبود امکانات کافی در شهرستانها میداند: «مسلما همه ترجیح میدهند کارشان را در تهران ادامه دهند. چون امکان رشد و پیشرفت بیشتری وجود دارد. ۹۰ تا ۹۵ درصد تولیدات سینمایی و تلویزیونی در تهران ساخته میشود و اصولا در شهرستانها ساز و کار حرفهای وجود ندارد. در دولت قبل، طرحی در معاونت سینمایی تصویب شد که به هر استان با توجه به جمعیتش بین ۲ تا ۵ سهمیه سینمایی بدهند. حتی ارشاد از ما فیلمنامه و رزومه و نمونه کار خواست که فرستادیم. اما این طرح به سرانجام نرسید.» علیزاده معتقد است باید زیرساختهای سینمایی را در شهرستانها تقویت کنیم: «وقتی در شهرستان دفتر فیلمسازی و دفتر پخش نداریم، امکانات و پول و سرمایهگذار و تهیهکننده نداریم چطور میشود محصول بومی تولید کرد؟ وقتی حتی مسئولین فرهنگی فیلمسازان شهرشان را نمیشناسند و به آنها اعتماد نمیکنند نمیشود توقع داشت تولیدات بومی با کیفیت داشته باشیم. فیلمی که در تهران سرمایه گذاری و ساخته شود و برخی لوکیشنهایش در شهرستانها باشد، فیلم بومی محسوب نمیشود. فیلمی بومی است که همه عوامل و مراحل ساخت و تولیدش در شهرستان انجام شود».
در تبسم گرگ میخواستم داستان تازهای تعریف کنم
جواد علیزاده فیلمساز خوشفکر مشهدی در آثارش همواره اهمیت ویژهای برای موضوعات بومی و محلی قائل بوده و دغدغههایش از جنس مسائل و مشکلات هماستانیهایش است. او در ادامه گفتگویمان از نحوه انتخاب سوژههایش میگوید: «تبسم گرگ کاملا بومی است. داستان فیلم و عوامل از تهیهکننده تا گریمور و بازیگران اصلی و فرعی، همگی خراسانی هستند. مثل هر فیلمسازی من هم در انتخاب سوژه، علایق شخصیام را دنبال میکنم و اولین انتخابم معمولا طبیعت خراسان و قصههای محلی است. در تبسم گرگ میخواستم داستان تازهای بگویم. مدتی در طبیعت زیبای کلات تحقیق کردم. به قصههای عشایر منطقه گوش دادم و سراغ دو شکارچی قدیمی رفتم که به اصطلاح تفنگشان را شکسته بودند یعنی شکار را کنار گذاشته و خود محیطبان شده بودند. تا اینکه بالاخره داستان شکل گرفت. تبسم گرگ از زاویه متفاوتی به طبیعت و حیات وحش میپردازد. فیلم دیگرم، سفر سهراب درباره نژاد اسب بومی خراسان رضوی است که به ترکیه قاچاق میشود و در این کشور و برخی کشورهای اروپایی که مسابقات اسبدوانی به صورت جدی دارند، در مسابقات "یورغه" شرکت داده میشود.(یورغه نوع خاصی از دویدن اسب است چیزی بین راه رفتن و دویدن. یک جور ماراتن اسبها) این اسبهای ارزشمند از خراسان به قیمت ارزان حدود ۵۰ میلیون تومان خریداری شده و در ترکیه تا ۲۰۰-۳۰۰ میلیون به فروش میرسند. مسابقات یورغه به صورت خیلی محدود، سالی یک بار در قوچان یا درگز هم برگزار میشود. جالب است که سال گذشته هنگام نمایش فیلم، متوجه شدم خیلیها حتی نمیدانند خراسان نژاد اسب بومی دارد».
جشنواره که تمام میشود همه به خانههایشان میروند
علیزاده از فیلمهایش با عشق یاد میکند و علاقه قلبی به زادگاهش کاملا پیداست. اما وقتی از او در مورد جشنوارههای مختلف و شرکت دادن آثارش در این جشنوارهها میپرسم سر درد دلش باز میشود. او هم مثل اغلب هنرمندان، جشنوارهها را به شکلی که فعلا برگزار میشوند موثر نمیداند. حتی جشنواره رضوی که از اعتبار زیادی برخوردار است و انتظار میرود نقش تعیینکنندهای در مسیر حرفهای شدن فیلمسازان خراسانی داشته باشد. او از تجربههایش چنین میگوید: «به عنوان یک فیلمساز مشهدی بارها در جشنواره رضوی شرکت کرده و جوایزی کسب کردم. آخرینش همین سفر سهراب است که سال گذشته در جشنواره فجر و جشنواره رشد به نمایش در آمد و مدتی در سینما هویزه روی پرده رفت. حتی استاندار خراسان سر فیلمبرداری حاضر شد. یا تبسم گرگ که عنوان بهترین فیلم جشنواره رضوی را کسب کرد و در شلوغی و گرماگرم جشنواره حسابی تحسین شد. اما هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. جشنواره که تمام میشود همه به خانههایشان میروند و هنرمند را فراموش میکنند. هدف از برگزاری جشنوارههای مختلف، باید شناخت هنرمند و حمایت از او باشد نه روی سن رفتن و کف زدن و هورا کشیدن و ارائه بیلان کاری. این جشنوارهها فایدهای ندارد اگر نتیجهاش کشف استعدادهای جدید و تولید آثار باکیفیت نباشد. در سینمای هالیوود که امروز تمام دنیا را تسخیر نموده، اغلب فیلمسازان مطرح و نامآشنایش اهل کشورهای اروپایی یا آمریکای لاتین هستند. آنها شاخکهایشان تیز است و به محض اینکه یک فیلمساز غیر آمریکایی کارش در جشنوارهای مورد توجه قرار میگیرد جذبش میکنند و امکانات در اختیارش قرار میدهند. آن وقت ما چه میکنیم؟ جایزه و لوح تقدیر را به فیلمساز میدهیم و بعد رهایش میکنیم. از آن بدتر گاهی حتی سنگ جلوی پایش میاندازیم».
آثار فاخر رضوی در شهر امام رضا(ع) باید توسط هنرمند خراسانی ساخته شود
به نظر میرسد آنچه جواد علیزاده در گفتههایش مطرح میکند خواستهها و انتظارات بسیاری از هنرمندان خراسانی است: «توقع هنرمندان این است که مسئولین فرهنگی پا پیش بگذارند. فراخوان بدهند و به آنها اعتماد کنند تا تولیدات بومی داشته باشیم. ما در مجاورت بارگاه نورانی آقا علیبن موسیالرضا علیهالسلام زندگی میکنیم و ظرفیتها و امکاناتی در این شهر وجود دارد که در هیچ نقطه دیگر کشورمان نیست. اما متاسفانه مسئولین فرهنگی آستان قدس رضوی که میتوانند بیشترین کمکها را برای تولید آثار فاخر رضوی در اختیار هنرمندان قرار دهند، هنرمندان مشهدی را به خوبی نمیشناسند و به آنها اعتماد نمیکنند. تا جایی که حتی گاهی برای ساخت فیلمهای کوتاه تبلیغاتی سراغ فیلمسازان اسم و رسمدار پایتخت میروند». علیزاده در این مورد خاطره قابل تاملی دارد: «چند سال پیش یکی از دوستانم که از فیلمسازان مطرح کشور است با من تماس گرفت و خواهش کرد دو فیلم کوتاه برایش بسازم که آستان قدس رضوی به او سفارش داده بود و به خاطر گرفتاریهای کاری فرصت ساختش را نداشت! وقتی آستان قدس رضوی به هنرمند مشهدی در حد تولید یک تیزر معمولی اعتماد نمیکند و بودجهاش را جای دیگری صرف میکند، چطور توقع داریم آثار فاخر رضوی در شهر امام رضا(ع) توسط هنرمندان مشهدی ساخته شود؟ محصول چنین نگاهی این است که با وجود میلیونها زائری که هر سال از اقصی نقاط جهان برای زیارت به مشهد میآیند، آثاری که با موضوع زیارت و امام رضا(ع) روانه پرده سینماها میشوند همواره جزء کمفروشترین فیلمها هستند و مخاطب با آنها ارتباط برقرار نمیکند. حتی فیلمی مثل "هر شب تنهایی" که با حضور ستارههای پولساز زمان خودش یعنی حامد بهداد و لیلا حاتمی روی پرده رفت».
برخوردهای سلیقهای مانعی برای خلاقیت
جواد علیزاده که مدتی در شورای فیلمنامه اداره فرهنگ و ارشاد حضور داشته، مشکلات فرهنگی و هنری شهر مشهد را زیربنایی میداند و معتقد است برای رفع این مشکلات باید افراد متخصص و آگاه در راس امور فرهنگی قرار بگیرند. نکتهای که او به طنز به آن اشاره میکند بسیار قابل تامل است: «همانقدر که اگر یک فیلمساز، رییس اداره برق شود عجیب و مضحک است به همان میزان اگر کسی با تخصصهای نامرتبطی مثل مهندسی برق یا غیره در بخشهای فرهنگی هنری مشغول به کار باشد عجیب است. چرا حالت اول هیچوقت اتفاق نمیافتد اما دومی تقریبا رایج است و بارها شاهد بودهایم افرادی با تخصصهای کاملا غیر هنری مسئول یک بخش مهم فرهنگی هنری بودهاند». او درباره نقش اداره ارشاد در رشد و پیشرفت سینماگران مشهد میگوید: «ارشاد باید فقط نقش نظارتی روی فیلمنامهها داشته باشد. اما گاهی برای صدور مجوز فیلمبرداری در مسائل فنی فیلمنامه دخالت میکند. اینکه شخصیتپردازی چگونه است یا نقطه اوج و گرهافکنی داستان قوی هست یا خیر در حیطه اختیارات ارشاد نیست. اینگونه اقدامات، گاهی جلوی فعالیت هنرمندان جوان را میگیرد و در کارشان سنگاندازی میکند. در حالی که وظیفه ارشاد چیز دیگری است». نکته قابل تاملی که در خلال صحبتهایم با جواد علیزاده به آن پی بردم دغدغههای مشابه او با دیگر هنرمندانی است که در رشتههای مختلف هنری در مشهد فعالیت میکنند و اکثر آنها از برخوردهای سلیقهای و شخصی با مقوله هنر گلهمندند.این فیلمساز مشهدی درباره سلیقهای عمل کردن مسئولان فرهنگی میگوید: «مدتی پیش مسئول فرهنگی هنری یکی از سازمانها از داستاننویسان مشهدی بود. ناگهان در آن مقطع خاص به داستاننویسان اهمیت ویژهای داده شد و دورههای آموزش داستان و جلسات داستانخوانی رونق گرفت. به محض اینکه آن مسئول تغییر کرد همه چیز فراموش شد. اگر مسئول فرهنگی تخصصش مثلا فیلمسازی بود شاید به سینماگران اهمیت ویژهای داده میشد و اگر علاقه شخصیاش به هنرهای دیگر بود به همین ترتیب. در حالی که فعالیتهای هنری باید حساب شده و اصولی باشد».
از بساطیهای خیابان ارگ تا آفتاب سرخ و لورنس عربستان
جواد علیزاده از نسل سینماروهای حرفهای است که این شانس را داشتهاند در دوران طلایی سینما زندگی کرده و لذت تماشای شاهکارهای آن دوره را بر پرده نقرهای تجربه کنند. حس و حال جاری در کلماتش وقتی از سینما رفتنهایش در مشهد قدیم میگوید شنیدنی است. او خاطرات زیادی از سینماهای آن دوران دارد: «عشق به سینما در خانواده ما موروثی بود. مرحوم پدرم که در کودکی او را از دست دادم از سینماروهای حرفهای بود. من هم از کودکی به سینما علاقه خاصی داشتم و مثل خیلی از مشهدیها خاطرات زیادی از سینماهای قدیم شهرمان دارم. آن سالها منزلمان گنبد سبز بود که فاصله کمی تا خیابان ارگ داشت. خیابانی که اغلب سینماهای مشهد را در خود جا داده بود و مثل لالهزار تهران، پاتوق عشاق سینما بود. پیش از انقلاب، مشهد سه سینمای درجه یک و ممتاز داشت که بلیتشان از بقیه گرانتر بود. سینما دیاموند(هویزه فعلی) که تنها سینمای مشهد بود که فیلم ۷۰ میلیمتری نمایش میداد با صدای استریو فونیک ۶ بانده، سینما شهر فرنگ(آفریقا) و سینما آریا(قدس). بقیه سینماهای مشهد در خیابان ارگ بودند. سینما سانترال واقع در چهارراه خسروی(چهار طبقه)، سینما فردوسی، سینما ایران(هتل پردیس فعلی)، سینما آسیا واقع در کوچهای که بین مشهدیهای قدیم هنوز به کوچه سینما آسیا معروف است. سینما کریستال و متروپل که الان نیروی انتظامی است، سینما سعدی(کمیته امداد فعلی) که هر چند وقت یک بار فستیوال موضوعی برگزار میکرد. مثلا فستیوال فیلمهای جیمز باند به این صورت که هر روز یکی از فیلمهای جیمز باند را پخش میکرد یا فستیوال فیلمهای مسعود کیمیایی و کارگردانهای دیگر. کنار سینما سعدی یک سینمای تابستانی هم بود که مشهدیهای قدیمی حتما آن را به خاطر دارند و بالاخره سینما مولن روژ واقع در کوچه استانداری، میدان ده دی که دو فیلم با یک بلیت نمایش میداد و همیشه یکی از آنها هندی بود و من فیلم «شعله» را در همین سینما دیدم. همچنین فیلمهای بزرگی مثل آفتاب سرخ، هفت دلاور، لورنس عربستان، اسپارتاکوس، جنگیر، اژدها وارد میشود بروسلی و... همه را در سینما دیدهام. یادم است صف بلیط فیلم شعله تا ابتدای کوچه سینما آسیا ادامه داشت. یا فیلم برزخیها را که فقط مدت کوتاهی بعد از انقلاب در تهران اکران شد و به شهرستانها نرسید، کنار بساطیهای خیابان ارگ که عکس و پوستر بازیگران سینما را میفروختند به صورت صامت در دستگاهی شبیه شهر فرنگیهای قدیم تماشا کردیم. آن هم حدود نیم ساعت بی صدا». علیزاده از سینماهایی نام میبرد که همهشان برایم آشناست، چه سینماهایی که آثاری همچون «هامون» و «اجارهنشینها» و «کمیسر متهم میکند» را در آنها دیدهام و جزء بهترین خاطرات کودکیام هستند و چه آنها که به یاد نمیآورم و فقط نامشان را میدانم و حس و حال نوستالژیکی که در این نامها موج میزند. از او میپرسم فکر می کند سینما برای بچههای امروز چه معنا و مفهومی دارد؟ میگوید: «شرایط امروز با آن سالها قابل مقایسه نیست. آن وقتها فقط دو کانال تلویزیونی داشتیم. نه اینترنتی بود و نه ماهوارهای. اینطور نبود که هر فیلمی اراده کنی، از دختر لر تا جدیدترین فیلمهای روز را بشود با چند تا کلیک خیلی راحت دانلود کرد. بچههای ما نوستالژی سینما رفتن و فیلم دیدن در سالن تاریک روی پرده را درک نمیکنند و سینما این روزها شگفتیاش را از دست داده و جذابیتی برای نسل جدید ندارد. مگر برای بعضی فیلمهای خاص مثل شهر موشها که بچهها همراه خانوادهشان به سینما رفتند و خاطره خوبی برایشان رقم خورد».
اتفاق خوب سینمای امروز
صحبت که به خاطرات سینمایی و فیلمهای قدیمی و پرخاطره میرسد، نظر علیزاده را درباره سینمای امروز ایران میپرسم. او به سینمای امروز خوشبین است و ورود نیروهای خوشفکر و تازه نفس را اتفاق خوبی میداند: «این روزها آثاری درخشان مثل فیلمهای دهه شصت کمتر ساخته میشود. آثاری عمیق و جدی و پر محتوا مانند طلسم، مسافران، شاید وقتی دیگر و... اما هنوز هم آثار خوب و قابل تاملی داریم که در عین حال پر فروش هم هستند و با وجود موضوع تلخشان مردم برای دیدنشان به سینما میروند. مثل جدایی نادرازسیمین یا ابد و یک روز. خوشبختانه فیلمها با توجه به شرایط روز انتقادیتر شده و این اتفاق خوبی است. تنوع موضوعی و مضمونی آنها هم خوب و مناسب است. آثار جدی و عمیق داریم. کمدیهای سبک هم داریم که وجودشان برای چرخه سینما و سرپا ماندنش لازم است و نیاز بخشی از سینماروهاست. نمیشود کتمان کرد این روزها سلیقه بخشی از مخاطبان ایرانی شبیه تماشاگران هندی است و قصههایی را دوست دارند که همه چیز در آنها هست. اشک و لبخند و عشق و آواز و... که به فراخور آن شاهد تولید چنین آثاری هم هستیم. همین امر موجب شده سرمایهگذارها تمایل بیشتری به این نوع از سینما داشته باشند. چون به فروش فیلم و بازگشت سرمایهشان مطمئن هستند». از او میپرسم آخرین فیلمی که در سینما دیده چه فیلمی است؟ میگوید: «به عنوان یک فیلمساز، هم به شکل حرفهای سینمای ایران را دنبال میکنم و سعی دارم اطلاعاتم به روز باشد. هم اینکه همراه خانوادهام به صورت تفریحی به سینما میرویم. فیلمهای "بدون تاریخ بدون امضا" و "آینه بغل" آخرین آثار سینمایی هستند که همراه خانوادهام دیدهام».
تاثیرات مثبت شبکههای اجتماعی برای علاقهمندان سینما
یکی از اتفاقات خوبی که در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم افزایش تعداد علاقهمندان جوان سینما در مشهد و استقبال آنها از آموزشگاههای سینمایی است. علیزاده معتقد است هر سیستم آموزشی به استادان حرفهای نیاز دارد و آموزشگاههای سینمایی هم از این قاعده مستثنی نیستند: «زمانی یک آموزشگاه سینمایی میتواند خروجی خوبی داشته باشد که مدرسین و اساتید متخصصی داشته باشد که باید شناسایی و جذب شوند. در مشهد، حوزه هنری و انجمن سینمای جوان، دورههای پرمحتوایی برگزار کردند که بعد از تغییر مدیریت، دیگر مثل سابق نیست. گاهگاهی هم کارگاههایی با دعوت از کارگردانها و هنرمندان تهرانی برگزار میشود. اخیرا انجمن سینمای جوان، ورکشاپهایی سه چهار روزه با دعوت از هنرمندان تهران برگزار کرد که استقبال خوبی از آن شد. غیر از اینها شبکههای اجتماعی هم میتوانند بار آموزشی مناسبی برای فیلمسازان جوان داشته باشند. استفاده از مطالب آموزشی فضای مجازی، به اشتراک گذاشتن آثار کوتاه و بحث و تبادل نظر با اساتید مختلف، این روزها برای جوانان علاقهمند، امکانات و فرصتهای خوبی فراهم میکند».
هنرمندانی که باید قدر دانست
پیش از خداحافظی با این فیلمساز خوشفکر و خوش آتیه شهرمان، سوالی را که پیش از این گفتگو ذهنم را مشغول کرده بود از او میپرسم: «اگر در شرایط امروز، جوانی بیست ساله بودید باز هم سینما را انتخاب میکردید»؟ و او که به نظر میرسد مشکلات و موانعی که بر سر راهش وجود داشته ناامیدش نکرده میگوید: «اگر بیست سال به عقب برمیگشتم حتما باز هم فیلمساز میشدم. من دیپلم مکانیک از هنرستان شهید بهشتی دارم. آن زمان اینطور بود که علاوه بر رشته تحصیلی خودمان میتوانستیم در یک رشته هنری هم در کنکور شرکت کنیم و جالب است که من فوق دیپلم رشته خودم را قبول شدم و لیسانس سینما را. از وقتی یادم است عاشق سینما بودم و هنوز هم سینما اولین انتخاب من است». بعد از خداحافظی با این فیلمساز مصمم و پر تلاش مشهدی، فکر میکنم ای کاش مسئولان فرهنگی قدر هنرمندان بومی را بیشتر بدانند و به آنها بیشتر بها بدهند. تا بخشی از مشکلات فرهنگی این کلانشهر مذهبی به دست هنرمندان شهرمان حل شود.
فارغالتحصیل رشته سینماست و در نخستین تجربهاش به عنوان دستیار کارگردان در فیلم مردی شبیه باران (اولین فیلم بلند سعید سهیلی) کنار این فیلمساز مشهدی حضور یافت. پس از آن ۷ سال در کنار کارگردانهایی همچون جواد شمقدری، پرویز شیخ طادی، حسین قناعت و در خاک سرخ، تنها فیلم حمید فرخنژاد در مقام دستیار کارگردان و برنامهریز تجربه کسب کرده است. جواد علیزاده فیلمساز مشهدی برخلاف اغلب همصنفهایش بعد از پایان تحصیلات در پایتخت ماندگار نشده و به مشهد بازگشت. درباره علت این امر میگوید: «به خاطر ازدواج و شرایط خانوادگی به مشهد برگشتم و همین جا کار حرفهای را ادامه دادم. سال ۷۰ از رشته سینما فارغالتحصیل شدم. تا حدود ۷۶ درگیر کارهای اجرایی از قبیل سرپرستی سینمای جوان و خانه فیلم مشهد و فرهنگسرای امام خمینی(ره) بودم. پس از آن کارهای اجرایی را رها کردم و وارد کار حرفهای سینما شدم که از کودکی به آن عشق میورزیدم. کارم را با ساخت دو فیلم کوتاه داستانی "داماد" و "مکرمه" آغاز کردم و از سال ۷۶ تا کنون در زمینه ساخت سه سریال تلویزیونی ۲۶ قسمتی برای شبکه خراسان، دو فیلم "تبسم گرگ" و "سفر سهراب" ، ۲۰ فیلم کوتاه، ۵ فیلم مستند نیمه بلند، برنامههای ترکیبی تلویزیون و فیلمهای کوتاه تبلیغاتی و سفارشی برای سازمانهای مختلف از جمله شهرداری و آستان قدس رضوی فعالیت کردهام».
لزوم تقویت زیرساختهای سینمایی در شهرستانها
این فیلمساز مشهدی علت مهاجرت هنرمندان به تهران را نبود امکانات کافی در شهرستانها میداند: «مسلما همه ترجیح میدهند کارشان را در تهران ادامه دهند. چون امکان رشد و پیشرفت بیشتری وجود دارد. ۹۰ تا ۹۵ درصد تولیدات سینمایی و تلویزیونی در تهران ساخته میشود و اصولا در شهرستانها ساز و کار حرفهای وجود ندارد. در دولت قبل، طرحی در معاونت سینمایی تصویب شد که به هر استان با توجه به جمعیتش بین ۲ تا ۵ سهمیه سینمایی بدهند. حتی ارشاد از ما فیلمنامه و رزومه و نمونه کار خواست که فرستادیم. اما این طرح به سرانجام نرسید.» علیزاده معتقد است باید زیرساختهای سینمایی را در شهرستانها تقویت کنیم: «وقتی در شهرستان دفتر فیلمسازی و دفتر پخش نداریم، امکانات و پول و سرمایهگذار و تهیهکننده نداریم چطور میشود محصول بومی تولید کرد؟ وقتی حتی مسئولین فرهنگی فیلمسازان شهرشان را نمیشناسند و به آنها اعتماد نمیکنند نمیشود توقع داشت تولیدات بومی با کیفیت داشته باشیم. فیلمی که در تهران سرمایه گذاری و ساخته شود و برخی لوکیشنهایش در شهرستانها باشد، فیلم بومی محسوب نمیشود. فیلمی بومی است که همه عوامل و مراحل ساخت و تولیدش در شهرستان انجام شود».
در تبسم گرگ میخواستم داستان تازهای تعریف کنم
جواد علیزاده فیلمساز خوشفکر مشهدی در آثارش همواره اهمیت ویژهای برای موضوعات بومی و محلی قائل بوده و دغدغههایش از جنس مسائل و مشکلات هماستانیهایش است.
جشنواره که تمام میشود همه به خانههایشان میروند
علیزاده از فیلمهایش با عشق یاد میکند و علاقه قلبی به زادگاهش کاملا پیداست. اما وقتی از او در مورد جشنوارههای مختلف و شرکت دادن آثارش در این جشنوارهها میپرسم سر درد دلش باز میشود. او هم مثل اغلب هنرمندان، جشنوارهها را به شکلی که فعلا برگزار میشوند موثر نمیداند. حتی جشنواره رضوی که از اعتبار زیادی برخوردار است و انتظار میرود نقش تعیینکنندهای در مسیر حرفهای شدن فیلمسازان خراسانی داشته باشد. او از تجربههایش چنین میگوید: «به عنوان یک فیلمساز مشهدی بارها در جشنواره رضوی شرکت کرده و جوایزی کسب کردم. آخرینش همین سفر سهراب است که سال گذشته در جشنواره فجر و جشنواره رشد به نمایش در آمد و مدتی در سینما هویزه روی پرده رفت. حتی استاندار خراسان سر فیلمبرداری حاضر شد. یا تبسم گرگ که عنوان بهترین فیلم جشنواره رضوی را کسب کرد و در شلوغی و گرماگرم جشنواره حسابی تحسین شد. اما هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. جشنواره که تمام میشود همه به خانههایشان میروند و هنرمند را فراموش میکنند. هدف از برگزاری جشنوارههای مختلف، باید شناخت هنرمند و حمایت از او باشد نه روی سن رفتن و کف زدن و هورا کشیدن و ارائه بیلان کاری. این جشنوارهها فایدهای ندارد اگر نتیجهاش کشف استعدادهای جدید و تولید آثار باکیفیت نباشد. در سینمای هالیوود که امروز تمام دنیا را تسخیر نموده، اغلب فیلمسازان مطرح و نامآشنایش اهل کشورهای اروپایی یا آمریکای لاتین هستند. آنها شاخکهایشان تیز
آثار فاخر رضوی در شهر امام رضا(ع) باید توسط هنرمند خراسانی ساخته شود
به نظر میرسد آنچه جواد علیزاده در گفتههایش مطرح میکند خواستهها و انتظارات بسیاری از هنرمندان خراسانی است: «توقع هنرمندان این است که مسئولین فرهنگی پا پیش بگذارند. فراخوان بدهند و به آنها اعتماد کنند تا تولیدات بومی داشته باشیم. ما در مجاورت بارگاه نورانی آقا علیبن موسیالرضا علیهالسلام زندگی میکنیم و ظرفیتها و امکاناتی در این شهر وجود دارد که در هیچ نقطه دیگر کشورمان نیست. اما متاسفانه مسئولین فرهنگی آستان قدس رضوی که میتوانند بیشترین کمکها را برای تولید آثار فاخر رضوی در اختیار هنرمندان قرار دهند، هنرمندان مشهدی را به خوبی نمیشناسند و به آنها اعتماد نمیکنند. تا جایی که حتی گاهی برای ساخت فیلمهای کوتاه تبلیغاتی سراغ فیلمسازان اسم و رسمدار پایتخت میروند». علیزاده در این مورد خاطره قابل تاملی دارد: «چند سال پیش یکی از دوستانم که از فیلمسازان مطرح کشور است با من تماس گرفت و خواهش کرد دو فیلم کوتاه برایش بسازم که آستان قدس رضوی به او سفارش داده بود و به خاطر گرفتاریهای کاری فرصت ساختش را نداشت! وقتی آستان قدس رضوی به هنرمند مشهدی در حد تولید یک تیزر معمولی اعتماد نمیکند و بودجهاش را جای دیگری صرف میکند، چطور توقع داریم آثار فاخر رضوی در شهر امام رضا(ع) توسط هنرمندان مشهدی ساخته شود؟ محصول چنین نگاهی این است که با وجود میلیونها زائری که هر سال از اقصی نقاط جهان برای زیارت به مشهد میآیند، آثاری که با موضوع زیارت و امام رضا(ع) روانه پرده سینماها میشوند همواره جزء کمفروشترین فیلمها هستند و مخاطب با آنها ارتباط برقرار نمیکند. حتی فیلمی مثل "هر شب تنهایی" که با حضور ستارههای پولساز زمان خودش یعنی حامد بهداد و لیلا حاتمی روی پرده رفت».
برخوردهای سلیقهای مانعی برای خلاقیت
جواد علیزاده که مدتی در شورای فیلمنامه اداره فرهنگ و ارشاد حضور داشته، مشکلات فرهنگی و هنری شهر مشهد را زیربنایی میداند و معتقد است برای رفع این مشکلات باید افراد متخصص و آگاه در راس امور فرهنگی قرار بگیرند. نکتهای که او به طنز به آن اشاره میکند بسیار قابل تامل است: «همانقدر که اگر یک فیلمساز، رییس اداره برق شود عجیب و مضحک است به همان میزان اگر کسی با تخصصهای نامرتبطی مثل مهندسی برق یا غیره در بخشهای فرهنگی هنری مشغول به کار باشد عجیب است. چرا حالت اول هیچوقت اتفاق نمیافتد اما دومی تقریبا رایج است و بارها شاهد بودهایم افرادی با تخصصهای کاملا غیر هنری مسئول یک بخش مهم فرهنگی هنری بودهاند». او درباره نقش اداره ارشاد در رشد و
از بساطیهای خیابان ارگ تا آفتاب سرخ و لورنس عربستان
جواد علیزاده از نسل سینماروهای حرفهای است که این شانس را داشتهاند در دوران طلایی سینما زندگی کرده و لذت تماشای شاهکارهای آن دوره را بر پرده نقرهای تجربه کنند. حس و حال جاری در کلماتش وقتی از سینما رفتنهایش در مشهد قدیم میگوید شنیدنی است. او خاطرات زیادی از سینماهای آن دوران دارد: «عشق به سینما در خانواده ما موروثی بود. مرحوم پدرم که در کودکی او را از دست دادم از سینماروهای حرفهای بود. من هم از کودکی به سینما علاقه خاصی داشتم و مثل خیلی از مشهدیها خاطرات زیادی از سینماهای قدیم شهرمان دارم. آن سالها منزلمان گنبد سبز بود که فاصله کمی تا خیابان ارگ داشت. خیابانی که اغلب سینماهای مشهد را در خود جا داده بود و مثل لالهزار تهران، پاتوق عشاق سینما بود. پیش از انقلاب، مشهد سه سینمای درجه یک و ممتاز داشت که بلیتشان از بقیه گرانتر بود. سینما دیاموند(هویزه فعلی) که تنها سینمای مشهد بود که فیلم ۷۰ میلیمتری نمایش میداد با صدای استریو فونیک ۶ بانده، سینما شهر فرنگ(آفریقا) و سینما آریا(قدس). بقیه سینماهای مشهد در خیابان ارگ بودند. سینما سانترال واقع در چهارراه خسروی(چهار طبقه)، سینما فردوسی، سینما ایران(هتل پردیس فعلی)، سینما آسیا واقع در کوچهای که بین مشهدیهای قدیم هنوز به کوچه سینما آسیا معروف است. سینما کریستال و متروپل که الان نیروی انتظامی است، سینما سعدی(کمیته امداد فعلی) که هر چند وقت یک بار فستیوال موضوعی برگزار میکرد. مثلا فستیوال فیلمهای جیمز باند به این صورت که هر روز یکی از فیلمهای جیمز باند را پخش میکرد
اتفاق خوب سینمای امروز
صحبت که به خاطرات سینمایی و فیلمهای قدیمی و پرخاطره میرسد، نظر علیزاده را درباره سینمای امروز ایران میپرسم. او به سینمای امروز خوشبین است و ورود نیروهای خوشفکر و تازه نفس را اتفاق خوبی میداند: «این روزها آثاری درخشان مثل فیلمهای دهه شصت کمتر ساخته میشود. آثاری عمیق و جدی و پر محتوا مانند طلسم، مسافران، شاید وقتی دیگر و... اما هنوز هم آثار خوب و قابل تاملی داریم که در عین حال پر فروش هم هستند و با وجود موضوع تلخشان مردم برای دیدنشان به سینما میروند. مثل جدایی نادرازسیمین یا ابد و یک روز. خوشبختانه فیلمها با توجه به شرایط روز انتقادیتر شده و این اتفاق خوبی است. تنوع موضوعی و مضمونی آنها هم خوب و مناسب است. آثار جدی و عمیق داریم. کمدیهای سبک هم داریم که وجودشان برای چرخه سینما و سرپا ماندنش لازم است و نیاز بخشی از سینماروهاست. نمیشود کتمان کرد این روزها سلیقه بخشی از مخاطبان ایرانی شبیه تماشاگران هندی
تاثیرات مثبت شبکههای اجتماعی برای علاقهمندان سینما
یکی از اتفاقات خوبی که در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم افزایش تعداد علاقهمندان جوان سینما در مشهد و استقبال آنها از آموزشگاههای سینمایی است. علیزاده معتقد است هر سیستم آموزشی به استادان حرفهای نیاز دارد و آموزشگاههای سینمایی هم از این قاعده مستثنی نیستند: «زمانی یک آموزشگاه سینمایی میتواند خروجی خوبی داشته باشد که مدرسین و اساتید متخصصی داشته باشد که باید شناسایی و جذب شوند. در مشهد، حوزه هنری و انجمن سینمای جوان، دورههای پرمحتوایی برگزار کردند که بعد از تغییر مدیریت، دیگر مثل سابق نیست. گاهگاهی هم کارگاههایی با دعوت از کارگردانها و هنرمندان تهرانی برگزار میشود. اخیرا انجمن سینمای جوان، ورکشاپهایی سه چهار روزه با دعوت از هنرمندان تهران برگزار کرد که استقبال خوبی از آن شد. غیر از اینها شبکههای اجتماعی هم میتوانند بار آموزشی مناسبی برای فیلمسازان جوان داشته باشند. استفاده از مطالب آموزشی فضای مجازی، به اشتراک گذاشتن آثار کوتاه و بحث و تبادل نظر با اساتید مختلف، این روزها برای جوانان علاقهمند، امکانات و فرصتهای خوبی فراهم میکند».
هنرمندانی که باید قدر دانست
پیش از خداحافظی با این فیلمساز خوشفکر و خوش آتیه شهرمان، سوالی را که پیش از این گفتگو ذهنم را مشغول کرده بود از او میپرسم: «اگر در شرایط امروز، جوانی بیست ساله بودید باز هم سینما را انتخاب میکردید»؟ و او که به نظر میرسد مشکلات و موانعی که بر سر راهش وجود داشته ناامیدش نکرده میگوید: «اگر بیست سال به عقب برمیگشتم حتما باز هم فیلمساز میشدم. من دیپلم مکانیک از هنرستان شهید بهشتی دارم. آن زمان اینطور بود که علاوه بر رشته تحصیلی خودمان میتوانستیم در یک رشته هنری هم در کنکور شرکت کنیم و جالب است که من فوق دیپلم رشته خودم را قبول شدم و لیسانس سینما را. از وقتی یادم است عاشق سینما بودم و هنوز هم سینما اولین انتخاب من است». بعد از خداحافظی با این فیلمساز مصمم و پر تلاش مشهدی، فکر میکنم ای کاش مسئولان فرهنگی قدر هنرمندان بومی را بیشتر بدانند و به آنها بیشتر بها بدهند. تا بخشی از مشکلات فرهنگی این کلانشهر مذهبی به دست هنرمندان شهرمان حل شود.