۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۱۵
عکاس فتح خرمشهر در گفت و گو با خبرگزاری رضوی از خاطره هایش می گوید

عکس هایی که در قلب، قاب شدند

عکس هایی که در قلب، قاب شدند
 صدیقه رضوانی نیا- دکتر «امیرعلی جوادیان» استاد دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او عکس های فراوانی از سال های دفاع مقدس؛ به ویژه از عملیات آزادسازی خرمشهر دارد و در اکثر عملیات های دوران دفاع مقدس حضور داشته است. جوادیان، آثار ماندگاری را از آن سال ها به ثبت رسانده و به واسطه ی این عکس ها، جوایز متعددی را از جشنواره های معتبر داخلی و خارجی کسب کرده است.
در غروب یکی از روزهای بهار با او درباره عکاسی جنگی به گفت وگو نشستیم. در جایی از گفت و گو احساساتش سخت غلیان کرد و گفت: «من هنوز هم پس از گذشت سال ها نتوانسته ام روزهای جنگ و آدم های رشک برانگیز آن را فراموش کنم، هنوز هم دلتنگ آن آدم ها می شوم و یادشان محزونم می کند، هنوز هم آن روزها و آن خاطرات جزو بهترین لحظات عمرم محسوب می شوند. حالا که سالها از آن روزها می گذرد، متفاوت بودن آن فضا و آن آدم ها را بیش تر احساس می کنم. گاهی به فکر فرو می روم و از خودم می پرسم: آیا سهم من و ما از آن سال ها و از حضور در کنار آن آدم ها فقط همین نگاه هنرمندانه و عکاسانه ی ما بود و حسرتی که در طول این سال های پس از جنگ، همیشه همراهمان است؟».
آقای دکتر!به نظر می رسد عکاسی جنگی ما، در جهان بی نظیر یا حداقل کم نظیر است و عکاسان ما صاحب جایگاه و سبک ویژه ای در عکاسی جنگی دنیا هستند. شما این جایگاه را چه طور ارزیابی می کنید؟
به اعتراف خیلی از عکاسان جنگی دنیا، ایران صاحب جایگاه برجسته ای در عکاسی جنگی دنیاست و به نوعی ما در این نوع عکاسی دارای سبک خاصی هستیم، اما متأسفانه یکی از آسیب های جدی عکاسی جنگی ما، عدم تئوری پردازی این سبک ویژه است. هر کدام از عکاسان ما که در دوران دفاع مقدس حضور داشتند، تجربه های ارزنده و منحصر به فردی از آن سال ها دارند که هنوز این تجربه ها مکتوب نشده است. هر کدام از ما سر کلاس ها، جلسات، مصاحبه ها و... چیزهایی گفتیم، ولی همه ی این تجربه ها یک جا جمع نشده و من نگرانم که خدای ناکرده ممکن است با از دست رفتن هر کدام از عکاسان جنگی ما، این تجربه های ارزنده و استثنایی هم برای همیشه از بین برود و هیچ جا هم مکتوب نشود.
به نظر من یک نفر غیر از ما که البته احاطه ی کافی هم بر عکاسی دارد باید این کار را انجام دهد. مطمئن باشید اگر این تجربه ی عکاسی در یک کشور اروپایی اتفاق می افتاد، شما حتی نمی توانید حدس بزنید که چه قدر آن ها این مسأله را بزرگ می کردند، در سطح دنیا مطرحش می کردند و در موردش کتاب ها می نوشتند، تحلیل و بررسی می کردند و... اصلاً بعضی از عکاسان جنگی ما در گذر زمان به سراغ ژانرهای دیگر عکاسی رفته اند و ممکن است آن تجربه ها را فراموش کنند. مثلاً من خودم الآن عکاسی طبیعت انجام می دهم. به هرحال عکس های جنگی ما اسناد بسیار گران سنگی هستند. حتی عکس های غیرحرفه ای که خود بچه های رزمنده برای مثلاً یادگاری گرفته اند؛ هم جنبه ی تاریخی و هم آموزشی و تحقیقاتی دارند. گاهی شما عکسی ساده از یک رزمنده را می بینید که عکاسی غیرحرفه ای آن را گرفته است، اما خیلی جذاب است، آن قدر معنا دارد که آدم متحیر می شود که مثلاً این رزمنده ی نوجوان با چه اقتداری ایستاده است.
عکاسی در جنگ ما، چه تفاوت هایی با عکاسی در جنگ های رایج دنیا داشت؟
ببینید عکاسی در جنگ هشت ساله ی ما را باید به دو دسته تقسیم کرد: یکی عکاسی فیزیکی که اتفاقات فیزیکی و رویدادهای نظامی جنگ را ثبت می کند که در همه جنگ های دنیا این نوع عکاسی رواج دارد، اما مهم تر از آن عکاسی تأویلی است که می توان گفت در دفاع مقدس ما متولد شد. پشت این نوع عکاسی، تفکرات عمیق هنرمند عکاس قرار دارد و او تفکرات، اعتقادات و باورهایش را از طریق عکس هایش منتقل می کند. این نوع نگاه متفات به عکاسی، کاملا متناسب با جنگ ما بود که مبانی دینی و معنوی و نگاه انسانی و معناگرایانه ی هنرمند در آن غلبه داشت. توضیح دادنش کار سختی است و به خصوص کسی که آن شرایط را درک نکرده باشد، به راحتی متوجه تعریف و تبیین عکاسی تأویلی نمی شود. از طرفی جنگ ما ویژگی هایی داشت که در جنگ های معمول دنیا به چشم نمی خورد، ما حالاتی از رزمنده ها را می دیدیم که در فضای جنگ های معمول نمی گنجید.
معمولاً در میدان جنگ، استرس، افسردگی، التهاب و نگرانی حاکم است؛ ولی در جنگ ما عمیقاً آرامش حاکم بود. آدم بین بچه های رزمنده که قرار می گرفت، به آرامش عجیبی می رسید. حتی دیدن آن آدم ها به آدم احساس آرامش می داد که به نظر من این آرامش نشأت گرفته از روح خدایی و دعا و نیایش آن بچه ها بود. من این آرامش را بعد جنگ، خیلی کم تجربه کردم و دیدم؛ چون به نظر من پس از جنگ، خیلی از ماها از دعا، نیایش و خلوت با خدا فاصله گرفتیم. نتیجه ی این آرامش این است که شما در عکس های جنگی ما می بینید که رزمنده مجروح یا شهید شده، ولی چهره اش آرام است، حالت ملکوتی دارد.
عدم تناسب سنی آدم های جنگ هم خیلی جالب بود. در همه ی جنگ های دنیا ارتش حضور دارد، ولی این جا فقط افراد نظامی نیامده بودند. از بچه ی چهارده ساله ما دیدیم تا پیرمرد هشتاد ساله و جالب این که این آدم ها خیلی راحت در کنار هم زندگی می کردند، هم دیگر را دوست داشتند، به هم عشق می ورزیدند و یک دیگر را درک می کردند که این برای ما به عنوان عکاس خیلی جذاب بود.
اعتقادات و نگاه خود ما هم به عنوان یک عکاس که بالاخره مسلمان و شیعه و به وطن مان علاقه مند بودیم، خیلی مهم و تأثیرگذار بود. اغلب ما بچه ی انقلاب بودیم، به رزمنده ها علاقه داشتیم، مثل آن ها زندگی می کردیم، اعتقادات مان به آن ها نزدیک بود. خب، این روی نحوه ی عکاسی کردن ما تأثیر می گذاشت. مثلاً یادم است، وقتی می خواستم از جنازه ی یک شهید عکاسی کنم، طوری عکس می گرفتم، از زاویه ای عکاسی می کردم که به مخاطب القا شود که این یک شهید است. یعنی سعی می کردم آن حالت ملکوتی و عرفانی شهید را نشان دهم در حالی که اگر این اعتقادات اسلامی و شیعی را نداشتیم، جنازه ی آن شهید، جسد کسی بود که در جنگ کشته شده است، ولی ما به عنوان عکاس، تلاش می کردیم آن تعالی شهید و راهی که او رفته را نشان دهیم. گرچه اعتراف می کنم خیلی از جاها در انعکاس این چیزها که گفتم، موفق نبودیم.
همین طور که شما هم مطلعید، از عکس های جنگی ما در دنیا خیلی استقبال می شود. به نظرتان آیا مخاطبان غیرایرانی و غیرمسلمان هم می توانند این تفاوت ها و تمایزهایی که شما به آن اشاره کردید را دریابند، با توجه به این که بخش مهمی از این تفاوت ها ناشی از اعتقادات دینی و شیعی هنرمند عکاس بوده است؟
بله! به نظر من این عکس ها برای آن ها هم تا حدی قابل فهم است؛ چون فطرت آدم ها یکسان است. این عکس ها هم عمدتاً با فطرت آدم ها ارتباط برقرار می کند. همه ی انسان ها صرف نظر از ملیت، دین و مذهب شان، ایثار، فداکاری و مظلومیت را می فهمند. ما از طریق این عکس ها و فیلم های مستند؛ مثل کارهای شهید «آوینی» در روایت فتح، توانستیم مظلومیت مان در جنگ را به دنیا نشان دهیم؛ این که ما جنگ طلب نیستیم و آغاز کننده ی جنگ نبوده ایم. هنوز هم این عکس ها سند حقانیت ما در جنگ محسوب می شوند و خیلی گویا هستند؛ چون ببینید، در لفظ و کلام ممکن است دخل و تصرف هایی صورت گیرد چون یک نویسنده یا شاعر ممکن است احساسات شخصی خود را مطرح کند ولی عکس بی پیرایه است، بدون هیچ دخل و تصرفی و صرفاً انعکاس دهنده ی واقعیت است، عکاس واقعیت را بازآفرینی نکرده است به خاطر همین ویژگی، در گذر زمان ارزش اسنادی و تاریخی عکس ها افزایش پیدا می کنند و اصلا من فکر می کنم بخش مهمی از فرهنگ جبهه با همین عکس ها قابل فهم است.
آن نگاه تأویلی و معنوی که اشاره داشتید، تا چه اندازه در عکس های جنگی ما منعکس شده است؟
ببینید، آن چیزی که از نظر عکاسان ما در دوران دفاع مقدس مهم بود، خصوصیات انسانی و معنوی و درونیات آدم های درگیر در جنگ بود. اتفاقاً عکاسی کردن از این مسائل خیلی سخت تر است؛ چون عکاس باید به باطن آن آدم ها و آن فضا نفوذ کند، حداقل دلیل آن رفتارها را بداند. به عبارتی پشت هر عکسی که می گیرد، باید تفکری نهفته باشد و عکاس باید آگاهانه عکس بگیرد. در پی انتقال آن معانی باشد و آن قدر باید بر تکنیک عکاسی مسلط باشد و نگاه عکاسانه داشته باشد که بتواند آن معانی معنوی را منتقل کند و عکس تأثیرگذاری را ثبت کند.با همه این ها، این عکس ها در مقابل عظمت معنوی جنگ ما باز هم ناچیز و کم است.
شما به عنوان عکاس در سال های جنگ، با چه موانع و مشکلاتی روبه رو بودید؟
در کل به نظر من، ما اهمیت جنگ هشت ساله را درک نکردیم. ستاد تبلیغات جنگ داشتیم، ولی این ستاد برنامه ای برای این که تاریخ جنگ را از طریق عکس، مستند و ماندگار کند، نداشت؛ یعنی ضرورتش را درک نکرده بودند. مسائل نظامی و اطلاعاتی مربوط به جنگ هم مطرح بود که خیلی از موقع ها این موضوع ما را اذیت می کرد، چون بعضاً بیش از اندازه سخت گیری می شد. فقط بعضی از موقع ها عکاس شانس می آورد که در تمام مراحل یک عملیات شرکت کند؛ به عنوان مثال، من خودم همه ی مراحل عملیات بزرگ «بیت المقدس» را شرکت داشتم.
چه خاطره ای از آن عملیات باشکوه دارید؟
بیت المقدس، عملیات خیلی عجیب و غریبی بود. من سه روز پیش از عملیات به عنوان عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی به منطقه رفتم. مخصوصاً هم زودتر رفتم تا مشکل امنیتی و اطلاعاتی پیدا نکنم و مرحله به مرحله ی عملیات را شاهد بودم و چند هزار عکس گرفتم که همه در تهران چاپ می شد.
خاطره ی فتح خرمشهر در ذهن من خیلی شیرین است؛ چون حادثه ی خیلی قشنگی بود. من همیشه می گویم فتح خرمشهر، نوروز جنگ بود. دنیا تصور نمی کرد ما این قدرت را داشته باشیم که دوباره خرمشهر را برگردانیم، ولی ما این کار را کردیم. فتح خرمشهر به نوعی معادله ی جنگ را تغییر داد. وقتی خرمشهر آزاد شد، شادی وصف ناپذیری بین بچه ها حاکم بود. وقتی وارد خرمشهر شدیم، دور تا دور شهر را مین گذاری کرده بودند و صدام تجهیزات خیلی پیشرفته ای را برای دفاع از خرمشهر در آن جا متمرکز کرده بود. با این وضعیت، بچه ها رفتند و خرمشهر را گرفتند.
در فتح خرمشهر ما تا نزدیک بصره رفتیم؛ چون هیچ کس جلودار ما نبود و دشمن متلاشی شده بود. عملیات بیت المقدس و حوادث پیرامون آن، خیلی عکاسانه و هنرمندانه بود. ظرفیت بالایی از جنبه ی عکاسی داشت، ولی ما خیلی قدر این موقعیت را ندانستیم؛ البته عکس های گرفته شده، خیلی تأثیرگذار بود. یادم است وقتی خرمشهر فتح شد، صدام ادعا می کرد، خرمشهر هنوز دست عراقی هاست، اما وقتی عکس های فتح خرمشهر؛ از جمله عکس های من منتشر شد، صدام دیگر نتوانست روی ادعای خود پافشاری کند و به ناچار شکست را پذیرفت.
البته عملیات والفجر 8 هم عملیات خاصی بود؛ به ویژه به لحاظ نظامی، عملیات فوق العاده ای بود. ولی ما قدر آن را هم ندانستیم و خیلی احساساتی برخورد کردیم.
داشتید از موانع عکاسی در جنگ ما می گفتید...
نگاتیو بودن فیلم ها، یکی از محدودیت های جدی ما بود. حمل ونقل وسایل عکاسی سخت بود و در دمای بالای 60 درجه ی بیابان های خوزستان، باید این فیلم ها را نگه می داشتیم. شخصاً فیلم هایم شاید از جانم هم برایم مهم تر بود، بیش تر از جانم از آن ها مراقبت می کردم تا آسیب نبینند. بقیه عکاس ها هم همین طور بودند. یادم است دو تا کیف داشتم که می انداختم دور گردنم، اطراف فیلم ها و دوربین را هم ابر می گذاشتم تا آسیب نبینند. موانع و مشکلات دیگری که شاید الآن برای شما خیلی عجیب باشد هم وجود داشت.
شما از قبل هم تجربه ی عکاسی جنگی داشتید؟
نه، من قبلاً عکاسی کرده بودم، ولی عکاسی جنگی را اولین بار بود که تجربه می کردم.
از عکس هایی که در جنگ گرفتید، راضی هستید؟
من همیشه خدا را شکر کردم که عمر من را در این زمان قرار داد و جزو نسلی بودم که توانستم جنگ را از نزدیک ببینم. تا حدی هم از این فرصت خوب استفاده کردم، اما دوست داشتم بهتر استفاده می کردم و خیلی بیش تر عکس می گرفتم؛ ولی به هر حال، جوان بودم. تا آن زمان مثل بقیه ی بچه ها، جنگ را از نزدیک ندیده بودم، امکانات مان محدود بود و... در کل می توانستم بهتر باشم.
از بین عکاسان جنگی ما آثار کدام عکاس را می پسندید؟
عکس های «کاظم اخوان، سعید صادقی، حسین حیدری، محمود بدرفر، علی فریدونی» و... همه را دوست دارم و می پسندم. اتفاقاً این افراد در بیش تر عملیات ها هم حضور داشتند؛ چون آن زمان، به خاطر خطرهای جنگ، عده ی محدودی از عکاسان حرفه ای ما در جنگ حضور پیدا می کردند.
عکاسان خارجی هم می آمدند؟
بله، بعضاً آن ها هم برای عکاسی دعوت می شدند. آن ها هم می آمدند، عکس می گرفتند و به آژانس های خبری شان مخابره می کردند؛ ولی چون بیش تر در پشت جبهه حضور داشتند، عکس های شان از حقیقت جنگ ما به دور بود.
شنیده ام مقام معظم رهبری هم عکس های جنگی شما را دیده اند؟
بله، یک بار من از مقام معظم رهبری عکاسی کردم و عکس پرتره ای از ایشان گرفتم که خیلی جاها کار شد. وقتی این عکس را به ایشان نشان می دهند و می گویند این را جوادیان عکاسی کرده، ایشان می فرمایند: «بله من جوادیان را می شناسم. عکس های جنگی اش را دیده ام».
خیلی ها می گویند جنگ ما و آدم های آن متفاوت بودند. برایم جالب است که بدانم شما از پشت ویزور دوربین، جنگ و آدم های آن را چه طور دیدید؟
آدم های جنگ، انسان های رشک برانگیزی بودند، بسیار رشک برانگیز. وقتی شما به آن آدم ها نزدیک می شدید، آن ها را انسان هایی لطیف و عاطفی با پشتوانه ی تقوا و پرهیزکاری می دیدید، آدم هایی که آمده بودند تا در برابر خدا و اسلام ادای دین کنند و انجام تکلیف برای شان از هر چیز دیگری مهم تر بود. آن آدمها به باور من، اخلاص بسیار حسرت برانگیزی هم داشتند؛ به خصوص در ذهن ما خیلی دور از دسترس و غبطه برانگیز جلوه می کردند.
ما هنرمندانی بودیم که با نگاه هنری و البته اعتقادات دینی و ملی وارد جنگ شده بودیم، فکر می کردیم صاحب روح های لطیف و احساسات هنرمندانه هستیم، اما وقتی به بچه های رزمنده می رسیدیم، هرچه هم تلاش می کردیم، باز آن ها را پر رمزوراز و عمیق می دیدیم. خیلی از موقع ها احساس ناتوانی می کردیم، از این که درون آن ها را به تصویر بکشیم. خلاصه آن ها همان طور که شما هم گفتید، آدمهای متفاوتی بودند و این آدمهای متفاوت، جنگ را هم متفاوت کرده بودند. جنگ ما یک حالت معناگرایانه داشت که خیلی قابل توضیح نیست. در جنگ ما ظاهر آدم ها و فیزیک جنگ مطرح نبود، آن چه که مهم بود، باطن آن آدم ها بود، باطن و ماورای ظاهر جنگ اهمیت داشت.
خیلی نمی توانم آن فضا و آن آدم ها را توضیح بدهم. آن موقع گاهی فکر می کردم این جا میدان جنگ نیست، محفل عده ای عارف و سالک است که آمده اند تا به مراتب بالاتر عبودیت دست پیدا کنند و خیلی از این ویژگی ها و صحنه ها از زاویه ی دوربین ما پنهان ماند و ما آن عکس ها را در قلب های مان قاب کرده ایم.
 
https://www.razavi.news/vdcgnz9x.ak9yq4prra.html
razavi.news/vdcgnz9x.ak9yq4prra.html
کد مطلب ۲۹۰۱۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما