۱
۰
تاریخ انتشار
جمعه ۳۱ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۰۳
مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه در گفت و گو با خبرگزاری رضوی تشریح کرد؛

مرور فرازهایی مهم از زندگی امام حسین(ع)

مرور فرازهایی مهم از زندگی امام حسین(ع)
ساحل عباسی-سومين امام معصوم در سوم (يا چهارم) شعبان سال چهارم هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود. او دومين ثمرة فرخندة حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه (س) دختر پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله بود. كنية آن حضرت ابوعبدالله مي باشد، مادرش فاطمه او را حضور پدر بزرگوارش پيغمبر اكرم صلّي الله عليه و آله آورده به ميلادش مژده داد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله او را حسين ناميد و گوسفندي براي او عقيقه كرد. (امام حسين عليه السلام و برادر بزرگوارش به گواهي رسول خدا صلّي الله عليه و آله دو آقاي جوانان بهشت هستند، و به اتفاق علماء و بدون شك دو نوادة پيغمبر رحمت اند.میلاد سراسر سعادت امام حسین علیه السلام در آغازین روزهای پر برکت ماه شعبان فرصتی برای گفتگو با حجت الاسلام امیر علی حسنلو مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه قم فراهم کرد تا از زوایای زندگی آن امام همام اطلاعات بیشتری داشته باشیم آنچه درادامه می آید ماحصل این گفتگوست.
حدیث پیامبر درباره امام حسین(ع)
امیر علی حسنلو مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه با اشاره به توصیه پیامبراکرم در محبت به امام حسین(ع) گفت: سيدالشهداء حدود هفت سال در محضر پيامبر اكرم بود، و در اين مدت نوازشها و مهربانيها به او نمود و همواره در تعاليم علم و ادب از او دريغ نفرموده و در همين مدت در دامن مادر مظلومه اش زهراي اطهر و مدت سي و هفت سال در محضر پدر بزرگوارش اميرمؤمنان زندگي كرد، و در دوران خلافت پدر در كنار آن حضرت در سه جنگ جمل، صفين و نهروان شركت داشت و نزديك به چهل و شش سال با برادر عزيزش امام حسن عليه السلام همچون كبوتري هم دوره بودند كه در مدت ده سال از امامت و ولايت آن امام همام بهره گرفت و در اين مدت در ركاب برادرش و امام زمانش در صحنه هاي سياسي و اجتماعي حضوري فعال داشت و خودشان بعد از شهادت امام حسن(عليه السلام) در چهل و هفت سالگي مسند پر صلابت امامت را به عهده گرفت. و امامت آن امام همام ده سال طول كشيد.
پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله)  در طول حیات خود پس از ولادت امام حسن وحسین علیهما السلام درباره آنان به اندازه ای سفارش به محبت واطاعت نمود که در باره کمتر کسی این توجه ویژه دیده شده است؛  سلمان از پیامبرنقل می کند که فرمود «پروردگارا! من اين دو فرزند را دوست مي دارم، تو هم آنها را دوست بدار و دوست بدار دوستان ايشان را». در سخنی دیگر فرمود «الحسن و الحسين، سيّد اشباب اهل الجنةالحسن و الحسين، امامان ان قاما و ان قعدا. ان ابني هذا سيد و لعل الله ان يصلح به بين فئتين من المسلمين.» «أَنَّ الْحَسَنَ، وَالْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ، وَأَنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّة» تحلیل درست وکامل این فرمایش این است که الزاما اهل بهشت کسانی هستند که محب ومطیع این دو سرور بهشت وفاطمه باشند ؛ آن حضرت با این فرمایشات  درواقع معیار حق وباطل را مشخص کرد وسرنوشت جامعه را برای پس از خود مشخص می کند که به چه کسی محول می کند امور پس از خود را وسرانجام وغایت هریک از راه حق وباطل را معین نمود؛ این حدیث شریف در تمام منابع معتبر اهل سنت نیز ذکر شده است .

وی دراین باره افزود: این توجه خاص به این جهت بود که امت جایگاه آنان را به خوبی بشناسند وتوجهش کنند وبدانند که نشانه هدایت واستمرار دین محمد ی دراین دو فرزند باید باشد؛ لذا می توان گفت محبت آن حضرت وتمام حرکاتش بخشی از رسالت او ست جهت هدایت امت وآگاهی دادن انسانها به سوی خدا ودر یک کلمه محبت او به حسین ادامه دعوت آن حضرت است از مردم تا قیامت  ؛چنانکه محبتش به فاطمه (س) وامیر مومنان (ع) نیز اینگونه است . رفتار آن حضرت نیز در راستای هدایت امت است ؛ لذا خداوند در قرآن درباره سرمشق جاودانه بودن زندگی آن حضرت فرمود :«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرا» کسی امید وار باشد به ایمانش که در عمل به رفتار الگوی بزرگ بشر پیشگام باشد یکی از رفتارهای بزرگ ومهمش محبت به علی وفاطمه وحسن و حسین (علیهم السلام)است ؛ قرآن با این آیه رفتارهای پیامبر (ص) را سرمشق برای هدایت ومعیار دین داری معرفی می کند.
 جهاد درکنار پدر
امیر علی حسنلو مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه درباره حماسه آفرینی های امام حسین در کنار پدر و برادر بزرگوارش چنین توضیح داد: امام حسين  عليه السلام همانند ديگر فرزندان اميرالمؤمنين عليه السلام در ماجراي پيكار و جنگ با پيمان شكنان و ستمكاران و از دين بيرون رفتگان همه جا در ركاب پدر بود و هرجا مقتضي بود و پدر بزرگوارش مانع حملة او نمي شد ودراین پیکار بزرگ شرکت جست. رشادت آن حضرت در دفاع از حریم دین واصول مسلم اسلام که امامت بود وضامن بقای قرآن اینگونه بود که در این جنگها کنار پدربزرگوارش باشد. پس از شهادت اميرمؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) عهده­دار زعامت مسلمانان گردید، امام حسين(ع) با برادرش امام حسن(ع) بیعت کرد. ایشان چه در ایام خلافت امام حسن(ع) و چه در دوران امامت آن حضرت، همواره همراه و یار و یاور امام حسن(ع) در امور خلافت و امامت بود. افزون بر اين، امام حسين(ع) احترام ويژه­اى براى برادر و امام(ع) خود قائل بود، به طوری که در یک کلام می­توان گفت که ایشان در پيروى و تكريم از امام حسن(ع) کار را به سرانجام رسانده بود.
این استاد حوزه دراین باره افزود: حکومت امام حسن (ع)بواسطه کارشکنی­های عراقی­ها و در نتیجه صلح با معاویه بیش از شش ماه دوام نیاورد. در این مدت کوتاه، امام حسین(ع) همواره در کنار برادر حاضر بود و از هیچ کوششی در راه خدمت و مساعدت به ایشان مضایقه نکرد. روایت شده پس از شهادت حضرت علی(ع) مردم نزد امام حسن(ع) گرد آمدند تا با او بیعت کنند امام حسن(ع) به ایراد سخن پرداخته به آنان فرمود: "با من بر سر فرمانبرداری و گوش به فرمان بودن، بیعت کنید و با هر کس جنگیدم شما نیز بجنگید و با هر کس در صلح بودم شما نیز در صلح باشید." مردم چون این سخنان را شنیدند تردید کردند و از بیعت خوداری کردند، امام حسن(ع) نیز دست نگه داشت. آنان نزد امام حسین(ع) آمدند و به او گفتند: "دست بگشای تا با تو بر جنگیدن با گمراهان و حلال شمارندگان[حرام­ها](یعنی شامیان) بیعت کنیم همان گونه که با پدرت این چنین بیعت کردیم." امام حسین(ع) فرمود: «پناه بر خدا از این که تا هنگامی که امام حسن(ع) زنده است، با شما بیعت کنم!» پس مردم دیگر بار نزد امام حسن(ع) بازگشتند و با او بیعت کردند.

 استاد حسنلو افزود: امام حسین(ع) در همه حال، پیوسته جانب برادر را رعایت می­کرد و خود را تابع سیاست­های ایشان و مطیع اوامر او می­دانست. هنگامی که آهنگ نبرد و مقابله با دشمنان شامی نواخته شد، حضرت(ع) در بسیج و اعزام نیروها به اردوگاه نخیله و مسکن نقشی فعال داشت و همراه برادر به مدائن و ساباط برای جمع­آوری لشکر رفت؛ از این گزارش تاریخی می‌توان فهمید که امام حسین(ع) در جنگ با شامیان همواره در کنار برادر بود لذا می‌توان گفت که فرماندهی مرکزی را همراه امام حسن(ع) اداره می‌کردند.
در کنار برادر
استاد حسنلو درباره همراهی همیشگی امام حسن وحسین گفت: حسین بن علی علیه السلام پس از شهادت علی علیه السلام در كنار برادر خویش، رهبر و پیشوای وقت، حسن بن علی (ع) قرار گرفت، و هنگام حركت نیروهای امام مجتبی (ع) به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت، و هنگامی كه معاویه به امام حسن علیه السلام پیشنهاد صلح كرد، امام حسن، او و عبدالله بن جعفر را فراخواند و درباره این پیشنهاد، با آن دو به گفتگو پرداختو بالاخره پس از متاركه جنگ و انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به شهر مدینه بازگشت و همانجا اقامت گزید.بنابراین آنچه از منابع می‌توان برداشت کرد این است نقش امام حسین(ع) در سپاه امام حسن(ع) در جنگ علیه معاویه این بود آن حضرت بعنوان یکی از فرماندهان مرکزی و همراه برادرش امام حسن بوده و از ابتدا در جمع آوری و تجهیز سپاه حضور و در مدائن و سباط نیز در سپاه امام بوده و همچنین وقتی معاویه پیشنهاد صلح داد امام حسن ابتدا با برادرش امام حسین(ع) به مشورت پرداخت لذا همواره دو برادر کنا هم بودند.
 
  امامت حسين بن علي عليه السلام  
 مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه دوران امامت امام حسین (ع)،را اینگونه توضیح داد: با شهادت امام حسن عليه السلام مسئوليت سنگين رهبري اسلام بر دوش امام حسين عليه السلام قرار گرفت و دوران امامت پر ماجرا و دشوار آن حضرت شروع شد. معاوية ابن ابي سفيان ده سال حكومت ننگين و پر از نفاق و كفر خود را پشت سر گذاشته بود، و در اين مدت تا جايي كه توانسته بود با نيرنگ و فريب و ظلم و تجاوز براي محكم كردن پايه هاي حكومت اموي تلاش نمود، و اموال بيت المال بي حساب و روي سياستهاي توسعه طلبانة خود در اين راه خرج كرده بود و مخالفين خود را از ميدان خارج نموده، يا با پول و منصب خريداري كرده بود.
تنها يك گروه و خانواده بود كه اينان و پيروانشان روي وظيفة اسلامي و تعهد و تقوايي كه داشتند در برابر تهديدها و تطميع هاي معاويه تسليم نشد و مقاوم و پايدار ايستادگي كرد، كه فرزند برومند رسول خدا صلّي الله عليه و آله  يعني امام حسين عليه السلامعهده دار زعامت ايشان بود و آنها را رهبري مي كرد.
علت آن هم روشن بود، زيرا عموم مردم به خاطر حكومتِ اختناق و وحشتي كه معاويه ايجاد كرده بود از اظهار حق و مواجه شدن با پيامدهاي آن واهمه داشتند و جرئت و شجاعت اين كار را نداشتند، ولي امام حسين  عليه السلام و اندكي از ياران و رادمردان شيعه بودند كه خود را براي پيامدهااظهار حقيقت و دفاع از آن تا سر حدّ شهادت آماده كرده و باكي نداشتند.
موضع گيري امام حسين عليه السلام در زمان معاويه
وی درخصوص موضع گیری امام حسین(ع) در انتخاب یزید گفت: پس از آنكه معاويه يزيد را به وليعهدي خود انتخاب كرد به مدينه آمد و با سياست تطميع، تهديد، ارعاب و نيرنگ از بزرگان و مردم مدينه بيعت گرفت و به شام بازگشت. در اين زمان امام حسين عليه السلام سعي نمود تا زمينه را براي شورش عمومي عليه حكومت معاويه فراهم سازد، از همين رو، خانة آن امام همام به كانون مبارزه عليه حكومت ظالم و ستمگر اموي و پناهگاه شيعيان و محرومان تبديل شد.
جاسوسان معاويه اين گزارشات را به شام ارسال مي نمودند و او را از قيام امام حسين عليه السلام آگاه
مي كردند. معاويه نيز به رغم آنكه همواره تلاش مي كرد تا به امام مدارا كند، اما چون نمي توانست نسبت به ادامة اين روند بي توجه باشد، بنابراين سعي كرد با نوشتن يك نامة تهديد آميز به امام، ايشان را از اين گونه فعاليتها بر حذر بدارد. امام نيز ضمن نوشتن يك نامه سرگشاده به افشاي جرايم و جناياتي كه وي در دوران حكومتش مرتكب شده بود، پرداخت. بدين ترتيب امام با اين پاسخ قاطع و محكم هرگونه مصالحه و سازش و يا رضايت با اعمال و رفتار معاويه را مردود دانست و چهرة زشت و كفرآميز حكومت وي را برملا ساخت و از سوي ديگر رسماً مخالفت علني خود با حكومت اموي را آشكار نمود.
 موضع گيري امام حسين  عليه السلام نسبت به انتصاب يزيد به خلافت
 
وی دراین باره افزود: پس از مرگ معاويه در ماه رجب سال 60 هـ، يزيد به حكومت رسيد، حكومتي كه بر پاية قدرت موروثي و برخلاف سيرت مسلمانان بنا گرديده و فاقد مشروعيت و وجاهت قانوني بود، از همين هيچ دغدغه و هراسي نداشت به جز عدم بيعت امام حسين عليه السلام و برخي از افراد سرشناس ديگر، بنابراين وي مي خواست هر چه زودتر اساس سلطنت نوبنياد خود را محكم كند و طبيعي بود كه در چنين موقعيتي، نخستين اقدام او، مطيع ساختن ايالتهاي اسلامي از جمله حجاز و عراق بود و بدين وسيله از نامزدهاي احتمالي خلافت در اين ايالتها بيعت بگيرد و آنها را تسليم نمايد، بدين ترتيب به «وليد بن عتبة بن ابي سفيان» برادرزادة معاويه، كه والي مدينه بود نامه نوشت كه: «وقتي نامة من به تو رسيد حسين بن علي و عبدالله بن زبير را احضار كن و از آنها بيعت بگير و اگر بيعت نكردند گردن آن دو را بزن و سر هر دو را براي من بفرست، و از مردم نيز بيعت بگير و هر كس امتناع كرد، همان دستور را در باره اش اجرا كن».
امام حسين عليه السلام  پيش از خود، پسر عمويش مسلم بن عقيل را براي دعوت بسوي خدا و جهاد با اعداء مأمور داشت، مسلم حسب الامر به كوفه وارد شد و مردم كوفه با او به همين عنوان بيعت كرده و با او پيمان بسته و ضمانت نمودند، كه وي را ياري كنند و آن چه به صلاح اوست دست بر ندارند و بالاخره وي را مطمئن ساخته و عقد بيعت محكم نمودند، همانها كه با وي بيعت كرده بودند مسلم در ميان همانها شهادت نوشيد و كسي از وي ياري ننمود.
پس از شهادت مسلم بي وفايان كوفه كه سابقة بي وفائيشان روي تاريخ را سياه نموده براي پيكار با فرزند زهرا حركت و اطراف او را محاصره نمودند و او را از توجه به شهرهاي ديگر ممانعت نمودند و بالاخره چنان اسباب درماندگي او را فراهم ساختند كه نه ياري داشت و نه مي توانستند به طرفي فرار كند و ميانه او و آب فرات حائل شدند و تشنگي را بر او روا داشتند تا بر وي دست يافته و او را شهيد كردند.
 
امر به معروف ونهی از منکر در سیره امام حسین (ع)
 
این استاد حوزه دیدگاه امام حسین(ع) را در موضوع امر به معروف ونهی از منکر اینگونه عنوان کرد: قرآن کریم بيش از 27 بار به مسئله امر به معروف و نهي از منكر پرداخته است و اصلاح فرد، خانواده، جامعه و جهان را از طريق امر به معروف و نهي از منكر ممكن مي داند. و يكي از صفات مؤمنين را امر به معروف و نهي از منكر كردن،  مي داند، "و المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر... " مردان و زنان با ايمان يار و ياور همديگرند امر به معروف و نهي از منكر مي كنند.
امام حسین(ع)نیزبه تأسی از قرآن می فرماید:شایسته نیست که انسان مؤمنی گنهکاری راببیند واورا نهی ازمنکرنکند. بنابراین ،يكي از اساسي ترين شعارهاي امام حسين  عليه السّلام  درجریان نهضت خود، امر به معروف و نهي از منكر بود كه به اين شعار هم در وصيت خود به محمد حنيفه و جاهاي ديگر اشاره ميكند: "وَ اَن آمُرَ بالمعروفِ و اَنهي عن المنكر" طبق اين شعار، مسأله در جريان كربلا اين نبود كه چون از امام حسين  عليه السّلام بيعت خواسته اند و او بيعت نكرده، سپس قيام مي كند، بلكه اگر بيعت هم نمي خواستند، باز قيام را لازم ميدانست. از اين ديدگاه منطق امام حسين ـ عليه السّلام ـ اعتراض و تهاجم بر حكومت ضد اسلامي بود. كه به حكم مسئوليت شرعي و وظيفه الهي خود بايد قيام مي كرد.
حال سؤال اساسي در اينجاست كه چه تفاوتي بين امر به معروفي كه علما از آن بحث ميكنند و شرايط خاصي بر آن قائل هستند، با امر به معروفي كه حضرت بيان مي كنند و به آن عمل ميكنند وجود دارد؟ و اين چه امر به معروفي است كه براي تحقق به آن انسان خود و فرزندان خود در بياباني بي آب و علف با عده اي بجنگد و در آنجا به شهادت برسد؟امر به معروف و نهي از منكر معني بسيار گسترده تري دارد كه از تعليم جاهل گرفته تا جهاد در مقابل منكر و منكران را شامل مي شود. لذا بدترين حالت زماني است كه طرف نه تنها قبول نمي كنند، بلكه با انسان دشمني نيز مي كنند، آمر به معروف را اذيت كرده،مي زنند،و يا حتي مي كشند. حال با چنين كساني كه آمرين به معروف را مي كشند چه بايد كرد؟ طبق احاديث و روايات، وقتي كار به اين جا رسيد، جهاد با آنها لازم مي‎گردد. پس ،از يك طرف تا حدي دايرة امر به معروف گسترش پيدا مي كند كه شامل تعليم جاهل نيز مي شود، از طرف ديگر نيز تا اندازه اي دايرة اين كار گسترش پيدا مي كند كه جهاد هم از مصاديق امر به معروف مي شود.
شرایط جامعه در عصر حسینی
وی ادامه داد: شرايط حاكم بر جامعه در زمان سيد الشهدا (ع)طوري بود كه: احكام قطعي اسلام ترك مي شد، حدود الهي تعطيل شده بود، خليفة پيامبر  صلّي الله عليه و آله  شارب خمر بود و علناً شراب مي نوشيد، هوسبازي، ميمون و سگ‎بازي و اَربده كشي و ظلم و ستم از مشخصات بارز او بود. و كسي كه با حكومت مخالف بود به راحتي او را مي كشتند. با اين شرايط اگر سيد الشهدا  عليه السّلام  بين مردم مي آمدندو مي گفتند مردم خمس بدهيد، زكات دهيد، شرب خمر نكنيد، اينها به جامعه آن روز چه فايده اي داشت؟ لذا امام با توجه به اين شرايط و اينكه با وجود يزيد در رأس حكومت اسلامی، بايد فاتحه اسلام را خواند و ديگر چيزي از اسلام باقي نخواهد ماند، امام به پا خواست. درسی که از این سیره می توان آموخت این است که هرگاه درجامعه فاسقین در راس امور قرار گیرند وظلم کنند ودرین را محو نمایند لازم است در برابر چنین حاکمانی روشنگری کرد ودر نهایت بپا خواست ؛ این جهاد خود مصداقی از امر به معروف است ؛لذا می توان گفت که امر به معروف یکی از احکام واصول کلی اسلام است که تحت شمول خود بسیاری از اصول را دارد .
بنابراین امام حسین(ع)درشرایطی امر به معروف ونهی ازمنکر علیه حاکم ستمگر اموی را آغاز کرد که هیچ راهی غیر ازشهادت آن بزگوار ویاران باوفایش واسارت خاندانش برای  بیداری جامعه اسلامی وجودنداشت.خون آن عزیز اسلام ویارانش برای همیشه ظالمان را رسواکردوالگویی شد برای تمامی آزادی خواهان وعدالت طلبان تاریخ تاظهور امام زمان(ع).
 
 
https://www.razavi.news/vdcgnu9x.ak9u34prra.html
razavi.news/vdcgnu9x.ak9u34prra.html
کد مطلب ۲۷۷۶۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما

نظرات بازدیدکنندگان
Iran, Islamic Republic of
عالیس