۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۵۴
محمدعلی میرزایی در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری رضوی:

باید به دنبال تربیت کودکان فیلسوف باشیم!/ زمانه ما، زمانه تحقق ظرفیتهای تریبت اسلامی است

باید به دنبال تربیت کودکان فیلسوف باشیم!/ زمانه ما، زمانه تحقق ظرفیتهای تریبت اسلامی است
سرویس فرهنگ و زیارت/ 8 اسفند، روز امور تربیتی و تربیت اسلامی است. تدوین بایسته‌های تربیت اسلامی اما به عهده حوزه‌های عملیه به عنوان مهم‌ترین پایگاه علوم اسلامی است. به همین مناسبت، با حجت‌الاسلام محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعه‌المصطفی و مشاور عالی مدیر این مرکز به گفتگو نشستیم. او در سالهای طولانی حضور در لبنان، به ایده‌های نابی در حوزه تربیت اسلامی دست یافت که هم‌اکنون در حال طراحی آن در قالب متون آموزشی است. همه اینها گفتگو با وی را خواندنی کرده است.

آیا اسلام مکتب تربیتی خاصی دارد؟
یکی از مهم‌ترین مسائل در مکاتب تربیتی، مباحث، نظریه‌ها و فلسفه‌های بنیادین مرتبط با انسان، زمان، جامعه و تاریخ هست. تصور هیچ مکتب تربیتی بدون ارتباط و پیوستگی با یک فلسفه انسان‌شناختی، یک فلسفه وجود شناختی و فلسفه‌های جامعه‌شناختی، تاریخی و زبان‌شناختی بسیار بعید و سخت است.
از طرف دیگر به‌ طور قطع مهم‌ترین مختصات هر مکتب تربیتی، نسبت‌های روشن و قطعی با مختصات انسان شناسانه، تاریخ شناسانه، وجود شناسانه، هستی شناسانه و حتی معرفت‌شناسانه دارد.
این نکته لازم است که ما بدانیم اساساً در نظام‌های تربیتی، مدارس و مکاتب اصلی تربیتی، به‌ نوعی بازتاب فلسفه‌های بنیادین انسان‌ها هستند. ما وقتی‌که از مکتب تربیتی غرب حرف می‌زنیم، یا از مکاتب فرعی تربیتی در غرب حرف می‌زنیم، نمی‌توانیم از فلسفه‌های روشن‌فکری، مدرنیسم، لیبرالیسم، انسان‌گرایی افراطی، عقل‌گرایی خود بنیاد، حرف نزنیم. اساساً این مکاتب چه در اقتصاد، چه در جامعه، چه در تربیت، چه در سیاست، خروجی‌ها و بازتاب‌های آن فلسفه‌ها و بینش‌ها هستند.
در قرآن کریم تقریباً هزاران آیه، به‌نوعی با یک
ابرنظریه انسان‌شناسی درگیر و مرتبط و پیوسته است. چون قرآن کتاب انسان و تربیت انسانی است، منتها این تربیتی که ما از آن به‌ عنوان کانونی‌ترین رسالت و فلسفه قرآن یاد می‌کنیم، به معنای تربیت و ارتقا بخشی وجودی و آنتولوژیک هم هست. این تربیت، تربیت عقلی با رویکرد وجود شناسانه می‌باشد؛ یعنی در قرآن کریم، تربیت انسان مساوی است با توسعه‌بخشی به وجود انسان. انسان تربیت‌ یافته قرآنی، انسانی است با سعه و انشراح و پهنه وجودی بیشتر. معلوم است که فلسفه‌های انسان‌شناسی و وجودشناسی قرآنی، دست ما را برای درک مفاهیم پایه تربیتی بیشتر باز می‌کند. پس ما هم بر وجود یک مکتب تربیتی و هم بر وجود یک فلسفه‌های بنیادینی که تعیین‌ کننده‌های اصلی مختصات آن نظام، مکتب تربیتی اسلام هستند، تأکید می‌کنیم.
به‌ طور طبیعی یکی از مهم‌ترین اهداف تربیتی در اسلام، تحقق سعادت است. در مکتب‌های دیگر نیز بحث تحقق سعادت را از اهداف اصلی تربیتی یاد می‌کنند، اما نگاه آن‌ها نگاه دنیاگراست و نگاه ما، نگاهی جامع، وجود شناسانه و ممتد و پیوسته با یک مفهوم ابدیت است. عنصر ابدیت و جاودانگی سعادت، عنصری نیست که در هر مکتب تربیتی بتوان از آن یاد و آن را تأمین کرد.

با توجه به تغییر شرایط زمان و مکان نصوص شرعی در زمینه تربیت اسلامی، آیا بازهم می‌توان نکات تربیتی مذکور در روایات را برای زمان فعلی نیز کارا دانست؟
یکی از بزرگ‌ترین رسالت‌ها و مأموریت‌های ما باز تدوین و بازسازمان‌دهی روایات و متون مرتبط با سیره و اخبار و احادیث است. در بررسی عمیق متون بازمانده از میراث اسلامی در حوزه روایات و حتی در قرآن کریم، ما با دسته‌بندی‌های متعدد و صنف‌های مختلف و متفاوتی مواجه هستیم. بسیاری از اخبار مرتبط با روایات
ما و مرتبط در حوزه تربیت، معالجه کننده و بررسی‌ کننده وضعیت‌های متحول و متغیر زمانی و مکانی هستند. ما روایت‌های فراوانی داریم که فردی از یک نقطه جغرافیایی و از یک مجال و اتمسفر فرهنگی خاصی به خدمت یک امام معصوم می‌رسد، امام توصیه‌های تربیتی به این فرد می‌کند. بخشی از این توصیه‌ها ناظر و معطوف به شرایط زمان و مکانی است که تحول‌پذیر است؛ اما بخش عمده‌ای از متون دینی ما مرتبط با توصیه‌ها و هنجارهای ثابت اخلاقی هستند. مقولات مرتبط با اخلاق، غالباً مرتبط با تحولات نیست. البته یک خُلق، یک صفت فضیلت یا رذیلت، یک هنجار یا یک ارزش، با هر عنوانی که یاد کنیم، در هر زمان و مکان و در هر فرهنگ جامعه به شکل‌های متنوع می‌تواند تحقق پیدا کند. درنتیجه ما نمی‌توانیم همه روایت‌ها یا متون و توصیه‌های تاریخی‌مان را عیناً به امروز و به نسل امروز منتقل کنیم، چنان‌که نمی‌توانیم آن را هم یک‌باره کنار بگذاریم و از مکتب‌های تربیتی امروزی که مرتبط با فلسفه‌های کاملاً مخدوش، شرک‌آلود و گاهی الحادی نسل‌های خودمان هستند بهره ببریم. البته معلوم است که خروجی این‌ها، اهداف تربیت اسلامی را تحقق نمی‌دهد؛ بنابراین روایات باید مورد کنکاش متدولوژی و علمی قرار بگیرند، آن بخش‌های مرتبط با زمان و مکان و تحقق‌های خاص جغرافیایی که امام معصوم یا آیه قرآن ناظر به یک خصوصیتی مطلبی را بیان داشته است، باید آن مورد نزول را از خصوصیت‌ها الغاء کنیم و آن روح پیام تربیتی که فرا زمان و فرا شرایط تاریخی است را به‌ عنوان اصل و جوهر پیام تربیتی در زمان و مکان مختلف، ناظر به انسان‌های خاص زمانی و مکانی طرح و بررسی کنیم.

آیا در مکتب تربیت اسلامی، جایی برای مباحث تربیتی نوپدید و روش‌های عقلایی تربیت
فرزند وجود دارد؟

بدون شک این ظرفیت وجود دارد، امروز در دنیا یک جریان بزرگی به نام فلسفه کودکان وجود دارد؛ یعنی اگر غربی‌ها به فکر فیلسوف سازی از نسل کودک افتادند و اعتقاد دارند که ما می‌توانیم تربیت فلسفی کودکان را داشته باشیم، چنین عملی ممکن است؛ یعنی آن‌ها می‌خواهند ذهن کودکان را از درگیر شدن مداوم با جزییات استقرایی و مادی، به درگیر شدن با مسائل کلان عادت دهند.
آیا ما می‌توانیم ذهن کودکان را با مسائل جدی‌تر از پفیلا و لینا و خوراکی و مادی و کارتون‌های سبک درگیر کنیم؟ یا سرنوشت بچه‌های ما این است که با این ادبیات و با این فضا گرفتار شوند؟ آیا ما می‌توانیم فضای آموزشی و پرورشی نسل کودکانمان را از دست این نظام معلومات محور فاقد روح نجات دهیم یا سرنوشت ما همین است که تا آخر باید بچه‌های ما گرفتار صرف معلومات و دیتا باشند؟ لازم است گفته شود که قرار نیست ما به این‌ها در سیستم آموزش‌وپرورش، امتدادها و ارتقاهای روحی و وجودی و بینشی دهیم. قطعاً اسلام هم تأکید بر ضرورت و چنین رویکرد و گرایشی در تربیت می‌کند، هم چنان‌که این اتفاق در تاریخ اسلام رخ‌ داده و همچنین لازم است امروز در نجات نظام تربیتی خود، روی چنین گرایش‌هایی حساب و برنامه‌ریزی کنیم.
پدیده‌ها هرقدر متنوع باشند و زمان و مکان و عقل انسانی هرقدر خلاقیت در صورت‌سازی و صورت‌بندی جدید از زندگی ارائه دهد، اما اندیشه قرآنی و مبنایی و پایه ما فراتر از این خصوصیت‌های زمانی و مکانی، دارای یک روحی است که آن روح در هر کجا که قرار گیرد، به انسان ارتقا می‌دهد. به‌عنوان‌مثال، در انقلاب اسلامی امروز نگاهی که یک کودک به استکبار، دشمن، استثمار، اشغالگری، مقاومت، پایداری و هم‌چنین به مقوله‌های مبنایی مثل ولایت،
امامت، عبودیت و... دارد، اساساً در تاریخ اسلام وجود نداشته است؛ یعنی اگر به ۱۰۰ سال گذشته بازگردیم، فرض کنیم آیا نگاهی که کودکانی مثل فرزندان شیخ مرتضی انصاری به اسلام و ولایت و جامعه و انسان و دشمن و استکبار و زمین و رسالت داشتند، مانند نگاه یک فرزند نوجوان انقلابی در امروز زمانه ما است یا خیر، پاسخ منفی است؛ زیرا امام خمینی معیار بازمهندسی سازمان تربیت اسلامی در عصر ما هستند. این خروجی یک تربیتی با رویکرد اسلامی است که حضرت امام در متن جامعه داشتند. لذا به‌طورقطع، زمانه ما اتفاقاً زمانه گشودگی و انفتاح و تحقق نظام تربیتی اسلام است و هیچ منعی در این راه وجود ندارد؛ البته به شرطی که نظام‌های تربیتی را مبتنی بر اصول و مبانی قرآنی و فلسفه‌های اصیل وجودی خود بازسازی کنیم. ما الآن در عرصه نظام‌های تربیتی مصرف‌کننده هستیم و به‌طور ناخودآگاه ممکن است فرزند ما هیئت برود، عزاداری هم بکند. مسجد هم برود، نمازش را هم بخواند و دختر ما ممکن است حجاب هم داشته باشد، اما سیستم تربیت بیشتر از آن‌که به این‌ها ارتباط داشته باشد، به نگرش و بینش و تاریخ ارتباط دارد. لذا باید بتوانیم تاریخ قرن بیست و یکم را مبتنی بر فلسفه‌های تربیت وجودی قرآنی بازسازی کنیم.

آیا فرزندان مسلمانان برتری اخلاقی یا تربیتی خاصی نسبت به غیرمسلمانان دارند؟
چنانچه اذعان کنیم چون مسلمان هستند و قائل به وحدانیت خدا هستند و نماز می‌خوانند، نمی‌توان برتری خاصی محسوب داشت، اما اگر بتوانیم انسان و فرزندان خود را از آغازین مراحل زندگی، یعنی از دوران نوزادی و جنینی و کودکی، در درون یک شبکه زیستی و سبک زندگی مبتنی بر تربیت اسلامی بار بیاوریم، بدون شک امتیازات این‌ها نسبت به غیرمسلمانان، امتیازات فوق‌العاده‌ای خواهد شد.
https://www.razavi.news/vdch6qni.23nm-dftt2.html
razavi.news/vdch6qni.23nm-dftt2.html
کد مطلب ۲۵۷۶۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما