۰
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۵۱
دکتر جمشیدی در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری رضوی:

فتوای اعدام سلمان رشدی، مواجهه اسلام و غرب را برجسته کرد و ابهت غرب را فرو ریخت

فتوای اعدام سلمان رشدی، مواجهه اسلام و غرب را برجسته کرد و ابهت غرب را فرو ریخت
حسن دیانی؛ سرویس فرهنگ، جامعه و زیارت خبرگزاری رضوی/ سال ۱۹۸۹ سِر احمد سلمان رشدی، نویسنده انگلیسی هندی الاصل چهارمین رمان خود را با نام آیات شیطانی منتشر کرده و در آن به اسلام، قرآن و پیامبر اکرم(ص) توهین نمود. تأليف و انتشار کتاب در سطحی گسترده، با نظر مثبت و مساعد دولت‏هاي غربي انجام شد و در مقابل اعتراضات وسیعی را در کشورهای اسلامی به همراه داشت. ولی علی رغم این اعتراضات، همچنان کشورهای غربی تحت عنوان آزادی بیان به دفاع از این اثر پرداختند. ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ حضرت امام حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر نمود. حکمی قاطع و محکم که در آن امام خمینی (ره)، نویسنده و ناشرین مطلع از محتوای آن را مرتد و محکوم به اعدام دانسته و از مسلمانان جهان می خواهد «تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید» و ۴ روز بعد در پاسخ کسانی که می گویند اگر سلمان رشدی توبه کند توبه او پذیرفته می شود بیان می دارند «سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند. اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان "واجب" است آنچه را که در قبال این عمل می‏ خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.»
فتوای محکم و قاطع امام با استقبال گسترده مسلمانان و مخالفت جدی کشورهای غربی مواجه شد. تأثیرات مختلف سیاسی این واقعه در عرصه بین المللی موجب گردید تا خبرگزاری رضوی به مناسبت صدور این حکم به گفت و گو با دکتر محمد حسین جمشیدی، دکتری علوم سیاسی و عضو گروه روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس پرداخته و ابعاد مختلف آن را در عرصه بین الملل بررسی نماید.
 
حکم امام خمینی(ره) پیرامون ارتداد سلمان رشدی با چه واکنش هایی در عرصه بین الملل مواجه گردید؟
حکم حضرت امام در کشورهای غربی و به خصوص اروپایی بسیار اثرگذار و دارای بازتاب های گسترده بود. مهمترین تأثیر این حکم را باید این دانست که به نوعی مواجهه جهان اسلام و ایران، با جهان غرب را نشان داده و بیانگر این بود که جهان اسلام هم دارای قدرتی است که می تواند بر اساس آن در برابر اتفاقاتی که در جهان در ارتباط با او روی می دهد اعلان موضع کرده و دیدگاه خودش را مطرح نماید. از سویی دیگر به غربی ها نشان داد که رهبری امام در ایران و در جهان اسلام نقش و نفوذ بسیار بالایی داشته و مردم مسلمان به سخنان ایشان توجه خاصی دارند؛ حرف ایشان را گوش می کنند و حاضرند به خاطر اجرای سخن ایشان حتی از جان خود هم بگذرند.
همچنین تأثیر دیگر این حکم در موضوع مقابله با تحریفها و انحرافاتی بود که دنیای غرب تلاش می کند تا نسبت به احکام و مقررات اسلامی ایجاد کند. غرب، با این اتفاق متوجه شد که اسلام، و به خصوص امام و جامعه ایران در برابر اینگونه انحرافات و تحریفات بیکار ننشسته و قطعاً با آنها
مقابله خواهد کرد.
علاوه بر اینها، این مسئله موجب فروریختن ابهت غرب نیز گردید. چرا که غرب تصور می کرد به دلیل قدرتی که دارد اگر از هر مسئله ای دفاع و حمایت کند شرقی ها و جهان سوم در برابر آن کوتاه آمده و نظر غرب را می پذیرند. اما فتوای امام به غرب فهماند که دیگر وضعیت جهان اسلام مانند گذشته نبوده و قطعاً جهان اسلام در برابر اینگونه رخدادها و حوادث اعلان موضع، ایستادگی، و حتی مقابله خواهد کرد.
در چنین فضایی بود که پس از صدور فتوای امام، بازار مشترک اروپا مقامات عالی رتبه خودش را از ایران فراخواند؛ کشورهای  اروپایی از جمله اسپانیا، هلند، دانمارک، آلمان و یونان آن را محکوم کردند و فرانسه از آن به شدت  انتقاد کرد و انگلستان تلاش کرد که به نوعی این حکم پس گرفته شود. خود همین اتفاقات و واکنش تند کشورهای اروپایی نشان از اهمیت بسزای این حکم در روابط جهان اسلام و ایران با غرب دارد. چرا که آنها برای مقابله با این حکم به هرکاری که می توانستند دست زدند.
 
واکنش ها در میان مسلمانان جهان اسلام نسبت به این حکم به چه صورتی بود؟
در جهان اسلام و به خصوص در میان کشورهای همسایه هم حکم امام خمینی بازتاب فراوانی داشت. بسیاری از مسلمانان فتوای امام را پذیرفته و آن را تأیید کردند. حتی برای اجرای آن پیشنهاداتی را ارائه کرده و جوایزی هم تعیین نمودند. بازخورد دیگر این حکم در میان کشورهای اسلامی برملا شدن چهره قدرت های وابسته به غرب بود. همچنین، بنابراین این حکم موقعیت ایران و امام را هم در جهان اسلام، و هم در سطح بین الملی مورد تأیید و تقویت قرار داد.
 
منظور شما از برملا شدن چهره قدرت های وابسته به غرب چیست؟
منظور بنده برخی از سران کشورهای عربی یا اسلامی، و یا برخی از گروه های سیاسی و اجتماعی در درون کشورهای اسلامی است که به دلیل وابستگی یا تکیه به غرب حاضر نشدند درباره این فتوا، و یا حتی در مقابل ماجرای سلمان رشدی موضع گیری کرده و یا دست به اقدامی بزنند. در واقع شجاعت و غیرت دینی امام چهره اینها را برملا ساخته و مشخص نمود که اینها قدرت های وابسته به غرب بوده و دلسوز اسلام و مسلمانان نیستند. یعنی این فتوا و بعد هم مواضع اینها نشان داد که حساب اینها از جوامع اسلامی و مردم مسلمان جداست.
 
همان طور که فرمودید واکنش کشورهای غربی و به خصوص اروپایی به این واقعه بسیار تند و شدید بود. یعنی بسیار بیشتر از دفاع از یک نویسنده و یا حفظ جان تبعه یک کشور. آنها چه چیزی را در این ماجرا در خطر می دیدند که اینگونه تمام قد به مقابله با آن برخواستند.
به طور قطع مسئله فقط این نبود که امام فتوایی نسبت به قتل یک نویسنده و یا یک تبعه انگلیسی داده است. بلکه مسائل مهمتری در این قضیه وجود داشت. اول از همه – همانطور که گفتم- موضوع شکسته شدن ابهت غرب در برخورد با مسلمانان و جوامع جهان سوم بود. چرا که معمولاً غربی ها انتظار داشتند که هر نظر، اقدام و کاری که در ارتباط با مسلمانان، جهان سوم و کشورهای ضعیف و توسعه نیافته انجام
می دهند از سوی آنها بدون چون و چرا پذیرفته شود. اما در اینجا دیدند که امام واکنش محکمی در برابر اقدام مورد حمایت آنها نشان داده و مسلمانان هم همه با این اقدام و واکنش همراهی کردند. بنابراین غربی ها فهمیدند که از این به بعد دیگر نمی توانند مانند سابق به راحتی در مورد جهان اسلام و مسلمانان اظهار نظر کرده و یا حکم و فرمانی ارائه دهند یا به  اتخاذ موضعی خلاف باور و اعتقاد مسلمانان  بپردازند. شکسته شدن این ابهت و موقعیت غربی ها بود که زمینه را برای واکنش شدید آنها فراهم نمود. آنها در واقع با این واکنش شدید می خواستند قدرت خود را اثبات کنند اما امام با فتوای خود و ایستادگی بر آن، عملاً اقتدار آنها را زیر سوال برده و به آنها فهماند که شما حق اظهار نظر و دخالت در مقدسات ما را ندارید. کوتاه نیامدن امام در این واقعه و در برابر فشارهای آنان این ابهت را بیشتر فرو ریخت.
دوم اینکه  بعد از این فتوا مسلمانان جوامع اروپایی در خود اروپا برای مقابله  با این  اقدام  سلمان رشدی و حمایت  دول اروپایی از آن  اعتراضات و راهپیمایی های متعددی انجام دادند. این مساله، موضوع دیگری بود که زنگ خطری برای اروپا، و نشانه ای دیگر از شکسته شدن ابهت و اقتدار نظام های سیاسی این کشورها به شمار می آمد.
اما سومین مساله، در این مواجهه این بود که اصل این فتوا با آن آزادی و حقوق بشری که در غرب مطرح بود در تقابل قرار داشت. و اینها چون سال ها به اسم آزادی و حقوق بشر، جهان سوم و مسلمانان را تحت تأثیر و سلطه خودشان درآورده بودند. الان دیگر در این حوزه هم با مشکل مواجه شده و مشخص شد که نمی توانند با مفاهیمی از این قبیل به مقابله با جهان اسلام بپردازند و به مقاصد خود برسند.
چهارم این که این اتفاق نشان داد که برای جوامع  اسلامی، باورها و مفاهیم دینی اهمیتی بیش از آزادی مورد نظر غربیان یافته و مسلمانان برای مفاهیم و باورها و مقدسات خود ارزشی به مراتب بالاتر از مفاهیم غربی قائل هستند.
 
سایر علمای جهان اسلام در این رابطه چه موضعی داشتند؟ چگونه است که فقط فتوای امام اینگونه برجسته شد؟ آیا سایر علما چنین حکمی ندادند؟
قبل از فتوای حضرت امام در برخی از کشورهای مسلمان مانند پاکستان اقدامات و حرکت های اعتراضی صورت گرفته بود. حتی برخی هم کشته شدند. علمای دیگر هم به دلیل اهمیت موضوع واکنش نشان داده بودند. اما هیچ کدام از این  اقدامات، آن نقش و جایگاه و تاثیری که فتوای ایشان داشت را نداشتند. صدور این  فتوا، یعنی صدور یک حکم دینی از جانب یک مرجع و رهبر یک کشور بزرگ اسلامی.
از سویی دیگر از نظر اغلب علما و فقهای امامیه و اهل سنت ارتداد سلمان رشدی و اهانتی که به پیامبر خدا، اسلام و مقدسات اسلامی کرده بود موجب حکم قتل برای او می شد. اما برخی شهامت آن را نداشتند که چنین حکمی را در چنین فضایی و در تقابل با غرب مطرح کنند، و برخی دیگر هم اگر مطرح کردند آن نقش و جایگاه حضرت امام را در صدور حکم نداشتند. لذا این فتوای امام بود که
می توانست به عنوان یک حرکت انقلابی، در تقابل با غرب و نظام بین الملل قرار گیرد.
 
آیا پیش از این اتفاق، مشابه این واقعه را در تاریخ معاصر داشته ایم؟
قبل از این فتوایی در این سطح، و در ارتباط با مسئله ای که بین همه گروه ها و فرق اسلامی مشترک باشد صادر نشده بود. و الا پیش از این هم موضوع ارتداد یا اهانت به مقدسات را داشتیم. اما در این سطح نبود. این اولین بار بود که چنین اتفاقی روی می داد. واکنش غرب و حمایتی که قبل از آن از نویسنده کتاب کرده بودند این موضع گیری را یک موضع گیری جهانی نمود؛ و جهان اسلام را در برابر غرب قرار داد. اینجا بود که فتوای امام همچون پرچمی بود که برای حفظ اسلام و شعائر اسلامی در برابر کل جهان کفر برافراشته می شد. از این رو مورد تأیید همه مسلمانان قرار گرفت. بنابراین این پرچم به دست حضرت امام برافراشته شد. و سایرین یا در حد و اندازه ایشان نبودند و یا اینکه جرأت و جسارت ایشان را برای این کار نداشت.
 
امروزه برخی معتقدند از آنجایی که این حکم با عرف سیاست بین الملل مغایر بوده و موجب خدشه دار شدن چهره جمهوری اسلامی در روابط بین الملل می شود لذا با توجه به گذشت زمان دیگر نباید بر آن اصرار داشت. نظر شما به عنوان استاد روابط بین الملل در این زمینه چیست؟
بله برخی این موضوع را عنوان می کنند اما ما نباید جایگاه  و ارزش دین، مکتب و اعتقادات خود را نادیده بگیریم. اتفاقاً ما در عرصه بین المللی و در محیطی که کشورهای گوناگون با قدرت های متفاوت حضور دارند ما اقتدار خودمان را از طریق ایستادن روی پای خود، و ابراز شهامت و شچاعت در برابر غرب می توانیم نشان دهیم نه با کوتاه آمدن از مواضع خود و دنباله روی از دیگران. بنابراین بنده کاملاً از اصل حکم و نظر امام دفاع می کنم. آن هم نه به عنوان صدور حکم ارتداد و اعدام برای یک فرد متهتک. بلکه به این دلیل که این حکم در عرصه بین الملل اعلان کرد که ما هم هستیم و برای باورهایمان  ارزش قائلیم و اجازه  تهتک نسبت  به  آنها را نمی دهیم.  ما هم انسانیم و دارای حقیم و باید حقوق دینی، مکتبی و ملی خودمان را پاس بداریم و از آن حمایت کنیم. غرب حق ندارد حقوق ما را به این دلیل که خودش را قدرت برتر می خواند یا حقوق مورد باورش با حقوق ما در تعارض قرار می گیرد، زیر پا بگذارد.
حالا این که ما بخواهیم به خاطر روابط اقتصادی و یا رابطه با فلان کشور از مواضع خود کوتاه بیاییم، هیچ گاه عزت و اقتدار و در نتیجه منافع ملی ما تأمین نخواهد شد. منافع ملی ما زمانی تأمین خواهد شد که ما بتوانیم به عنوان یک قدرت در عرصه  بین  الملل روی پای خودمان بیاستیم.
من فکر می کنم اگر مسلمانی واقعاً چنین اعتقادی داشته باشد که این موضع گیری ها به ضرر ما بوده و ما باید نسبت به آن کوتاه بیاییم، این نشان از دنیاپرستی و فاصله گرفتن از دین، مکتب و ارزش های انقلاب اسلامی است. اگر ما در انقلاب شعار آزادی و استقلال داده ایم منظور از آزادی، آزادی در دفاع از حقوقمان است و مراد ما از استقلال
این است که اگر کسی در سطح بین المللی به ما اهانت کرد پاسخش را داده و در دهان او بزنیم. به عبارتی دیگر با کوتاه آمدن در مقابل دیگران، ما از آن دو اصل اساسی انقلاب یعنی استقلال و آزادی کوتاه آمده ایم.
علاوه بر این اگر واقعاً این اتفاق به ضرر ما بود، در آن زمان اروپاییان این گونه نسبت به آن واکنش شدید نشان نمی دادند. خود این واکنش نشان می دهد که واقعه به نفع ما بوده است. بعد از این واقعه آنها نمایندگان و سفرای خود را از ایران فراخواندند و آنها بعد از مدتی بدون آنکه دستاوردی داشته باشند یا به اهداف خود رسیده  باشند، دوباره بازگشتند. جالب است که همان موقع یک روزنامه ایتالیایی نوشت این سفرا با خجالت و سربه زیر به ایران بازگشتند. چرا که نتوانستند جلوی حکم حضرت امام را بگیرند یا او را وادار به پس گرفتن آن کنند. یعنی کشورهای غربی مجبور شدند به حقوق مسلمانان اعتراف کنند و تنها مقابله آنها حمایت فیزیکی از سلمان رشدی بود.
خود سلمان رشدی هم بعدها اقرار نمود که ای کاش به جای پیروی از غرب و سینه چاک دادن برای آنها، راه گاندی، نهرو و سایر بزرگان را در مقابله با غرب در پیش می گرفت. و اعلان کرده بود که من در واقع یک زندانی هستیم. زندانی بدون شکنجه. جانم تأمین است اما محدودیت و گرفتاری دارم. این نشان می دهد که اتخاذ مواضع اینگونه نه تنها به زیان ما نبوده، بلکه بزرگترین منفعت برای ما در سطح بین الملل به شمار می آید. اما متأسفانه برخی، اقتصادی و مادی فکر کرده و به این دل خوش دارند که کالایی به ما فروخته شود. آن هم چه کالاهایی، کالاهایی که بعضاً در انبارها سال ها مانده و برای آن مشتری ندارند و یا در کشورما سرمایه گذاری کنند و نظایر اینها.
 
برخی قائل به کوتاه آمدن از موضوع نیستند اما بیان می کنند که باید میان دولت و مردم در عرصه بین المللی تفاوت قائل شد. اجرای حکم امام وظیفه مردم و مقلدین است که در چارچوب ارزش های دینی اقدام کنند. اما دولت باید در چارچوب روابط بین الملل عمل کرده و این مسئله وظیفه دولت به حساب نمی آید.
این نگاه هم به عقیده من اشتباه است. چون دولت و ملت باید یکپارچه و متحد و منسجم و هم نظر باشند. حضرت امام هم همیشه تأکید داشتند که زمانی ما موفق خواهیم بود که دولت و ملت هماهنگ و منسجم بوده و با هم وحدت داشته باشند. اما اگر قرار باشد دولت موضع گیری ای متفاوت از مردم داشته باشد نتیجه برعکس خواهد شد.
علاوه بر این اگر ما این فتوا را امری دینی دانسته و وظیفه دولت را امری سیاسی تعریف کنیم  و امر دینی را وظیفه  مردم و مراجع  بدانیم و  امر سیاسی را وظیفه  دولت و بگوییم هر یک از اینها  باید کار و وظیفه خود را انجام دهند، در نهایت به همان تفکیک و جدایی دین از سیاست می رسیم که این در تضاد با ارزش های مورد باور امام خمینی و  انقلاب است. ما معتقدیم که دین و سیاست ما یکی است و دولت در برابر دین همان وظیفه ای را دارد که مردم دارند و بالعکس. پس بنابراین این تفکیک هم تفکیک درستی نیست.
https://www.razavi.news/vdcdjf0x.yt0kj6a22y.html
razavi.news/vdcdjf0x.yt0kj6a22y.html
کد مطلب ۲۵۱۸۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما