آیتالله باقری شاهرودی، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم:
زنهای مسلمان باید به خاطر حکم حجاب، سجده شکر به جا بیاورند/ صرف قانونی کردنِ حجاب، نتیجه بخش نیست!
سرویس معرفت/ الزامی کردن حجاب و یا عدم الزامی کردن آن از مباحثی است که از ابتدای انقلاب مطرح بوده و همواره مخالفان و موافقانی داشته است. هر یک از مخالفان و موافقان نیز ادله خاص خود را دارند و در پی ابطال استدلال گروه مقابل خود هستند. این بحث در چند روز اخیر و با وجود رسانههای اجتماعی، دوباره به یک بحث جنجالبرانگیز تبدیل شده است. به گونهای که حتی برخی از نمایندگان مجلس نیز دراینباره اظهارنظر کردهاند. در این خصوص نظر آیتالله باقری شاهرودی از اساتید خارج حوزه علمیه قم را جویا شدیم. ایشان تأکید کردند که کسانی که در حکم شرعی حجاب، شبهه میکنند باید مطالعات دینی خود را افزایش دهند تا گرفتار این شبهات نشوند. گزیدهای از گفتگوی با ایشان تقدیم میگردد:
حجاب، مسئلهای فطری و جبلّی است
حجاب مسئلهای است که مرتبط با فطرت انسان است و در این جهت فرقی بین مرد و زن نیست. این جبلّی و فطری انسان است که از اینکه در نزد دیگران، عریان ظاهر شود، خجلت زده میشود و آن را کار ناپسندی میداند و این اختصاص به مذهب و آئین خاصی ندارد. پس مقداری از پوشش و حجاب، از مسلمات حیات بشری است. انسان به جهت اینکه موجودی اجتماعی است و در اجتماع زندگی میکند نسبت به این امر حساستر میشود بدون اینکه فرقی بین زن و مرد باشد؛ اما آنچه محل بحث است، اینکه ادیان الهی و آیینها و فرهنگها و اقوام مختلف، در سعه و ضیق آن اختلاف دارند. در بعضی از کشورها و ملیّت ها، پوشش خاص قانونی وجود دارد و از یک پوشش خاصی جلوگیری میشود. مثلاً پوشش با چادر یا مقنعه و امثال آن. چه قانون شده باشد یا نشده باشد. در دین مقدس اسلام هم حجاب برای زنها و مردها حد خاص دارد و اصل آن از واجبات مسلّم و ضروری دین است. چنانچه در آیات شریفه قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام، بیان شده است.
حجاب، مصونیت است نه محدودیت
بعضیها این تصور را دارند که پوشش اگر از یک حدی بگذرد، سلب آزادی و باعث جلوگیری از پیشرفت است. درحالیکه انسان، با کمی تأمل درمییابد که حکمت بعضی از پوششها در میان عقلا و دین، اهمیت دادن به آن میباشد. مثلاً اشیاء با ارزش را برای چه در حد پوششهای مختلف قرار میدهند؟ برای اینکه از دستبرد دیگران مصون باشد و برای اینکه هرکسی قابلیت و شأنیت تصرف در آن را ندارد. اگر شما به بچهای که نسبت به حوادث و خطرات و آفات، زود متأثر میشود، پوشش خاصی دادید تا مصون بماند، آیا این سلب آزادی است یا از باب کرامت انسانی است؟ کرامت انسانها از جهات مختلف، متفاوت است. مثلاً از جهت علم، کرامت انسانی به این است که علم را بیاموزد اما آن را مستور نکند بلکه در اختیار دیگران قرار دهد. چه زن و چه مرد. یا کرامت انسانی نسبت به امور مادی در این است که آن را وسیله سعادت و رشد قرار دهد و در معرض استفاده دیگران قرار دهد؛ اما کرامت انسان به این نیست که خود را در معرض استفاده دیگران قرار دهد تا دیگران هرگونه که خواستند از او استفاده کنند.
بیحجابی، خدشهای بر کرامت انسانی والای زن
انسان مخلوقی است که کرامت و جایگاه خاصی دارد که باید از این جایگاه، در تمام جهات، به سمت بالا حرکت کند و حق ندارد که خود را کوچک کند و از آن جایگاه انسانیت خارج کند که اگر اینگونه باشد فقط صورت ظاهری انسان را دارد. پس انسان باید این جایگاه را حفظ کند. حال اگر کسی خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، این جایگاه را تخریب کند، آیا بر انسانهای دیگر لازم نیست برای حفظ آن جایگاه از کرامت خود دفاع کنند. اگر در بعضی از موارد به این نتیجه رسیدید که کرامت و حفظ آن انسان، به پوشش است و اگر مثلاً کرامت زن به پوشش اوست، چون ارزش او بیشتر از آن است که دسترسی به او سهل المؤنه باشد و نباید کسی به خود این حق را بدهد که از او به هر طریقی استفاده کند، لذا باید از این مخلوق با کرامت، محافظت شود و ارزش او حفظ شود؛ یعنی کرامتهای او مثل علم و حرفه و مشورت و تجربه و ... باید در اختیار همه جامعه قرار بگیرد تا از آن در ترقی و رشد جامعه، استفاده شود؛ اما بعضی دیگر از کرامتهای او نباید در اختیار هرکسی قرار بگیرد بلکه در اختیار اطرافیانش قرار میگیرد؛ و بعضی از کرامتها باید در دسترس کسی قرار گیرد که با او زندگی مشترک تشکیل داده است و اگر از این کرامتها محافظت شود، آیا این محدودیت است؟ اگر یک روحانی یا یک طبیب یا ... بالباس مخصوص خود، خدایناکرده کاری کرد که موجب خجالت بقیه افراد این قشر بشود، آیا آن افراد نمیتوانند از کرامت خودشان که مورد خدشه قرارگرفته است دفاع کنند؟
مرز آزادی تا سر حد تجاوز به حقوق دیگران است
اگر یک خانمی که از نظر اسلام، دارای کرامتهای خاصی است، کاری کرد که موجب خدشهدار شده کرامت زن میشود و یا کرامت انسانی را به مخاطره میاندازد، آیا خانمهای دیگر که کرامتشان مورد خدشه واقع شده است، حق اعتراض ندارند؟
آزادی تا جایی میتواند باشد که به حقوق دیگران و کرامت دیگران تجاوز نشود. اینکه اسلام تا این حد بر پوشش زن تأکید دارد به جهت اهمیت و بزرگی ارزش زن است نه ایجاد محدودیت.
کسانی که حجاب را محدودیت میدانند، از آنها التماس میکنم که مطالعاتشان را در آیات قرآن و روایات و قواعد شرعیه و حکمتهای آنها، بیشتر کنند تا واقع مطلب برای آنها واضح شود و بدانند که خالق آنها، چه بسیار آنها را دوست دارد که این همه بر حفظ آنها تأکید کرده است. خصوصاً خانمها باید بر خالق یکتا، سجده شکر به جای گذارند که این همه برای آنها کرامت و ارزش قائل شده است و ارزشی را که در اسلام، خصوصاً شیعه به خانمها داده است در هیچ دین و مذهب و ملیتی دیده نشده است. باید تمام احکام و کرامتها و ارزشها و وظائف، مجموعاً در نظر گرفته شود و سپس قضاوت صورت گیرد نه اینکه یک حکم از احکام شرعی را مورد نقد قرار دهیم. اسلام باید منحیثالمجموع، ملاحظه شود. ما قبل از اینکه بخواهیم حجاب را یک امر قانونی کنیم باید چالشها را شناسایی کنیم و موجبات انحراف این مسئله را از مسیر خودش بررسی کنیم و این مسئله را فرهنگسازی کنیم. نباید در حریم اکراه و اجبار واقع شد. چون در این صورت مصداق آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» خواهیم بود. مثلاً اگر ما غذا یا شغل مناسب برای مردم نداریم، نباید قانونی بگذاریم که مردم باید بالاجبار این غذا را تحمل کنند و به این شغل تن در دهند. چنین کارهایی جواب نمیدهد. باید تمام زمینهها فراهم باشد. فرهنگسازی شود. چرا قبول نداریم که حدود چهل سال از انقلاب گذشته است و ما نتوانستیم حتی ضروریات اسلام را فرهنگسازی کنیم؟ فرهنگسازی دینی در آموزشوپرورش، چقدر موفق بوده است؟ نباید ضعف و کاستیهای خودمان را به عهده مردم بگذاریم. تا زمینه فراهم نشود و فرهنگسازی صورت نگیرد، حکمتها و واقعیتهای دینی در جامعه پیاده نمیشود.
فرهنگسازی بر اجبار اولویت دارد
مجرد قانونی کردن، نتیجه نمیدهد. نفس مسئله حجاب، شرعی و قانون اسلامی و دینی است ولیکن تا مردم آن را تحلیل نکنند و درک عمیق از آن نداشته باشند، مجرد قانون کردن، یعنی نگهداشتن مطلب با زور، فایدهای ندارد و باید به فکر چارهای اساسی باشیم. چرا کار به اینجا رسیده است؟ چرا دشمن این همه بر راه باطل خود اصرار دارد و این همه در ممالک اسلامی سمپاشی میکند و ما حتی هنوز نتوانستهایم سمپاشی او را خنثی کنیم تا چه رسد به اینکه جامعه و ملت خود را با فرهنگ اسلامی آشنا کنیم. اگر از اول انقلاب تا زمان فعلی، فرهنگ مردم نسبت به اسلام و شناخت آن و اعتقاد به آن بیشتر بوده است، باید بررسی کنیم که در مسائلی مثل حجاب که حرکت به جهت منفی داشتهایم، به چه دلیل است و منشأ آن چیست؟ تا مردم به این مسئله اعتقاد پیدا نکنند، کار درست نمیشود. اعتقاد هم بدون درک صحیح آن مسئله ممکن نیست و درک صحیح هم مؤنه دارد.
برخورد سلیقهای با دین صحیح نیست
با دین نمیشود سلیقهای برخورد کرد. اینگونه مسائل که اساس دین است باید به واسطه نخبگان و کسانی که در دین استخوان خورد کردهاند، حل شود و سلیقه و زور جواب نمیدهد. البته این به عنوان کلی مطلب است و الا در موارد جزئی اگر کسی بخواهد از هر طرفی در جامعه فساد ایجاد کند یا آلت دست گروه یا قشری قرار گیرد تا جوانان را به فساد بکشاند یا وهن بر دین و احکام آن نماید، باید به شدت با آن برخورد کرد ولی این از مقوله بحث ما خارج است.
در زمان انقلاب اسلامی نیز همین بحثها بود؛ اما نظر بزرگان دینی بر قانون کردن این مسئله نبود و لکن بعضاً این نظر را داشتند ولی در هر صورت، در آن زمان، بهصورت قانون در نیامد و در آن زمان اگرچه زمینه صد در صد فراهم نبود و همه ملت، ظرفیت پذیرش آن را نداشتند اما از وضعیت فعلی بهتر بود و زمینه بیشتر فراهم بود.
مسئله حجاب از نظر ادله و روایات، ربطی به اجباری کردن آن ندارد. البته هر اداره یا موسسه یا غیر آن مثل آموزشوپرورش که امور استخدامی و پذیرش افراد را به عهده دارد، میتواند شرایط خاصی برای پذیرش افراد قرار دهد و افراد را نسبت به موافقت با آن شرایط الزام کند. چنانچه مثلاً پذیرش پرستاران با لباس فرم خاص است و هکذا بعضی مراکز دیگر و همینطور نسبت به حجاب در این مراکز میتواند اینگونه باشد و حتی اگر اینگونه میشد و به این شرایط عمل میشد و کمکم فرهنگسازی میشد، ما در وضعیت فعلی نبودیم.
دلیل برخی از بزرگان بر اجباری کردن حجاب
حجاب ازیکطرف وظیفهای شخصی و از طرف دیگر وظیفهای اجتماعی است و اگر شخص، به وظیفه خود عمل نکند در صورتیکه شرایط امربهمعروف و نهی از منکر، وجود داشته باشد، میتوان تذکر داد و درهرحال باید رفتارها و برخوردها اخلاقی باشد و اگر به مرحلهای رسید که حکومت و عوامل آن وظیفه خود دیدند که امربهمعروف و نهی از منکر کنند، آنهم شرایط خاص خودش را دارد.
بعضی از بزرگان دلیلشان بر قانونی کردن حجاب، این بود که پذیرش مردم در آن زمان فراهمتر بود و زمینه آن موجود بود. شاید در ذهن آنها این بود که اگر میخواهیم حکومت اسلامی را پیاده کنیم باید از اول تمام احکام اجتماعی اسلام را تا جایی که امکان دارد به صورت قانونی درآوریم. چون بعضی از احکام که ممکن است بعداً و بر اثر فرونشستن شور انقلابی مردم، دستخوش تغییراتی شود، در این صورت، در آینده قانونی کردن آن مشکل خواهد بود و لذا باید از همین اول انقلاب، این احکام را بهصورت قانونی درآوریم و البته در مقابل بعضی با این طرز تفکر، مخالف بودند.
حجاب، مسئلهای فطری و جبلّی است
حجاب مسئلهای است که مرتبط با فطرت انسان است و در این جهت فرقی بین مرد و زن نیست. این جبلّی و فطری انسان است که از اینکه در نزد دیگران، عریان ظاهر شود، خجلت زده میشود و آن را کار ناپسندی میداند و این اختصاص به مذهب و آئین خاصی ندارد. پس مقداری از پوشش و حجاب، از مسلمات حیات بشری است. انسان به جهت اینکه موجودی اجتماعی است و در اجتماع زندگی میکند نسبت به این امر حساستر میشود بدون اینکه فرقی بین زن و مرد باشد؛ اما آنچه محل بحث است، اینکه ادیان الهی و آیینها و فرهنگها و اقوام مختلف، در سعه و ضیق آن اختلاف دارند. در بعضی از کشورها و ملیّت ها، پوشش خاص قانونی وجود دارد و از یک پوشش خاصی جلوگیری میشود. مثلاً پوشش با چادر یا مقنعه و امثال آن. چه قانون شده باشد یا نشده باشد. در دین مقدس اسلام هم حجاب برای زنها و مردها حد خاص دارد و اصل آن از واجبات مسلّم و ضروری دین است. چنانچه در آیات شریفه قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام، بیان شده است.
حجاب، مصونیت است نه محدودیت
بعضیها این تصور را دارند که پوشش اگر از یک حدی بگذرد، سلب آزادی و باعث جلوگیری از پیشرفت است. درحالیکه انسان، با کمی تأمل درمییابد که حکمت بعضی از پوششها در میان عقلا و دین، اهمیت دادن به آن میباشد. مثلاً اشیاء با ارزش را برای چه در حد پوششهای مختلف قرار میدهند؟ برای اینکه از دستبرد دیگران مصون باشد و برای اینکه هرکسی قابلیت و شأنیت تصرف در آن را ندارد. اگر شما به بچهای که نسبت به حوادث و خطرات و آفات، زود متأثر میشود، پوشش خاصی دادید تا مصون بماند، آیا این سلب آزادی است یا از باب کرامت انسانی است؟ کرامت انسانها از جهات مختلف، متفاوت است. مثلاً از جهت علم، کرامت انسانی به این است
بیحجابی، خدشهای بر کرامت انسانی والای زن
انسان مخلوقی است که کرامت و جایگاه خاصی دارد که باید از این جایگاه، در تمام جهات، به سمت بالا حرکت کند و حق ندارد که خود را کوچک کند و از آن جایگاه انسانیت خارج کند که اگر اینگونه باشد فقط صورت ظاهری انسان را دارد. پس انسان باید این جایگاه را حفظ کند. حال اگر کسی خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، این جایگاه را تخریب کند، آیا بر انسانهای دیگر لازم نیست برای حفظ آن جایگاه از کرامت خود دفاع کنند. اگر در بعضی از موارد به این نتیجه رسیدید که کرامت و حفظ آن انسان، به پوشش است و اگر مثلاً کرامت زن به پوشش اوست، چون ارزش او بیشتر از آن است که دسترسی به او سهل المؤنه باشد و نباید کسی به خود این حق را بدهد که از او به هر طریقی استفاده کند، لذا باید از این مخلوق با کرامت، محافظت شود و ارزش او حفظ شود؛ یعنی کرامتهای او مثل علم و حرفه و مشورت و تجربه و ... باید در اختیار همه جامعه قرار بگیرد تا از آن در ترقی و رشد جامعه، استفاده شود؛ اما بعضی دیگر از کرامتهای او نباید در اختیار هرکسی قرار بگیرد بلکه در اختیار اطرافیانش قرار میگیرد؛ و بعضی از کرامتها باید در دسترس کسی قرار گیرد که با او زندگی مشترک تشکیل داده است و اگر از این کرامتها محافظت شود، آیا این محدودیت است؟ اگر یک روحانی یا یک طبیب یا ... بالباس مخصوص خود، خدایناکرده کاری کرد که موجب خجالت بقیه افراد این قشر بشود، آیا آن افراد نمیتوانند از کرامت خودشان که مورد خدشه قرارگرفته است دفاع کنند؟
مرز آزادی تا سر حد تجاوز به حقوق دیگران است
اگر یک خانمی که از نظر اسلام، دارای کرامتهای خاصی است، کاری کرد که موجب خدشهدار شده کرامت زن میشود و یا کرامت انسانی را به مخاطره میاندازد، آیا خانمهای دیگر که کرامتشان مورد خدشه واقع شده است، حق اعتراض ندارند؟
آزادی تا جایی میتواند باشد که به حقوق دیگران و کرامت دیگران تجاوز نشود. اینکه اسلام تا این حد بر پوشش زن تأکید دارد به جهت اهمیت و بزرگی ارزش زن است نه ایجاد محدودیت.
کسانی که حجاب را محدودیت میدانند، از آنها التماس میکنم که مطالعاتشان را در آیات قرآن و روایات و قواعد شرعیه و حکمتهای آنها، بیشتر کنند
فرهنگسازی بر اجبار اولویت دارد
مجرد قانونی کردن، نتیجه نمیدهد. نفس مسئله حجاب، شرعی و قانون اسلامی و دینی است ولیکن تا مردم آن را تحلیل نکنند و درک عمیق از آن نداشته باشند، مجرد قانون کردن، یعنی نگهداشتن مطلب با زور، فایدهای ندارد و باید به فکر چارهای اساسی باشیم. چرا کار به اینجا رسیده است؟ چرا دشمن این همه بر راه باطل خود اصرار دارد و این همه در ممالک اسلامی سمپاشی میکند و ما حتی هنوز نتوانستهایم سمپاشی او را خنثی کنیم تا چه رسد به اینکه جامعه و ملت خود را با فرهنگ اسلامی آشنا کنیم. اگر از اول انقلاب تا زمان فعلی، فرهنگ مردم نسبت به اسلام و شناخت آن و اعتقاد به آن بیشتر بوده است، باید بررسی کنیم که در مسائلی مثل حجاب که حرکت به جهت منفی داشتهایم، به چه دلیل است و منشأ آن چیست؟ تا مردم به این مسئله اعتقاد پیدا نکنند، کار درست نمیشود. اعتقاد هم بدون درک صحیح آن مسئله ممکن نیست و درک صحیح هم مؤنه دارد.
برخورد سلیقهای با دین صحیح
با دین نمیشود سلیقهای برخورد کرد. اینگونه مسائل که اساس دین است باید به واسطه نخبگان و کسانی که در دین استخوان خورد کردهاند، حل شود و سلیقه و زور جواب نمیدهد. البته این به عنوان کلی مطلب است و الا در موارد جزئی اگر کسی بخواهد از هر طرفی در جامعه فساد ایجاد کند یا آلت دست گروه یا قشری قرار گیرد تا جوانان را به فساد بکشاند یا وهن بر دین و احکام آن نماید، باید به شدت با آن برخورد کرد ولی این از مقوله بحث ما خارج است.
در زمان انقلاب اسلامی نیز همین بحثها بود؛ اما نظر بزرگان دینی بر قانون کردن این مسئله نبود و لکن بعضاً این نظر را داشتند ولی در هر صورت، در آن زمان، بهصورت قانون در نیامد و در آن زمان اگرچه زمینه صد در صد فراهم نبود و همه ملت، ظرفیت پذیرش آن را نداشتند اما از وضعیت فعلی بهتر بود و زمینه بیشتر فراهم بود.
مسئله حجاب از نظر ادله و روایات، ربطی به اجباری کردن آن ندارد. البته هر اداره یا موسسه یا غیر آن مثل آموزشوپرورش که امور استخدامی و پذیرش افراد را به عهده دارد، میتواند شرایط خاصی برای پذیرش افراد قرار دهد و افراد را نسبت به موافقت با آن شرایط الزام کند. چنانچه مثلاً پذیرش پرستاران با لباس فرم خاص است و هکذا بعضی مراکز دیگر و همینطور نسبت به حجاب در این مراکز میتواند اینگونه باشد و حتی اگر اینگونه میشد و به این شرایط عمل میشد و کمکم فرهنگسازی میشد، ما در وضعیت فعلی نبودیم.
دلیل برخی از بزرگان بر اجباری کردن حجاب
حجاب ازیکطرف وظیفهای شخصی و از طرف دیگر وظیفهای اجتماعی است و اگر شخص، به وظیفه خود عمل نکند در صورتیکه شرایط امربهمعروف و نهی از منکر، وجود داشته باشد، میتوان تذکر داد و درهرحال باید رفتارها و برخوردها اخلاقی باشد و اگر به مرحلهای رسید که حکومت و عوامل آن وظیفه خود دیدند که امربهمعروف و نهی از منکر کنند، آنهم شرایط خاص خودش را دارد.
بعضی از بزرگان دلیلشان بر قانونی کردن حجاب، این بود که پذیرش مردم در آن زمان فراهمتر بود و زمینه آن موجود بود. شاید در ذهن آنها این بود که اگر میخواهیم حکومت اسلامی را پیاده کنیم باید از اول تمام احکام اجتماعی اسلام را تا جایی که امکان دارد به صورت قانونی درآوریم. چون بعضی از احکام که ممکن است بعداً و بر اثر فرونشستن شور انقلابی مردم، دستخوش تغییراتی شود، در این صورت، در آینده قانونی کردن آن مشکل خواهد بود و لذا باید از همین اول انقلاب، این احکام را بهصورت قانونی درآوریم و البته در مقابل بعضی با این طرز تفکر، مخالف بودند.