حجت الاسلام دکتر علیرضا پیروزمند در گفتگوی اختصاصی با رضوی:
نظر امام در مورد حضور روحانیت در مناصب اجرایی عوض شد/ در طول این سالها، روحانیت بسیاری از عرصههای اجرایی را واگذار کرده است
سرویس معرفت/ مرحوم امام خمینی رحمتالله علیه، در ابتدا، نظرشان بر این بود که روحانیت، در امور اجرایی دخالت نکند و کار را به دیگران بسپارد؛ اما بعد از انقلاب از این نظر خود، برگشتند و فرمودند، روحانیت باید در مناصب اجرایی حضور داشته باشد. حضور روحانیون در مناصب اجرایی و ردیف بودجههایی که برای نهادهای تحت مسؤولیت آنها هر ساله در بودجه کشور دیده میشود اما هر از چندگاهی جنجالی را به پا میکند. در این خصوص، با حجتالاسلام دکتر علیرضا پیروزمند، قائممقام فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو هیئتعلمی این فرهنگستان، وارد گفتگو شدیم. پیروزمند سعی داشت تا صریح و بدون پردهپوشی، از محاسن و معایب حضور روحانیت در مناصب اجرایی بگوید.
آیا امام از ابتدا با قبول مسئولیتهای اجرایی از جانب روحانیون مخالف بودند یا بعداً چنین نظری پیدا کردند؟
حضرت امام رضوانالله تعالی علیه به تعابیری که خودشان، بعد از انقلاب بیان فرمودند که فرازی از آن را به تناسب بیان خواهم کرد، در ابتدا نظر شریفشان قبل از انقلاب در مصاحبهها این بود که روحانیت بعد از انقلاب از مسئولیتهای اجرایی فاصله خواهد گرفت و به دنبال کار خودش به معنی فعالیتهای شناخته شده روحانیت، در قبل از انقلاب خواهد رفت.
اما بعد از انقلاب خود ایشان در عبارتی به صراحت فرمودند که نظر من تغییر کرد به دلیل اینکه افراد واجد شرایطی که بتوانند خط انقلاب را بهدرستی دنبال بکنند به اندازه کافی وجود ندارند و به همین دلیل روحانیت باید این مسئولیت را بپذیرد.
عبارت خود حضرت امام این است: «وقتیکه ما در نجف بودیم این کلمه را گفتیم که علما مرتبهشان بالاتر از این است که در امور اجرایی داخل بشوند. لکن در وقتیکه افرادی باشند که آن افراد متعهد به اسلام باشند و بتوانند کارها را روی موازین اسلامی اجرا کنند. نه اینکه اگر هیچکس هم نباشد و اشخاصی باشند که نتوانند روی مجاری اسلامی عمل کنند باز آقایان بروند کنار بنشینند و تماشاچی باشند که آنها ما را بکشانند به آنجایی که خودشان میخواهند. مسئله این نیست. مسئله این است که اگر سیاستمدارانی باشند که همان معنایی را که مسلمین میخواهند ولو در همین بُعد دنیاییاش آنها طوری سیاست را انجام دهند که ما استقلالمان و آزادیمان محفوظ بماند
به نظرم در این عبارتی که از امام رضوانالله علیه عرض شد فرمایش امام به صراحت روشن است.
در ابتدا که امام رحمتالله علیه مخالف بودند علت مخالفتشان چه بوده است؟
بنا به استناد همین فرمایشی که از ایشان نقل کردم، قاعدتاً برآوردشان این بوده که بدون حضور روحانیت، امکان پیشبرد اهداف انقلاب توسط اشخاص دیگر که روحانی هم نیستند وجود دارد. ولی بعداً ملاحظه فرمودند که این برآورد درست نیست و احتیاج به حضور روحانیت هست چون نیروی انسانی لازم برای این جهت با آن شرایط وجود ندارد و کافی نیست.
با توجه به کادر سازی مفصلی که در این چند دهه برای اداره انقلاب صورت گرفته، آیا بازهم ضروری است که روحانیت متصدی پُستهای اجرایی بشود یا این ضرورت برطرف شده است؟
اینیک امر نسبی است؛ یعنی آنجور نیست که یکدفعه جامعه از حضور روحانیت کاملاً بینیاز بشود. اگر ما سیر تصدی مسئولیتهای اجرایی را توسط روحانیت بعد از انقلاب ملاحظه کنیم، میبینیم که بهطور طبیعی روحانیت خیلی از مسئولیتهایی را که ابتدا از باب ضرورت پذیرفته بود واگذار کرده و هر چه که بهطرف سالهای متأخر آمدیم روحانیت، بیشتر فعالیتهایی را عهدهدار است که با مسئولیت اصلی خودش سازگارتر است و به مسئولیتهای فرهنگی نزدیکتر است و یا اینکه طبق قانون این مسئولیتها به عهده روحانیت باشد، مثل قضاوت یا عقیدتیسیاسیهایی که در نیروهای مسلح هستند یا وزارت اطلاعات و یا بخشهای فرهنگی در بخش قانونگذاری و مجلس شورای اسلامی یا مسئولیتهای علمی در مراکز پژوهشی، دانشگاهی و امثال اینها وجود دارد.
لذا به طور طبیعی اولاً
اما نکته دوم اینکه این مسئله نسبی است به دلیل اینکه اگر این مطلب را توجه کنیم که علت پرورش نیافتن نیروهای انقلابی در اوایل انقلاب چه بود؟ و آیا آن علت همچنان هست یا کاملاً مرتفع شده، یا بهطور نسبی مرتفع شده؟
به نظر میآید که آنچه انسانها را قابلیت علمی و اعتقادی و انقلابی میدهد، نظام پرورشی است که کارشناسان، در آن نظام پرورش پیدا میکنند.
به نظر میآید که به دلیل استمرار وابستگی جمهوری اسلامی به علوم انسانی غیر اسلامی، بخش زیادی از اندیشه کارشناسی در امور فرهنگی اجتماعی تحت تأثیر این علوم شکل میگیرد و هرچند حجم کارشناسان و مدیران و متخصصان و فارغالتحصیلانی که اعتقاد شخصی به اسلام و انقلاب دارند، حتماً نسبت به اول انقلاب چهبسا افزایش پیدا کرده، ولی به دلیل اینکه آن ریشه و مسئله ریشهای و اساسی بنیادی که مبدأ فاصله گرفتن اندیشه و بینش و تفکر کارشناسان با تفکر انقلابی و استقلال از غرب و شرق و به عبارتی که در اوایل انقلاب گفته میشد و امام در آن پافشاری داشتند، این ریشه همچنان خشکانده نشده و در کشور فعال است.
حالا چرا این خشکانده نشده و به عبارتی چقدر میشد این اتفاق بیفتد و نشده آن خودش بحث جداگانهای است، الآن موضوع بررسی آن نیست ولی واقعیت را باید بپذیریم که هست و به همین خاطر مشاهده میکنیم که تفکرات غربگرا در کشور، جریان ضعیفی نیستند و این مخاطره را انسان مشاهده میکند که هر وقت حضور متدینین و جبهه تفکر انقلابی را ضعیف احساس میکنند، قد علم میکنند و میشود همین هشداری که حضرت امام رضوانالله علیه در انتهای عبارتشان فرموده بودند که کسی سربلند نکند و بگوید که علما را چه به سیاست و این دسیسه شیطان است و البته اگر یکزمانی واقعاً احراز بشود که نظام دانشگاه، توان پرورش افراد مؤمن، انقلابی و کاردان دارد که امیدواریم این اتفاق بیفتد و باید بیفتد، طبیعی است که برای روحانیت هم سزاوارتر است و مناسبتر است که بهعنوان پشتیبان علمی جمهوری اسلامی بیشتر نقش ایفا کند تا پذیرش مسئولیتهای اجرایی.
حضور روحانیون در عرصههای
هرچند روحانیون در پی حضور در مناصب اجرایی هم ممکن است آسیب ببینند و هم آسیب برسانند، ولی به طور میانگین، عِرق انقلابی، اسلامی و توجه به موازین شرعی و اخلاق اسلامی به طور طبیعی در این صنف، به طور نسبی نه به نحو مطلق، بیشتر است. به همین خاطر انتظار اینکه صیانت فرهنگی جمهوری اسلامی به واسطه حضور آنها بیشتر حفظ بشود، مردمگرایی و مستضعف گرایی در آنها بیشتر وجود داشته باشد و با غیرت و تعصب بیشتری به حل مسائل مردم و کشور و نظام بپردازند در اینها بیشتر وجود داشته باشد، اینها طبیعی است که باز اگر گذشته بعد از انقلاب را مرور کنیم میبینیم میانگین روحانیت از این نظر پرونده درخشانی دارند.
آسیبش هم این است که طبیعتاً میدان اجرا، میدانی است که انسان را در مظان دنیاپرستی و قدرتطلبی قرار میدهد و ممکن است بخشی از روحانیت به این سمت، بغلطد. چه اینکه اقلیتی غلطیده و این یک مستمسکی میشود برای دشمنان اسلام که کل روحانیت را تخطئه بکنند کما اینکه این هجوم رسانهای را همواره آوردند و همچنان هم این کار را انجام میدهند. و همچنین نیروهای کیفی، اگر در رسالت فکری و بینشی و اندیشهای و ارشادی قرار بگیرند، میتواند آثار ماندگارتری از خودشان بهجا بگذارند. چه اینکه اوایل انقلاب این اتفاق بیشتر افتاد و روحانیون مجبور بودند تن به مسئولیتهای اجرایی بدهند و لذا یک خلائی در مباحث اندیشهای و پیشرفتها و تحولات علمی اتفاق افتاد. این هم طبعاً یک کاستی و آسیبی است که به واسطه حضور روحانیت در مناصب اجرایی، اتفاق افتاده است.
نباید در این موضوع، افراط و تفریط داشته باشیم. روحانیت در طول تاریخ متناسب با شرایط تاریخی هر جا که لازم بوده سینه سپر کرده و در دفاع از اسلام و مکتب اهلبیت این کار را کرده است. الآن هم باید این میدان وسیعی که به واسطه انقلاب اسلامی ایجاد شده، همین رسالت و مسئولیت را به دوش بکشد و هر میدانی که خالی باشد و حضور روحانیت برای صیانت از اسلام لازم باشد باید تن بدهد و از شایعهپراکنیها و تهمتزنیها هم نهراسد ولی درعینحال هر جا که ببیند افراد دیگری هستند که به نحو شایسته کار را انجام بدهند، ضرورتی ندارد که روحانیت بخواهد این مسئولیت را بپذیرد.