استاد حوزه علمیه قم، به مناسبت سالروز شهادت شهید اول مطرح کرد:
از اتهام حلیت شراب تا افقه فرزندان آدم و خاکستری که بر باد رفت!
سرویس معرفت/ هفتم جمادیالاولی مصادف با شهادت مرحوم شیخ شمسالدین محمد بن مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی معروف به شهید اول، از فقهای عظیمالشأن و بیبدیل شیعه است. او علیرغم شهرت نام، اما کمتر در میان شیعیان شناخته شده است. به این مناسبت، گفتگویی با مورخ و استاد حوزه علمیه قم، حجتالاسلام ناصرالدین انصاری قمی، انجام دادیم. به باور انصاری قمی، شهید اول، اعلمِ فقهای تمام دوران است. گفتگوی با وی، از نگاه شما میگذرد.
ویژگیهای اخلاقی و علمی مرحوم شهید چه بوده است؟
همانطور که میدانید شهید اول به عنوان یکی از علمای طراز اول از علما و بزرگان شیعه در طول این هفت قرن، مطرح بوده است. پایان عمر وی بنا بر قول مشهور در 52 سالگی بوده است. برخی او را افقه فقهای اولین و آخرین دانستهاند و این به خاطر احاطه فراوانی است که ایشان بر فقه داشته است. مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و بسیاری از علمای دیگر، شهید اول را حتی از علمایی مثل مرحوم محقق و شهید ثانی برتر شمردهاند.
یکی از ویژگیهای شهید اول این است که کتابهای فقهی زیادی به رشته تحریر درآورد و ایشان تحت نظر و حبس بود که یک دوره فقه از اول طهارت تا آخر دیات، تحت عنوان لمعه را از حفظ و بدون دسترسی به منابع و مصادر به نگارش درآورده است و مرحوم شهید ثانی این کتاب را تحت عنوان الروضة البهیة شرح نموده است. این احاطه و تسلط فراوان او را بر فقه که مادر تمام علوم اسلامی است نشان میدهد.
مرحوم شهید اول هنگامی که در حله به محضر فخر المحققین رسید، فخر المحققین برای او اجازهای نوشت و او را اعلم ولد بنیآدم، الامام الاعلم خواند. حال آیا ولادت ایشان در 724 بوده یا در 734؟ برخی معتقدند که تاریخ ولادت او 734 بوده است و او در 27 سالگی توانسته چنان موقعیت عظیمی به دست آورد که استادش فخر المحققین در مقابل علوم و شخصیت وی انگشت تعجب به دهان بگیرد و او را افقه ولد آدم در مشارق و مغارب بداند. جناب شهید اول در بسیاری از شهرها، پای دروس بسیاری از استادان از علمای شیعه و سنی نشسته و کسب فیض کرده است.
رویکرد مرحوم شهید در تقریب مذاهب چگونه بود؟
مرحوم شهید اول، اساتید بسیاری داشته است. شهید، خود در اجازهاش به ابنخازن میگوید: من مصنفات و مرویات چهل تن از علمای مکه و مدینه و بغداد و دمشق و بیتالمقدس و مقام خلیل را از آنان روایت میکنم. جناب شهید اول هنگامیکه 21 سال داشت، یعنی در سال 755، از عراق خارج شد و به منظور دیدار سایر علمای اسلامی اعم از شیعه و سنی به سیر پرداخت و در مصر، فلسطین، سوریه مکه و مدینه از محضر بسیاری از علمای فریقین بهره گرفت. مثلاً در شهر مدینه منوره خدمت قاضی محلی از علمای نامدار شیعه رسید که ساکن در مدینه بود.
در سال 768 در دمشق، خدمت قطبالدین رازی رسید. قطبالدین رازی از علمای شیعه بود اما چنان تقیه میکرد که کسی به شیعه بودن او پی نبرد.
در همان دمشق، میبینیم که خدمت قاضی برهانالدین ابن جماعة، عالم مالکی آن روز و همانطور قاضی شافعی دمشق، خدمت آنها رفت و از آنها اخذ علم کرد همانطور که بعداً به فتوای این دو نفر به شهادت رسید. قبلاً شاگرد این دو بود؛ اما بعدها، این دو فتوا به وجوب قتل آن بزرگوار دادند و او را به شهادت رساندند. مرحوم شهید در اخذ علم فرقی در مذهب نمیگذاشت.
اینطور نبود که فقط از علمای شیعه اخذ روایت و اخذ علم نماید و این رویه و سجیه و سیرهی سایر علما هم بوده است. از قدیم چنین بوده است. شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی، شیخ طوسی، تمام علمای قدیم ما با علمای اهل سنت، رفتوآمد میکردند و تفاوت مذهبی مانع اخذ علم از آنان نمیشد. ازجمله آنها شهید اول است که بسیاری از علمای بلاد را دیده و از آنان اخذ علم نموده است.
دلیل شهادت ایشان چه بود؟
در زمان شهید اول، یک فتنه مذهبی در منطقه شامات و جبل عامل، اتفاق افتاد. شخصی به نام یالوشی که ظاهراً از شاگردان خود شهید بوده، یک مذهبی پدید آورد و شهید اول در مقابل او سخت ایستاد. شخصی به نام یوسف بن یحیی که از پیروان محمد یالوشی بود متوجه شد وجود شهید مانع پیشرفت کار آنهاست و چون احساس کرد که جناب شهید درصدد است بر ضد او و پیروانش اقدامی به عمل آورد، پیشدستی کرد و توماری مشتمل بر اباطیل و اتهامهای فراوان به عنوان فتاوای شهید اول، تنظیم نمود و هفتاد نفر از پیروانش بر آن گواهی کردند. سپس به علمای اهل سنت شام نشان داد و حدود هزار نفر دیگر نیز ذیل این طومار را امضا کردند.
از جمله تهمتهایی که به شهید زدند این بود که گفتند ایشان قائل به حلیت شراب و زنا است و تمام فروع دین را تعطیل نموده است و با این اتهامها جناب شهید اول را محکوم کردند. مثلاً او را متهم به مذهب نُصَیریه (مذهب غلات و علی اللهیهای کنونی) کردند. سپس شهید اول را دستگیر کردند و او را پیش ابن جماعه آوردند. او دستور داد شهید را حبس کردند و بعد از یک سال حبس او را از قلعه دمشق بیرون آوردند و دستور دادند که گردنش را بزنند و او را بر دار کشیدند و سپس بدنش را آتش زدند و خاکسترش را هم بر باد دادند.
خصوصیات زمانه مرحوم شهید چگونه بود؟
در زمان شهید، عدهای از سلاطین ایوبی در شام حکمرانی میکردند. در زمان شهید اول، شخصی به نام دیدمور از جانب ملک ظاهر برقوع از ممالیک تراکسه مصر بر دمشق حکومت داشت؛ یعنی شام در تحت تصرف ایوبیان و ملک ظاهر برقوع و بالاخره مخالفین در شام حکومت داشتند. شام همیشه پایگاه امویان بوده است و قبل از شهید اول هم چند نفر دیگر در همان شام، به شهادت رسیده بودند. کسانی مانند حسن بن محمد سکاکینی و همینطور علی بن ابی الفضل حلبی، این دو بزرگوار قبل از شهید اول در شام به شهادت رسیده بودند. همچنین محمود بن ابراهیم شیرازی که او را هم در جمادیالآخر سال 766 پس از شهید به شهادت رساندند؛ یعنی در این چند سال، شام، شاهد شهادت بسیاری از علمای شیعه بود و آنها نمیتوانستند غیر از مذهب اهل خلاف را تحمل کنند. لذا هر کس را که ادعا میشد رافضی است بلافاصله به جرم رفض و به تهمت رفض، او را میگرفتند و به شهادت میرساندند.
ویژگیهای اخلاقی و علمی مرحوم شهید چه بوده است؟
همانطور که میدانید شهید اول به عنوان یکی از علمای طراز اول از علما و بزرگان شیعه در طول این هفت قرن، مطرح بوده است. پایان عمر وی بنا بر قول مشهور در 52 سالگی بوده است. برخی او را افقه فقهای اولین و آخرین دانستهاند و این به خاطر احاطه فراوانی است که ایشان بر فقه داشته است. مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و بسیاری از علمای دیگر، شهید اول را حتی از علمایی مثل مرحوم محقق و شهید ثانی برتر شمردهاند.
یکی از ویژگیهای شهید اول این است که کتابهای فقهی زیادی به رشته تحریر درآورد و ایشان تحت نظر و حبس بود که یک دوره فقه از اول طهارت تا آخر دیات، تحت عنوان لمعه را از حفظ و بدون دسترسی به منابع و مصادر به نگارش درآورده است و مرحوم شهید ثانی این کتاب را تحت عنوان الروضة البهیة شرح نموده است. این احاطه و تسلط فراوان او را بر فقه که مادر تمام علوم اسلامی است نشان میدهد.
مرحوم شهید اول هنگامی
رویکرد مرحوم شهید در تقریب مذاهب چگونه بود؟
مرحوم شهید اول، اساتید بسیاری داشته است. شهید، خود در اجازهاش به ابنخازن میگوید: من مصنفات و مرویات چهل تن از علمای مکه و مدینه و بغداد و دمشق و بیتالمقدس و مقام خلیل را از آنان روایت میکنم. جناب شهید اول هنگامیکه 21 سال داشت، یعنی در سال 755، از عراق خارج شد و به منظور دیدار سایر علمای اسلامی اعم از شیعه و سنی به سیر پرداخت و در مصر، فلسطین، سوریه مکه و مدینه از محضر بسیاری از علمای فریقین بهره گرفت. مثلاً در شهر مدینه منوره خدمت قاضی محلی از علمای نامدار شیعه رسید که ساکن در مدینه بود.
در سال 768 در دمشق، خدمت قطبالدین رازی رسید. قطبالدین رازی از علمای شیعه بود اما چنان تقیه میکرد که کسی به شیعه بودن او پی نبرد.
در همان دمشق، میبینیم که خدمت قاضی برهانالدین ابن جماعة، عالم مالکی آن روز و همانطور قاضی شافعی دمشق، خدمت
اینطور نبود که فقط از علمای شیعه اخذ روایت و اخذ علم نماید و این رویه و سجیه و سیرهی سایر علما هم بوده است. از قدیم چنین بوده است. شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی، شیخ طوسی، تمام علمای قدیم ما با علمای اهل سنت، رفتوآمد میکردند و تفاوت مذهبی مانع اخذ علم از آنان نمیشد. ازجمله آنها شهید اول است که بسیاری از علمای بلاد را دیده و از آنان اخذ علم نموده است.
دلیل شهادت ایشان چه بود؟
در زمان شهید اول، یک فتنه مذهبی در منطقه شامات و جبل عامل، اتفاق افتاد. شخصی به نام یالوشی که ظاهراً از شاگردان خود شهید بوده، یک مذهبی پدید آورد و شهید اول در مقابل او سخت ایستاد. شخصی به نام یوسف بن یحیی که از پیروان محمد یالوشی بود متوجه شد وجود شهید مانع پیشرفت کار آنهاست و چون احساس کرد که جناب شهید درصدد است بر ضد او و پیروانش اقدامی به عمل آورد، پیشدستی کرد و توماری مشتمل بر اباطیل و اتهامهای فراوان به عنوان فتاوای شهید اول، تنظیم نمود و هفتاد نفر از پیروانش بر آن گواهی کردند. سپس به علمای اهل سنت شام نشان داد و حدود هزار نفر دیگر نیز ذیل این طومار را امضا کردند.
از جمله تهمتهایی که به شهید زدند این بود که گفتند ایشان قائل
خصوصیات زمانه مرحوم شهید چگونه بود؟
در زمان شهید، عدهای از سلاطین ایوبی در شام حکمرانی میکردند. در زمان شهید اول، شخصی به نام دیدمور از جانب ملک ظاهر برقوع از ممالیک تراکسه مصر بر دمشق حکومت داشت؛ یعنی شام در تحت تصرف ایوبیان و ملک ظاهر برقوع و بالاخره مخالفین در شام حکومت داشتند. شام همیشه پایگاه امویان بوده است و قبل از شهید اول هم چند نفر دیگر در همان شام، به شهادت رسیده بودند. کسانی مانند حسن بن محمد سکاکینی و همینطور علی بن ابی الفضل حلبی، این دو بزرگوار قبل از شهید اول در شام به شهادت رسیده بودند. همچنین محمود بن ابراهیم شیرازی که او را هم در جمادیالآخر سال 766 پس از شهید به شهادت رساندند؛ یعنی در این چند سال، شام، شاهد شهادت بسیاری از علمای شیعه بود و آنها نمیتوانستند غیر از مذهب اهل خلاف را تحمل کنند. لذا هر کس را که ادعا میشد رافضی است بلافاصله به جرم رفض و به تهمت رفض، او را میگرفتند و به شهادت میرساندند.