پژوهشگر حوزه علمیه خراسان در گفتگوی اختصاصی با رضوی:
امام رضا(ع)، پیشتاز گفتگوی بین ادیان بودند/ مرحوم واعظ زاده، وحدت را به معنای تغییر مذهب نمیدانست
سرویس معرفت/ مناظرات و ارتباطات فراوان امام هشتم با علمای سایر مذاهب، ایشان را در زمره بزرگترین منادیان تقریب مذاهب و ادیان قرار داده است. در این رابطه، حجتالاسلام حسن طالبیان شریف، محقق و پژوهشگر حوزه و صاحب کتاب «احیاگر حوزهی خراسان» در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری رضوی، به نکات قابلتوجهی در رابطه با وحدت ادیان از منظر امام هشتم اشاره کرد. به باور طالبیان، باید امام رضا (ع) را امام گفتگو خواند. مشروح گفتگو به شرح زیر است.
امروز برای وحدت شیعه و سنی و بهطورکلی ادیان، چه باید کرد؟ آیا تلاشهای صورت گرفته پس از انقلاب نتیجهبخش بوده است؟
بحث وحدت بین شیعه و سنی بحث مهمی است که باید به آن توجه خاصی بشود. اوّل باید بدانیم معنای وحدت چیست؟ از استاد واعظ زاده خراسانی که رئیس مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی و اجلاس وحدت اسلامی بودند، سؤال کردم منظورتان از وحدت چیست؟ فرمودند: وحدت این نیست که شیعه، سنی بشود و سنی، شیعه بشود؛ که چنین کاری شدنی هم نیست. بلکه شیعه عقاید خودش را دارد، سنی هم عقاید خودش را دارد و مراد از وحدت، وحدت سیاسی است.
مسلمانها در برابر کفار باهم اتحاد سیاسی داشته باشند که اگر کفار خواستند به یک کشور مسلمان حمله کنند، مسلمانها در برابر کفار باهم متحد باشند؛ نه در برابر هم یک جمعیت واحدی باشند.
معنای دیگر وحدت، اتحاد مسلمانها در برابر کفر، ازلحاظ اعتقادی است. چون بهحسب ظاهر مسلمانها اشتراکاتی در اعتقادات دارند. اعتقاد به خدا دارند، اعتقاد به پیغمبر دارند، اعتقاد به نبوت انبیاء دارند، اعتقاد به قرآن دارند، اعتقاد به قبله دارند، اصل نماز، روزه، حج و بسیاری از مسائل فقهی را قبول دارند. حال، اگر کفار خواستند، ریشههای اعتقادات اصل اسلام را بزدند، مسلمانها باید در برابر هم متحد بشوند و باهم، از خدا و قرآن و پیامبران الهی دفاع کنند. این هم معنای دوم وحدت است که مورد تائید است. معنای دیگر وحدت این است؛ که در جلساتی که بهعنوان تقریب برگزار میشود، شیعه و سنی بنشینند و با مبانی همدیگر آشنا بشوند.
ممکن است در ذهن اهل سنت این باشد که شیعیان به قرآن اعتقاد ندارند، قرآنشان تحریفشده است. قرآنی که بین تمام مسلمانها هست، با قرآن شیعیان فرق دارد. درحالیکه قرآن شیعیان همان قرآن سایر مسلمانها است. کتابهای قرآن که بین شیعه تلاوت میشود، تدریس میشود همان قرآنی است که در عربستان پخش میشود، در میان اهل سنت هست و منتشر میشود. قرآن یکی است.
بعضی از اهل سنّت ادعا کردند که شیعیان وقتی نماز میخوانند، روی بت سجده میکنند. درحالیکه روی خاک است. شیعه، به خاک سجده میکند. بعضی از اهل سنّت هم شاید فکر کنند شیعیان، نماز نمیخوانند یا بعد از نمازخواندن، سه مرتبه میگویند: خان الامین، خان الامین، خان الامین؛ یعنی العیاذ بالله، جبرئیل در نزول وحی بر پیغمبر گرامی اسلام، صلیالله علیه و آله، خیانت کرد. (نعوذبالله). درحالیکه این حرفها صحت ندارد.
مثلاً برخی از وهابیون قائلاند، شیعیان، اعتقاد به خدایی اهلبیت دارند. یا مثلاً در توسلاتشان به اهلبیت، اینها را مستقل بدانند. این حرفها اشتباه است و شیعه چنین چیزی را ندارد و اهلبیت هم از این عقاید بیزار و متنفر هستند.
وقتیکه علمای دو مذهب، کنار همدیگر بنشینند و مبانی همدیگر را بیان کنند، بسیاری از شبهات، دفع میشود. تاریخچهشان را برای همدیگر بگویند که مذهب شیعه از کجا آغاز شده است و این مکتب، به دستور پیامبر صلیالله علیه و آله به وجود آمده که فرمودند بعد از شهادتشان به امیرالمؤمنین علیهالسلام مراجعه کنند، بعد به امام حسن، امام حسین، در غدیر خم و در موارد متعدد گفتهشده است. در این صورت، بعضیها دیگر نمیتوانند مدعی بشوند که شیعه ساختگی به دست یک یهودی است و یا این مسائلی که بعدها به وجود آمده است، از بین میرود.
اهل سنت، باید اعتقادات شیعه را از خود شیعه بشنوند. مبانی شیعه، فقه شیعه، مذهب شیعه را از خود شیعه بشنوند. همچنین در این جلسات علمی که بین علما برگزار میشود، شیعه هم نظرات اهل سنت را از خودشان بگیرند. ممکن است بعضی از نسبتهای ناروایی هم که به اهل سنّت داده میشود، درست نبوده باشد، شبهاتی باشد. اینها بنشینند باهم دیگر صحبت کنند، روی اشتراکاتی که دارند بحث بشود و مواردی هم که اختلاف دارند، مستند و علمی شناخته و شناسانده بشود.
استاد واعظ زاده میفرمودند ما احادیث مشترک زیادی بین شیعه و سنی داریم که در این رابطه تحقیقاتی صورت گرفته و نزدیک به چندین جلد شده است. ایشان میفرمودند: در ابواب فقهی نزدیک ۹۰ درصد عناوین ابواب فقهی، در فروع فقهی مذهبی، در کتب شیعه و سنی عناوینش یکی است. حالا اینکه ما با اهل سنّت، در مواردی، اختلاف داریم، در اصل خدا که اختلاف نداریم. در اصل اینکه پیامبر اسلام از جانب خداست اختلافی نداریم. اینها باید بحث بشود و روشن بشود.
مرحوم واعظ زاده یکی دیگر از معانی وحدت را تنشزدایی عنوان میکردند. اگر ما در اعتقادات، اختلاف مبنا داریم یا اختلاف فقهی داریم، اینها را به جامعه نکشانیم و سرایت ندهیم و تحریک نکنیم.
مبانی هر یک از اهل سنّت و شیعه، سر جای خودش محفوظ است. قرار نیست ایجاد اختلاف بکنیم و این اختلافات را به جامعه بکشانیم تا دعوا، جنگ، ستیز و زدوخورد بشود. باید این مباحث را کنترل کنیم. اختلاف شیعه و سنی مشخص است، مبانیشان مشخص است، در اصول و مذهب باهم اختلاف دارند. مثلاً ممکن است در بحث نبوت، اختلاف، داشته باشد، ما پیغمبر صلیالله علیه و آله را عصمت کامل بدانیم، ولی آنها، حضرت را فقط، در دریافت وحی و ابلاغ وحی، معصوم بدانند.
اینها سر جای خودش محفوظ ولی یک نکته هم اینجا هست. میفرمایند در این مجالسی که بهعنوان تقریب، برگزار میشود، زمینه گفتوگوی علمی هم هست. شیعه ادلهی خودش را بهصورت مستند و علمی ارائه میدهد. اهل سنت هم ادلهی خودش را ارائه میدهد. سپس بررسی میکنیم اگر ادله شما درست بود، قانعکنندهتر بود، ما ممکن است در تحقیق به این نتیجه برسیم که تغییر عقیده بدهیم. اگر کسی خواست میتواند مبنایش را عوض کند؛ و الا که بر نظر خودش هست.
لذا باید بدانیم، معنای وحدت این است. معنای وحدت اسلامی، این است و هیچ اشکالی هم ندارد که شیعه در مبانی خودش باشد، سنی هم در مبانی خودش باشد. اختلاف آراء در مبانی اعتقادی، در فروع و مسائل محفوظ است. ولی تنشزدایی نشود، کار به تشنج در جامعه کشیده نشود. بحثهای علمی شیعه هم مستند است، حرفهایی که میزند مستند به کلام رسولالله صلیالله علیه و آله است، کلام شیعه مستند به حدیث غدیر خم، حدیث منزلت و حدیث ثقلین است. آیات زیادی از قرآن است که تفسیر به اهلبیت، میشود. «أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ» آیه «إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا» و آیات مختلفی مثل «أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ».
شیعه هم ادله خودش را دارد، مستحکم هم هست. ادلهاش هم روشن و واضح است.
تلاشهای امام رضا (ع) برای وحدت را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا میتوان مبنای امام رضا (ع) در برخورد با سایر مذاهب را بر گفتگو دانست و ایشان را امام گفتگو دانست؟
امام رضا علیهالسلام هم به این نکات توجه داشتند و در بحثهایی که در مرو داشتند، گفتوگوهایی که مناظراتی که حضرت با ادیان مختلف داشتند، با یهودیها، با مسیحیان، با علمای اهل سنت، همه اینها را لحاظ کردند و در مناظرات، از اصل اسلام، در برابر غیرمسلمانها دفاع کردند. با علمای یهود، با علمای مسیحی، با علمای صابئین، با کمونیستها مناظره کردند. اوّل اصل اسلام را اثبات کردند و از کتاب تورات، بر نبوت پیامبر اسلام دلیل آوردند. از انجیل حضرت عیسی بر نبوت حضرت عیسی و بر نبوت پیامبر اسلام و حقانیت اسلام مطلب آوردند و اصل اتحاد اسلامی و اعتقاد اسلامی را جا انداختند.
با علمای اهل سنت هم که در بحث و گفتوگوی علمی با حضرت، حاضر میشدند، امام رضا علیهالسلام مستدل و علمی، امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام و حقانیت خودشان را به اثبات رساندند.
شیوه برخورد امام رضا با متدینان به سایر ادیان، چگونه بود و چه آثاری را به دنبال داشت؟
در برابر کفار، از اصل اسلام دفاع کردند، در برابر اهل سنت و علمای اهل سنت مبنای خودشان را بیان کردند، ادله خودشان را گفتند. امام رضا علیهالسلام را در بحث علمی، میتوان، امام گفتوگو خطاب کرد و پیشوای کسانی که میتوانند، باعث اتحاد بین ادیان بشوند. از نظر گفتوگوی علمی بین مذاهب، روش حضرت با عموم مردم، با صاحبان ادیان و مذاهب، بر مبنای اخلاق اسلامی، مدارا، حلم و احترام به شخصیت صاحبان نظر مختلف بوده است و سپس، حضرت، احتجاج و استدلال علمی با صاحبان ادیان مختلف و فرق مختلف اسلامی را سرلوحهی کار خود قراردادند.
نتیجه تلاشهای این امام برای وحدت چگونه بود؟
در مناظراتی که در مرو، مأمون، به برگزاری این مناظرات پرداخت که بهحساب خودش میخواست امام رضا علیهالسلام را محکوم کند و از چشمها بیندازد، صاحبان ادیان مختلف، علمای مختلف را جمعآوری کرد. علمای بزرگ یهود، مسیحیت، صابئین، اهل سنت را دعوت کرد تا وجهه امام رضا را در بین مردم بشکند. امام رضا علیهالسلام در این گفتوگوهای علمی بهراستی از حقانیت اسلام و نبوت رسول خدا و قرآن دفاع کردند و نتیجهی این مناظرات، اثبات حقانیت امام رضا علیهالسلام و انتشارش در میان صاحبان ادیان مختلف شد و یهودیها بهحقانیت اسلام اقرار کردند.
برای علمای مسیحی حقانیت اسلام، محرز شد. صابئین و آنهایی که انکار خدا میکردند و در برابر امام رضا علیهالسلام، به عجز آمدند و حق برایشان روشن شد؛ و علمای اهل سنت هم از نظر علمی برایشان در حقانیت امام رضا علیهالسلام بهعنوان امام، شبههای باقی نماند و اینکه رسول خدا، امام و حجتی را بعد از خودشان از جانب خدا نصب و تعیین کرده بودند را پذیرفتند.
نتیجهی بحثهای علمی امام رضا علیهالسلام، در بزرگترین مجامع علمی دنیای آن روز مسلمین اثبات حقانیت اسلام، قرآن و اهلبیت و امامت اهلبیت علیهمالسلام شد.
در پایان اگر نکتهای مدنظرتان هست بفرمایید.
در نیشابور هم که حضرت، حدیث سلسله الذهب را مطرح فرمودند. نوع محدّثین و علمایی که آن روز در نیشابور بودند، از اهل سنت بودند. وجههی علمی امام رضا علیهالسلام، در بین مسلمین آنقدر واضح و آشکار بود که بهعنوان یک عالم و فقیه و محدث و شخصیت برجسته اسلامی بین همه مسلمین، مطرح بودند. لذا وقتی به نیشابور رسیدند، دانشمندان اهل سنت موقعیت علمی امام رضا را میدانستند و لذا از حضرت خواهش کردند که حدیثی از رسول خدا برای آنها بخوانند. حضرت هم حدیث سلسله الذهب را خواندند و سندش را به رسول خدا رساندند. فرمودند: «من قال لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» بعد حضرت فرمودند: بشروطها شرط پذیرش لا اله الا الله این است که اعتقاد به امامت و ولایت من امام رضا داشته باشید. اینجا حضرت بذر تشیع را هم در میان اهل سنت منتشر کردند و خودشان را بهعنوان حجت خدا معرفی کردند. اگر کسی اهل حق باشد و لجاج و عناد و تعصب بیجا نداشته باشد، در بحثهای علمی و گفتوگوهای علمی بهحق میرسد؛ و اگر هم عناد ورزید، خودش در روز قیامت مؤاخذه خواهد شد و مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت؛ اما در این دنیا بهحسب ظاهر ما با تمام فرق اسلامی، با سلوک اخلاقی و اسلامی برخورد میکنیم و همین سیرهای بوده که اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام اتخاذ کرده بودند.
نکتهای که قابلذکر است که این است که به نظر من اکثریت اهل سنت از کسانی هستند که فرمایشات اهلبیت عصمت و طهارت به آنها نرسیده است.
ادلهای که امامت اهلبیت را از رسول خدا ثابت میکند مثل حدیث منزلت، حدیث ثقلین، اینها برای عموم مردم اهل سنت جا نیفتاده است. علتش هم این است که این احادیث، تبلیغ نشده است. یا موانعی اینجا ایجادشده است. احادیث جعلی که به اینها رسیده، تشخیص را برای اینها کمی مشکل میکند.
و لذا به نظر بنده نوع اهل سنت اگر حق، بهصورت واضح و آشکار به آنها ارائه بشود، از مبانی اهلبیت تبعیت میکنند. امام رضا علیهالسلام فرمودند: اگر مردم (منظورشان نوع اهل سنت هست که ادعای محبت و ارادت به اهلبیت رادارند و زیارت امام رضا میروند و به امام رضا توسل میکنند.) محاسن کلام ما را درک کنند و فرمایشات ما درست به اینها منتقل بشود و از علوم ما واقعاً آگاه بشوند، میپذیرند و پذیرش دارند. به نظرم میرسد که اکثر اینها اهل نجات باشند و جزء مستضعفین فکری باشند که حق به اینها نرسیده است. البته آن دستهای که لجاج و عناد دارند و دشمنی با اهلبیت عصمت و طهارت میکنند، مانند خوارج از بحث خارج هستند.
امروز برای وحدت شیعه و سنی و بهطورکلی ادیان، چه باید کرد؟ آیا تلاشهای صورت گرفته پس از انقلاب نتیجهبخش بوده است؟
بحث وحدت بین شیعه و سنی بحث مهمی است که باید به آن توجه خاصی بشود. اوّل باید بدانیم معنای وحدت چیست؟ از استاد واعظ زاده خراسانی که رئیس مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی و اجلاس وحدت اسلامی بودند، سؤال کردم منظورتان از وحدت چیست؟ فرمودند: وحدت این نیست که شیعه، سنی بشود و سنی، شیعه بشود؛ که چنین کاری شدنی هم نیست. بلکه شیعه عقاید خودش را دارد، سنی هم عقاید خودش را دارد و مراد از وحدت، وحدت سیاسی است.
مسلمانها در برابر کفار باهم اتحاد سیاسی داشته باشند که اگر کفار خواستند به یک کشور مسلمان حمله کنند، مسلمانها در برابر کفار باهم متحد باشند؛ نه در برابر هم یک جمعیت واحدی باشند.
معنای دیگر وحدت، اتحاد مسلمانها در برابر کفر، ازلحاظ اعتقادی است. چون بهحسب ظاهر مسلمانها اشتراکاتی در اعتقادات دارند. اعتقاد به خدا دارند، اعتقاد به پیغمبر دارند، اعتقاد به نبوت انبیاء دارند، اعتقاد به قرآن دارند، اعتقاد به قبله دارند، اصل نماز، روزه، حج و بسیاری از مسائل فقهی را قبول دارند. حال، اگر کفار خواستند، ریشههای اعتقادات اصل اسلام را بزدند، مسلمانها باید در برابر هم متحد بشوند و باهم، از خدا و قرآن و پیامبران الهی دفاع کنند. این هم معنای دوم وحدت است که مورد تائید است. معنای دیگر وحدت این است؛ که در جلساتی که بهعنوان تقریب برگزار میشود، شیعه و سنی بنشینند و با مبانی همدیگر آشنا بشوند.
ممکن است در ذهن اهل سنت این باشد که شیعیان به قرآن اعتقاد ندارند، قرآنشان تحریفشده است. قرآنی که بین تمام مسلمانها هست، با قرآن شیعیان فرق دارد. درحالیکه قرآن شیعیان همان قرآن سایر مسلمانها است. کتابهای قرآن که بین شیعه تلاوت میشود، تدریس میشود همان قرآنی است که در عربستان پخش میشود، در میان اهل سنت هست و منتشر میشود. قرآن یکی است.
بعضی از اهل سنّت ادعا کردند که شیعیان وقتی نماز میخوانند، روی بت سجده میکنند. درحالیکه روی خاک است. شیعه، به خاک سجده میکند. بعضی از اهل سنّت هم شاید فکر کنند شیعیان، نماز نمیخوانند یا بعد از نمازخواندن، سه مرتبه میگویند: خان الامین، خان الامین، خان الامین؛ یعنی العیاذ بالله، جبرئیل در نزول وحی بر پیغمبر گرامی اسلام، صلیالله علیه و آله، خیانت کرد. (نعوذبالله). درحالیکه این حرفها صحت ندارد.
مثلاً برخی از وهابیون قائلاند، شیعیان، اعتقاد به خدایی اهلبیت دارند. یا مثلاً در توسلاتشان به اهلبیت، اینها را مستقل بدانند. این حرفها اشتباه است و شیعه چنین چیزی را ندارد و
وقتیکه علمای دو مذهب، کنار همدیگر بنشینند و مبانی همدیگر را بیان کنند، بسیاری از شبهات، دفع میشود. تاریخچهشان را برای همدیگر بگویند که مذهب شیعه از کجا آغاز شده است و این مکتب، به دستور پیامبر صلیالله علیه و آله به وجود آمده که فرمودند بعد از شهادتشان به امیرالمؤمنین علیهالسلام مراجعه کنند، بعد به امام حسن، امام حسین، در غدیر خم و در موارد متعدد گفتهشده است. در این صورت، بعضیها دیگر نمیتوانند مدعی بشوند که شیعه ساختگی به دست یک یهودی است و یا این مسائلی که بعدها به وجود آمده است، از بین میرود.
اهل سنت، باید اعتقادات شیعه را از خود شیعه بشنوند. مبانی شیعه، فقه شیعه، مذهب شیعه را از خود شیعه بشنوند. همچنین در این جلسات علمی که بین علما برگزار میشود، شیعه هم نظرات اهل سنت را از خودشان بگیرند. ممکن است بعضی از نسبتهای ناروایی هم که به اهل سنّت داده میشود، درست نبوده باشد، شبهاتی باشد. اینها بنشینند باهم دیگر صحبت کنند، روی اشتراکاتی که دارند بحث بشود و مواردی هم که اختلاف دارند، مستند و علمی شناخته و شناسانده بشود.
استاد واعظ زاده میفرمودند ما احادیث مشترک زیادی بین شیعه و سنی داریم که در این رابطه تحقیقاتی صورت گرفته و نزدیک به چندین جلد شده است. ایشان میفرمودند: در ابواب فقهی نزدیک ۹۰ درصد عناوین ابواب فقهی، در فروع فقهی مذهبی، در کتب شیعه و سنی عناوینش یکی است. حالا اینکه ما با اهل سنّت، در مواردی، اختلاف داریم، در اصل خدا که اختلاف نداریم. در اصل اینکه پیامبر اسلام از جانب خداست اختلافی نداریم. اینها باید بحث بشود و روشن بشود.
مرحوم واعظ زاده یکی دیگر از معانی وحدت را تنشزدایی عنوان میکردند. اگر ما در اعتقادات، اختلاف مبنا داریم یا اختلاف فقهی داریم، اینها را به جامعه نکشانیم و سرایت ندهیم و تحریک نکنیم.
مبانی هر یک از اهل سنّت و شیعه، سر جای خودش محفوظ است. قرار نیست ایجاد اختلاف بکنیم و این اختلافات را به جامعه بکشانیم تا دعوا، جنگ، ستیز و زدوخورد بشود. باید این مباحث را کنترل کنیم. اختلاف شیعه و سنی مشخص است، مبانیشان مشخص است، در اصول و مذهب باهم اختلاف دارند. مثلاً ممکن است در بحث نبوت، اختلاف، داشته باشد، ما پیغمبر صلیالله علیه و آله را عصمت کامل بدانیم، ولی آنها، حضرت را فقط، در دریافت وحی و ابلاغ وحی، معصوم بدانند.
اینها سر جای خودش محفوظ ولی یک نکته هم اینجا هست. میفرمایند در این مجالسی که بهعنوان تقریب، برگزار میشود، زمینه گفتوگوی علمی هم هست. شیعه ادلهی خودش را بهصورت مستند و علمی ارائه میدهد. اهل سنت هم ادلهی خودش را ارائه میدهد. سپس بررسی میکنیم اگر ادله شما درست بود، قانعکنندهتر بود، ما ممکن است در تحقیق به این نتیجه برسیم که تغییر عقیده بدهیم. اگر کسی خواست میتواند مبنایش را عوض کند؛ و الا که بر نظر خودش هست.
لذا باید بدانیم، معنای وحدت این است. معنای وحدت اسلامی، این است و هیچ اشکالی هم ندارد که شیعه در مبانی خودش باشد، سنی هم در مبانی خودش باشد. اختلاف آراء در مبانی اعتقادی، در فروع و مسائل محفوظ است. ولی تنشزدایی نشود، کار به تشنج در جامعه
شیعه هم ادله خودش را دارد، مستحکم هم هست. ادلهاش هم روشن و واضح است.
تلاشهای امام رضا (ع) برای وحدت را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا میتوان مبنای امام رضا (ع) در برخورد با سایر مذاهب را بر گفتگو دانست و ایشان را امام گفتگو دانست؟
امام رضا علیهالسلام هم به این نکات توجه داشتند و در بحثهایی که در مرو داشتند، گفتوگوهایی که مناظراتی که حضرت با ادیان مختلف داشتند، با یهودیها، با مسیحیان، با علمای اهل سنت، همه اینها را لحاظ کردند و در مناظرات، از اصل اسلام، در برابر غیرمسلمانها دفاع کردند. با علمای یهود، با علمای مسیحی، با علمای صابئین، با کمونیستها مناظره کردند. اوّل اصل اسلام را اثبات کردند و از کتاب تورات، بر نبوت پیامبر اسلام دلیل آوردند. از انجیل حضرت عیسی بر نبوت حضرت عیسی و بر نبوت پیامبر اسلام و حقانیت اسلام مطلب آوردند و اصل اتحاد اسلامی و اعتقاد اسلامی را جا انداختند.
با علمای اهل سنت هم که در بحث و گفتوگوی علمی با حضرت، حاضر میشدند، امام رضا علیهالسلام مستدل و علمی، امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام و حقانیت خودشان را به اثبات رساندند.
شیوه برخورد امام رضا با متدینان به سایر ادیان، چگونه بود و چه آثاری را به دنبال داشت؟
در برابر کفار، از اصل اسلام دفاع کردند، در برابر اهل سنت و علمای اهل سنت مبنای خودشان را بیان کردند، ادله خودشان را گفتند. امام رضا علیهالسلام را در بحث علمی، میتوان، امام گفتوگو خطاب کرد و پیشوای کسانی که میتوانند، باعث اتحاد بین ادیان بشوند. از نظر گفتوگوی علمی بین مذاهب، روش حضرت با عموم مردم، با صاحبان ادیان و مذاهب، بر مبنای اخلاق اسلامی، مدارا، حلم و احترام به شخصیت صاحبان نظر مختلف بوده است و سپس، حضرت، احتجاج و استدلال علمی با صاحبان ادیان مختلف و فرق مختلف اسلامی را سرلوحهی کار خود قراردادند.
نتیجه تلاشهای این امام برای وحدت چگونه بود؟
در مناظراتی که در مرو، مأمون، به برگزاری این مناظرات پرداخت که بهحساب خودش میخواست امام رضا علیهالسلام را محکوم کند و از چشمها بیندازد، صاحبان ادیان مختلف، علمای مختلف را جمعآوری کرد. علمای بزرگ یهود، مسیحیت، صابئین، اهل سنت را دعوت کرد تا وجهه امام رضا را در بین مردم بشکند. امام رضا علیهالسلام در این گفتوگوهای علمی بهراستی از حقانیت اسلام و نبوت رسول خدا و قرآن دفاع کردند و نتیجهی این مناظرات، اثبات حقانیت امام رضا علیهالسلام و انتشارش در میان صاحبان ادیان مختلف شد و یهودیها بهحقانیت اسلام اقرار کردند.
برای علمای مسیحی حقانیت اسلام، محرز شد. صابئین و آنهایی که
نتیجهی بحثهای علمی امام رضا علیهالسلام، در بزرگترین مجامع علمی دنیای آن روز مسلمین اثبات حقانیت اسلام، قرآن و اهلبیت و امامت اهلبیت علیهمالسلام شد.
در پایان اگر نکتهای مدنظرتان هست بفرمایید.
در نیشابور هم که حضرت، حدیث سلسله الذهب را مطرح فرمودند. نوع محدّثین و علمایی که آن روز در نیشابور بودند، از اهل سنت بودند. وجههی علمی امام رضا علیهالسلام، در بین مسلمین آنقدر واضح و آشکار بود که بهعنوان یک عالم و فقیه و محدث و شخصیت برجسته اسلامی بین همه مسلمین، مطرح بودند. لذا وقتی به نیشابور رسیدند، دانشمندان اهل سنت موقعیت علمی امام رضا را میدانستند و لذا از حضرت خواهش کردند که حدیثی از رسول خدا برای آنها بخوانند. حضرت هم حدیث سلسله الذهب را خواندند و سندش را به رسول خدا رساندند. فرمودند: «من قال لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» بعد حضرت فرمودند: بشروطها شرط پذیرش لا اله الا الله این است که اعتقاد به امامت و ولایت من امام رضا داشته باشید. اینجا حضرت بذر تشیع را هم در میان اهل سنت منتشر کردند و خودشان را بهعنوان حجت خدا معرفی کردند. اگر کسی اهل حق باشد و لجاج و عناد و تعصب بیجا نداشته باشد، در بحثهای علمی و گفتوگوهای علمی بهحق میرسد؛ و اگر هم عناد ورزید، خودش در روز قیامت مؤاخذه خواهد شد و مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت؛ اما در این دنیا بهحسب ظاهر ما با تمام فرق اسلامی، با سلوک اخلاقی و اسلامی برخورد میکنیم و همین سیرهای بوده که اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام اتخاذ کرده بودند.
نکتهای که قابلذکر است که این است که به نظر من اکثریت اهل سنت از کسانی هستند که فرمایشات اهلبیت عصمت و طهارت به آنها نرسیده است.
ادلهای که امامت اهلبیت را از رسول خدا ثابت میکند مثل حدیث منزلت، حدیث ثقلین، اینها برای عموم مردم اهل سنت جا نیفتاده است. علتش هم این است که این احادیث، تبلیغ نشده است. یا موانعی اینجا ایجادشده است. احادیث جعلی که به اینها رسیده، تشخیص را برای اینها کمی مشکل میکند.
و لذا به نظر بنده نوع اهل سنت اگر حق، بهصورت واضح و آشکار به آنها ارائه بشود، از مبانی اهلبیت تبعیت میکنند. امام رضا علیهالسلام فرمودند: اگر مردم (منظورشان نوع اهل سنت هست که ادعای محبت و ارادت به اهلبیت رادارند و زیارت امام رضا میروند و به امام رضا توسل میکنند.) محاسن کلام ما را درک کنند و فرمایشات ما درست به اینها منتقل بشود و از علوم ما واقعاً آگاه بشوند، میپذیرند و پذیرش دارند. به نظرم میرسد که اکثر اینها اهل نجات باشند و جزء مستضعفین فکری باشند که حق به اینها نرسیده است. البته آن دستهای که لجاج و عناد دارند و دشمنی با اهلبیت عصمت و طهارت میکنند، مانند خوارج از بحث خارج هستند.