اين عده از خواص، ديدي را كه امام حسن (عليه السلام) داشتند را دارا نبودند و ميگفتند كه حضرت پول بدهد و عدهاي را بخرد همانگونه كه برخي به امير مؤمنان (عليه السلام) گفتند عدّهاي را بخريد؛ ولي حضرت فرمودند پول بيت المال است. و اينها فكر نميكردند چنين كاري از سوي امام اشكال داشته باشد؛ در حالي كه بيعدالتي و اشرافيگري، خطرش از حكومت معاويه بيشتر است.
سرویس معرفت/ به مناسبت سالروز باشكوهترين نرمش قهرمانانه تاريخ، يعني صلح امام حسن (عليه السلام) در 26 ربيع الأول سال 41 هجري قمري، گفتگويي با حجه الاسلام و المسلمين دكتر غلامحسن مُحرَّمي، مدرس حوزه و عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي و دكتراي تاريخ اسلام انجام دادیم. او در این گفتگو به دلایل مخالفت یاران امام با صلح وی و همچنین نپذیرفتن راههای مختلف مقابله با معاویه از سوی امام (ع) میپردازد. محرمی معتقد است: امام حسن (ع) اگر میخواست به راحتی میتوانست یاران معاویه را بخرد، اما چنین نکرد چون خطر این کار را از خطر حکومت معاویه بیشتر میدانست. مشروح این گفتگو به شرح زیر است.
* چرا امام حسن (عليه السلام) صلح را پذيرفتند؟
حضرت صلح كردند چون ادامه حكومتشان ميسّر نبود البته با لحاظ شرائط امامت. در واقع امام حسن (عليه السلام) ميتوانستند حكومت خود را ادامه بدهند اما با پيشگرفتن سياست معاويه؛ و چنين مدل حكومت كردن، با جايگاه امامت سازگاري نداشت.
نيز اگر در اين ظرف زماني، امام (عليه السلام) صلح نميكردند، اسير ميشدند و دست بسته در اختيار معاويه قرار ميگرفتد و معاويه بر امام منّت ميگذاشت و حضرت را آزاد ميكرد. به اين مطلب در روايات اشاره شده است.
در واقع امام حسن (عليه السلام) با صلحي كه كردند، آب ريختهشده را بخشيدند يعني حكومت را از دست رفته ديدند. البته مردم امام (عليه السلام) را تا آخر عمرشان، خليفه واقعي ميدانستند و موقعيت عالي در بين مردم پيدا نمودند در حالي كه حكومت معاويه منحصر در شام بود و در عراق و حجاز خيلي نفوذ نداشت.
امام (عليه السلام) با اين كار، چشمهاي از امامت خود را نشان دادند و حكومت را واگذار نمودند از اين رو محبوبيت امام بيشتر شد.
نيز به اين نكته بايد اشاره نمود كه افرادي كه در لشكر حضرت بودند، عده كمي از آنها شيعه بودند و برخي به جهت مسائل قبيلگي آمده بودند و عده ديگري براي مسائل دنيوي حضور داشتند و عدهاي هم از خوارج بودند.
معاويه نامههايي را به امام (عليه السلام) برگرداند كه اشراف كوفه به معاويه نوشته بودند كه هر وقت شما اراده كنيد ما امام را تسليم شما ميكنيم.
از سويي قيس بن سعد كه سرپرست سپاه حضرت پس از رفتن عُبيدالله بن عباس به سمت معاويه شد، به امام نامه نوشتند كه پس از رفتن عبيدالله، مردم دسته دسته، به لشكر معاويه ميروند و همين آب ريخته شده بود.
* امام عقل كل است و افضل مردم به شمار ميرود و از همه لحاظ، از جمله شيوه حكومتداري، در سطح بالا است؛ اما چرا مغلوب معاويه شدند؟
اين مسئله به اين جهت بود كه مردم، طالب دنيا بودند و امام اگر به دنياطلبي مردم پاسخ ميگفتند و اگر امام يك دهم بيتقوايي معاويه را در پيش ميگرفتند و با پول به جذب ديگران اقدام ميكردند و با توجه به جايگاه ايشان كه فرزند پيامبر (صلّي الله عليه و آله) بودند، ميتوانستند حكومت خود را ادامه دهند، اما امام (عليه السلام) چنين نكردند به جهت اينكه امامند و معصوم؛ و نميتوانستند خلاف تقوا عمل نمايند.
در زمان اميرمؤمنان (عليه السلام) هم همين مشكل بود و آن حضرت چون به دنبال اجراي عدالت بودند، لذا با عدهاي كه تخلّف ميكردند، برخورد مينمودند و معاويه هم اينگونه افراد را جذب ميكرد و از اين رو اشراف دنياطلب به معاويه روي ميآوردند و وعدههايي به آنها ميداد و اين يكي از مشكلات حكومت اميرمؤمنان (عليه السلام) بود.
بنابراين همانگونه كه اميرمؤمنان (عليه السلام) بر محور اسلام عمل نمودند؛ امام حسن (عليه السلام) هم اینچنين عمل كردند. ريشه اين صلح در دنياطلبي مردم بود.
* به چه علت برخي از خواص، به امام حسن (عليه السلام) در جريان پذيرش صلح اعتراض نمودند؟
اين عده از خواص، ديدي را كه امام حسن (عليه السلام) داشتند را دارا نبودند و ميگفتند كه حضرت پول بدهد و عدهاي را بخرد همانگونه كه برخي به امير مؤمنان (عليه السلام) گفتند عدّهاي را بخريد؛ ولي حضرت فرمودند پول بيت المال است. و اينها فكر نميكردند چنين كاري از سوي امام اشكال داشته باشد؛ در حالي كه بيعدالتي و اشرافيگري، خطرش از حكومت معاويه بيشتر است.
نيز اين خواص نميدانستند كه امامت تنها منحصر به حكومت كردن نيست و اين اعتراضها از آن رو بود كه اينها ميگفتند ما كه هستيم و ميرويم كشته ميشويم. ولي امام براي حفظ اين عدّه معدود شيعه، صلح را پذيرفتند.
اينكه به امام خطاب شد مُذِّل المؤمنين يا اينكه گفته شد روي ما را سياه كردي، ناظر به ظاهر مسائلي بود كه پيش آمد و دوست داشتند حكومت دست حضرت باشد و اين اعتراضها از روي حُبّ بود و اينكه ميدانستند معاويه چه جُرثومهاي است؛ اما امام (عليه السلام)، مصلحت بالاتري را در نظر گرفته بودند.