دکتر ابراهیم فیاض در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری رضوی:
حوزه های علمیه اگر بخواهند در زندگی مردم حضور داشته باشند راهش "مردم شناسی" است
به مناسبت روز دانش مردم شناسی
ضمن تشکر از شما بابت قبول زحمت، لطفاً در ابتدا برای مخاطبین تعریفی از رشته مردم شناسی ارائه بفرمایید تا بعد به نسبت آن با دین و نهاد دینی در ایران بپردازیم.
مردم شناسی یعنی شناخت فرهنگ مردم. خوب البته مردم را ما به گروهی از انسان ها می گوییم که در یک حوزه جغرافیایی خاص و با یک فرهنگ خاص زندگی می کنند. آن چه که در این رشته بسیار مهم است زندگی محوری است. یعنی مردم شناسی به دنبال این موضوع است که انسان ها چگونه زندگی می کنند. و البته زندگی است که فرهنگ را به وجود می آورد. به عبارتی دیگر هرجا مردم هستند یک فرهنگ خاص بلافاصله تولید می شود. چرا که فرهنگ نرم افزار زندگی است و سبب می شود که انسان بتواند زندگی کند.
انسان غرایزی دارد که برایش به شدت مهم هستند. این غرایز قوه محرکه زندگی او را تشکیل داده و حرکت را در زندگی او ایجاد می کنند. البته ما با نگاه دینی یک مقوله دیگری را هم با آن همراه می کنیم که همان فطرت است. این فطرت و غرائز موتور محرکه زندگی انسان است. غرائز برای ارضا شدن و تبدیل شدن به زندگی، تبدیل به فرهنگ می شوند. یعنی فرهنگ است که زمینه ساز ارضا غرائز و به وجود آمدن زندگی است.
اما متأسفانه برخی این مردم شناسی را به انسان شناسی تقلیل می دهند. البته خود غربی ها این کار را کرده اند. چون می خواهند بگویند ما مردم شناسی را برای کسانی بحث می کنیم که اینها آدم های وحشی بوده و تمدن ندارند. جامعه شناسی برای جامعه های متمدن و مردم شناسی برای جوامع غیر متمدن و غیر شهری است. مانند عشایر، قبایل و یا گروه های انسانی در آفریقا.
متأسفانه
اگر الان نگاه کنید می بینید که سال های سال است که کار جامعه شناسی همین است یعنی ایجاد وابستگی ایران به فرهنگ غرب. حتی متأسفانه رشته ارتباطات هم که کم کم جای جامعه شناسی را دارد می گیرد آن هم نوعی غربگرایی در درونش وجود دارد و می گوید که باید به جامعه جهانی و فضای مجازی بپیوندید. و هیچ گاه رهیافت درست و حسابی نسبت به وضعیت ارتباطی ندارد. اما مردم شناسی منتقد است. هم منتقد فضای قدیم جامعه شناسی است و هم فضای جدید ارتباطات. من چون همه این رشته ها را خوانده ام این مسئله را به خوبی مشاهده می کنم.
پس بنابراین کار مردم شناسی در ایران زندگی ایرانی و بعد فرهنگ ایرانی، جغرافیای ایرانی، و در نهایت پویایی فرهنگ ایرانی با توجه به ارتباطات، جامعه و تحولات اقتصادی اجتماعی و سیاسی است.
مردمشناسی چه نسبتی با دین دارد؟
در بعد دینی مردم شناسی به
چه نسبتی میان حوزه و نهادهای دینی ما با مردم شناسی می تواند وجود داشته باشد؟ به عبارتی دیگر نهادهای دینی ما چه استفاده ای می توانند از دانش مردم شناسی داشته باشند.
مهمترین مقوله ای که اهالی دین می توانند از مردمشناسی استفاده کنند این است که خودشان را در چارچوب زندگی مطرح کنند. اگر دین از زندگی جدا باشد خود به خود حذف می شود. الان در بسیاری از موارد دین دارد خود را از زندگی روزمره عقب می کشد. چرا که نتوانسته رابطه اش با زندگی روزمره را تبیین کند. یعنی امروزه بزرگترین دین و حوزه های علمیه، رابطه آنها با زندگی روزمره مردم است. مثلاً الان در مشهد بحث می شود موسیقی داشته باشیم یا نداشته باشیم یا سالهای سال در قم با وجود پارک مخالفت میشد. به همین دلیل هم قم با جمعیت چند میلیونی متأسفانه پارک خیلی کم دارد. یا پردیسان قم اگر بروید میبینید در آن پارک وجود ندارد یا اگر هست خیلی اندک و جزئی است. در حالی که قم یک شهر کویری است و به شدت احتیاچ به باغ و پارک دارد.
این به مسئله به این دلیل است که رابطه زندگی با موسیقی، رابطه
پس اگر دین بخواهد در زندگی رواج پیدا کرده و حوزه های علمیه اگر بخواهند در زندگی مردم دخالت داشته و مردم یک زندگی اخلاقی، پاک و یا به عبارتی دیگر حیات طیبه داشته باشند راهش مردم شناسی است. برای این کار باید به شدت مردم شناسی را مطالعه کنند تا بتوانند همه روابط و ابعاد زندگی روزمره و رابطه آن با دین را بشناسند.
پس حوزه های علمیه باید به شدت به مردمشناسی بپردازند. یکی دیگر از مهمترین موضوعاتی که ارتباطی بنیادی با مردم شناسی پیدا می کند علم کلام است. علم کلام نظام ارتباط دین است با جهان خارج. به همین دلیل در علم کلام دین با مردم شناسی ارتباط پیدا می کند. بحث بعدی در مورد اخلاق است. مهم ترین مبنای عقلانیت هر جامعه اخلاق است. حالا اینکه اخلاق در جامعه های گوناگون، در فرهنگ های مختلف، و در ادیان چه تفاوتهایی با هم داشته و در گذشته، حال و آینده یک جامعه چگونه است به مردم شناسی بر می گردد.
موضوع شناسی فقه بستر دیگر این ارتباط است. مردم شناسی می تواند بزرگ ترین خدمات را به فقه در موضوع شناسی داشته باشد. این ها موضوعاتی است که ضعیف کار شده و حوزه از آن غافل است. متأسفانه سال های سال جامعه شناسیزدگی باعث شد حوزه به طرف جامعه شناسی برود و الان هم این اتفاق دارد در مورد ارتباطات می افتد که آن هم یک غرب گرایی جدید است. یعنی همانگونه که جامعه شناسی یک نوع غرب گرایی شدید بود.
با توجه به اینکه شما هم در دانشگاه بوده و هم تحصیلات حوزوی داشته و حوزه را هم به خوبی می شناسید راهکار به وجود آمدن چنین تعاملی میان مردم شناسی و حوزه های علمیه را چه چیزهایی می دانید؟
اصلش درس خواندن است. مردم شناسی خیلی گسترده، پیچیده و عظیم است. چون به زندگی و فرهنگ پرداخته و به همان میزان که زندگی
بنابراین بحث های مردم شناسی به شدت گسترده بوده و چون گسترده است باید مباحث آن را خوب خواند. الان دانشگاه های اسلامی باید رشته مردم شناسی تأسیس کنند. البته نه به این شیوه که در دانشگاه تهران است. چون الان دانشگاه تهران و کلاً دانشگاه های ما باعث انحطاط مردم شناسی شده اند. به همین دلیل همیشه مردم شناسی علمی عقب مانده تر از جامعه شناسی و ارتباطات بوده است. همین الان در ایران چند دانشگاه رشته مردم شناسی دارند. حتی این رشته در بعضی دانشگاه ها مانند همدان یا یزد تعطیل شد. اصلا دستی وجود دارد تا مردم شناسی را تعطیل کرده و جامعه شناسی و ارتباطات را جایگزین کند. سی سال فوق لیسانس این رشته را داشتیم اما نمی گذاشتند دکتری این رشته تأسیس شود. حتی در گروه مردم شناسی رؤسای گروهی داشتیم که تلاش می کردند دکتری مردم شناسی راه اندازی نشود و ما با اجبار و سختی توانستیم این کار را انجام دهیم. بعد همین ها دانشجویان را تشویق می کردند تا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته و دکتری را آنجا بگیرند و ایرانشناسی را برای آنها افزایش بدهند.
بنابراین مردم شناسی فرهنگ را در بستر خودش بررسی می کند و حوزه ها به شدت از آن غافل هستند. شما یک جا نمی بینید که در حوزه های علمیه و دانشگاههای اسلامی رشته مردم شناسی وجود داشته باشد. اما این مراکز پر از رشته های جامعه شناسی و ارتباطات هستند. دانشگاه باقرالعلوم ارتباطات دارد. دانشگاه آقای مصباح جامعه شناسی دارد. ولی هیچ کدام مردم شناسی را به عنوان یک رشته بنیادی تدریس نمی کنند. این موضوع مانند این است که مهندسی را داریم اما دنبال علوم پایه نیستیم. با این که اساس مهندسی علوم پایه است. اما کشورهایی مثل ما اینگونه هستیم.