۰
تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۳۶
دکتر ابراهیم فیاض در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری رضوی:

حوزه های علمیه اگر بخواهند در زندگی مردم حضور داشته باشند راهش "مردم شناسی" است

به مناسبت روز دانش مردم شناسی
حوزه های علمیه اگر بخواهند در زندگی مردم حضور داشته باشند راهش "مردم شناسی" است
حسن دیانی-سرویس فرهنگ و جامعه/ دکتر ابراهیم فیاض آن­قدر شناخته شده است که نیازی به معرفی ندارد. استاد دانشگاه تهران که دروس دانشگاهی مردم­ شناسی، جامعه­ شناسی و ارتباطات را به صورت آکادمیک خوانده و در فلسفه غرب و اسلامی مطالعات فراوان داشته و صاحب نظر است. از سویی دیگر دروس حوزوی را هم در قم گذرانده و به رشته های گوناگون علوم اسلامی نیز آگاهی دارد. از این رو وی بهترین فرد برای گفت و گو با موضوع «رشته مردم ­شناسی و نسبت آن با دین و نهاد دینی در ایران» است. خبرگزاری رضوی به مناسبت روز مردم­ شناسی به گفتگو با ایشان پرداخته است.  
 
ضمن تشکر از شما بابت قبول زحمت، لطفاً در ابتدا برای مخاطبین تعریفی از رشته مردم­ شناسی ارائه بفرمایید تا بعد به نسبت آن با دین و نهاد دینی در ایران بپردازیم.
مردم شناسی یعنی شناخت فرهنگ مردم. خوب البته مردم را ما به گروهی از انسان­ ها می­ گوییم که در یک حوزه جغرافیایی خاص و با یک فرهنگ خاص زندگی می­ کنند. آن چه که در این رشته بسیار مهم است زندگی محوری است. یعنی مردم شناسی به دنبال این موضوع است که انسان­ ها چگونه زندگی می­ کنند. و البته  زندگی است که فرهنگ را به وجود می­ آورد. به عبارتی دیگر هرجا مردم هستند یک فرهنگ خاص بلافاصله تولید می شود. چرا که فرهنگ نرم افزار زندگی است و سبب می ­شود که انسان بتواند زندگی کند.
انسان غرایزی دارد که برایش به شدت مهم هستند. این غرایز قوه محرکه زندگی او را تشکیل داده و حرکت را در زندگی او ایجاد می­ کنند. البته ما با نگاه دینی یک مقوله دیگری را هم با آن همراه می­ کنیم که همان فطرت است. این فطرت و غرائز موتور محرکه زندگی انسان است. غرائز برای ارضا شدن و تبدیل شدن به زندگی، تبدیل به فرهنگ می شوند. یعنی فرهنگ است که زمینه ­ساز ارضا غرائز و به وجود آمدن زندگی است.
اما متأسفانه برخی این مردم شناسی را به انسان­ شناسی تقلیل می­ دهند. البته خود غربی ­ها این کار را کرده­ اند. چون می­ خواهند بگویند ما مردم شناسی را برای کسانی بحث می کنیم که اینها آدم­ های وحشی بوده و تمدن ندارند. جامعه­ شناسی برای جامعه­ های متمدن و مردم شناسی برای جوامع غیر متمدن و غیر شهری است. مانند عشایر، قبایل و یا گروه های انسانی در آفریقا.
متأسفانه
در ایران هم همین انسان­ شناسی رواج دارد. یعنی کسانی الان در گروه مردم­ شناسی دانشگاه تهران هستند که به مردم شناسی انسان شناسی می گویند تا ما را یک مشت حیوان و انسان­ های بدون جامعه و بدون تمدن مطرح کنند. تقلیل مردم شناسی یعنی اصل غریزه بوده و اصل فرهنگ نیست. در حالی که اصل مردم شناسی تمدن است. آنها که جامعه شناسی محور هستند منظورشان از انسان شناسی، انسان به عنوان یک نوع حیوان است. بعد می­ گویند ما باید برویم به سراغ جامعه­ شناسی، که جامعه­ شناسی ما را به تمدن وارد می­ کند . یک غرب­ گرایی بسیار پیچیده­ ای در زندگی اجتماعی دارند. الان مشکلی که در ایران داریم این است که مردم شناسی توسط خود مردم­ شناسان (که البته مردم ­شناس نبوده و از رشته­ های دیگر به این رشته آمده ­اند) تضعیف می­ شود. از خود دانشگاه تهران کسانی بودند که سعی کردند مردم شناسی را ضعیف کرده و نگذارند دکتری گرفته و همیشه یک حالت جمع آوری اطلاعات و مطالعات برای غربی­ ها داشته باشد. فرانسوی ها در این میان نقش زیادی داشتند. آنها چون به مردم­ شناسی مسلط بودند لذا مردم شناسی را ضعیف کرده و جامعه شناسی را تقویت نمودند. چون در جامعه­ شناسی فرهنگ ایرانی دیده نشده و اگر دیده شود به کار استعمار خودشان می­ خورد و یک نوع استعمار و استثمار فرهنگی و وابستگی به غرب به وجود می­آورد.
اگر الان نگاه کنید می­ بینید که سال­ های سال است که کار جامعه­ شناسی همین است یعنی ایجاد وابستگی ایران به فرهنگ غرب. حتی متأسفانه رشته ارتباطات هم که کم کم جای جامعه­ شناسی را دارد می­ گیرد آن هم نوعی غرب­گرایی در درونش وجود دارد و می گوید که باید به جامعه جهانی و فضای مجازی بپیوندید. و هیچ گاه رهیافت درست و حسابی نسبت به وضعیت ارتباطی ندارد. اما مردم شناسی منتقد است. هم منتقد فضای قدیم جامعه شناسی است و هم فضای جدید ارتباطات. من چون همه این رشته­ ها را خوانده ­ام این مسئله را به خوبی مشاهده می­ کنم.
پس بنابراین کار مردم ­شناسی در ایران زندگی ایرانی و بعد فرهنگ ایرانی، جغرافیای ایرانی، و در نهایت پویایی فرهنگ ایرانی با توجه به ارتباطات، جامعه و تحولات اقتصادی اجتماعی و سیاسی است.
 
مردم­شناسی چه نسبتی با دین دارد؟
در بعد دینی مردم شناسی به
دنبال این است که این دینی که در فرهنگ ما حضور دارد چه نقشی در زندگی ایفا می­ کند. چون عنصر بنیادی برای مردم شناسی در فرهنگ خود دین است. به همین دلیل مردم شناسان به شدت روی دین دقت داشته­ اند. اما مراد آن ها دینی نیست که در کتاب­ هاست بلکه دینی است که در جامعه وجود دارد. یعنی دینی که در فرهنگ تأثیر داشته و آن را متحول می­ کند. به همین دلیل فرهنگ را از راه دین نگاه می کنند. اگر فرهنگی پویا رابطه اش را با دین بررسی می کنند که چگونه این دین باعث قوت آن شده است و اگر فرهنگی دارای بحران بود آن را در دین جستجو می­ کنند. پس یکی از محورهای بزرگ برای بررسی مسائل همین دین است. یعنی اصلا به همین دلیل است که مردم شناسی برعکس جامعه شناسی دین برایش محوریت دارد. در مردم شناسی دین در رابطه با زندگی و فرهنگ و به صورت گسترده و جامع بحث می­ شود. ولی در جامعه شناسی به نهادهای اجتماعی و یا نظم اجتماعی تقلیل داده شده و به همین دلیل هم به لحاظ نظری شکست خورد. به خصوص بعد از انقلاب ایران که دین در جهان به عنوان یک عنصر اثر گذار مطرح شده و با شکست نظریات جامعه شناسی، مردم شناسی برجسته شد.
 
چه نسبتی میان حوزه و نهادهای دینی ما با مردم­ شناسی می­ تواند وجود داشته باشد؟ به عبارتی دیگر نهادهای دینی ما چه استفاده ­ای می­ توانند از دانش مردم­ شناسی داشته باشند.
مهمترین مقوله ­ای که اهالی دین می­ توانند از مردم­شناسی استفاده کنند این است که خودشان را در چارچوب زندگی مطرح کنند. اگر دین از زندگی جدا باشد خود به خود حذف می­ شود. الان در بسیاری از موارد دین دارد خود را از زندگی روزمره عقب می­ کشد. چرا که نتوانسته رابطه­ اش با زندگی روزمره را تبیین کند. یعنی امروزه بزرگترین دین و حوزه­ های علمیه، رابطه آنها با زندگی روزمره مردم است. مثلاً الان در مشهد بحث می ­شود موسیقی داشته باشیم یا نداشته باشیم یا سال­های سال در قم با وجود پارک مخالفت می­شد. به همین دلیل هم قم با جمعیت چند میلیونی متأسفانه پارک خیلی کم دارد. یا پردیسان قم اگر بروید می­بینید در آن پارک وجود ندارد یا اگر هست خیلی اندک و جزئی است. در حالی که قم یک شهر کویری است و به شدت احتیاچ به باغ و پارک دارد.
این به مسئله به این دلیل است که رابطه زندگی با موسیقی، رابطه
زندگی با غذا، رابطه زندگی با مسائل جنسی و غیره تبیین نشده است. بنابراین امروزه بزرگترین مشکل حوزه­ های علمیه رابطه دین و زندگی است که جامعه ­شناسی نمی ­تواند با نهاد اجتماعی آن را تبیین کرده ولی مردم­ شناسی می­ تواند. یعنی می تواند بگوید که تمامی این ابعاد الان در فرهنگ چه جایگاهی داشته و دین در نسبت با آن ها چه کار می­ تواند انجام دهد. این بحث بنیادی متأسفانه هنوز در حوزه های علمیه چندان روشن نیست.
پس اگر دین بخواهد در زندگی رواج پیدا کرده و حوزه ­های علمیه اگر بخواهند در زندگی مردم دخالت داشته و مردم یک زندگی اخلاقی، پاک و یا به عبارتی دیگر حیات طیبه داشته باشند راهش مردم شناسی است. برای این کار باید به شدت مردم شناسی را مطالعه کنند تا بتوانند همه روابط و ابعاد زندگی روزمره و رابطه آن با دین را بشناسند.
پس حوزه های علمیه باید به شدت به مردم­شناسی بپردازند. یکی دیگر از مهمترین موضوعاتی که ارتباطی بنیادی با مردم شناسی پیدا می­ کند علم کلام است. علم کلام نظام ارتباط دین است با جهان خارج. به همین دلیل در علم کلام دین با مردم شناسی ارتباط پیدا می­ کند. بحث بعدی در مورد اخلاق است. مهم ترین مبنای عقلانیت هر جامعه اخلاق است. حالا اینکه اخلاق در جامعه­ های گوناگون، در فرهنگ های مختلف، و در ادیان چه تفاوت­هایی با هم داشته و در گذشته، حال و آینده یک جامعه چگونه است به مردم شناسی بر می گردد.
موضوع شناسی فقه بستر دیگر این ارتباط است. مردم­ شناسی می ­تواند بزرگ ترین خدمات را به فقه در موضوع شناسی داشته باشد. این­ ها موضوعاتی است که ضعیف کار شده و حوزه از آن غافل است. متأسفانه سال­ های سال جامعه­ شناسی­زدگی باعث شد حوزه به طرف جامعه­ شناسی برود و الان هم این اتفاق دارد در مورد ارتباطات می­ افتد که آن هم یک غرب گرایی جدید است. یعنی همان­گونه که جامعه شناسی یک نوع غرب گرایی شدید بود.
 
 
با توجه به اینکه شما هم در دانشگاه بوده و هم تحصیلات حوزوی داشته و حوزه را هم به خوبی می شناسید راهکار به وجود آمدن چنین تعاملی میان مردم­ شناسی و حوزه­ های علمیه را چه چیزهایی می­ دانید؟
اصلش درس خواندن است. مردم­ شناسی خیلی گسترده، پیچیده و عظیم است. چون به زندگی و فرهنگ پرداخته و به همان میزان که زندگی
و فرهنگ پیچیده و گسترده است، مردم شناسی هم به همان میزان گستردگی و پیچیدگی دارد. در همه جای کره زمین زندگی وجود دارد و همه آن ها فرهنگ­ هایی متفاوت با هم دارند. الان مثلا در همین ارتباط میان شیعه و سنی نگاه کنید اولین مقوله اش مقوله مردم شناسی است. چون هزاران گروه اهل تسنن داریم. در کشور خودمان اهل تسنن کردستان با اهل تسنن آذربایجان، خوزستان، فارس، بندر عباس، و سیستان بلوچستان با هم تفاوت فرهنگی دارند. چه برسد به خارج از کشور.
بنابراین بحث های مردم شناسی به شدت گسترده بوده و چون گسترده است باید مباحث آن را خوب خواند. الان دانشگاه­ های اسلامی باید رشته مردم­ شناسی تأسیس کنند. البته نه به این شیوه که در دانشگاه تهران است. چون الان دانشگاه تهران و کلاً دانشگاه های ما باعث انحطاط مردم شناسی شده ­اند. به همین دلیل همیشه مردم ­شناسی علمی عقب مانده­ تر از جامعه شناسی و ارتباطات بوده است. همین الان در ایران چند دانشگاه رشته مردم شناسی دارند. حتی این رشته در بعضی دانشگاه­ ها مانند همدان یا یزد تعطیل شد. اصلا دستی وجود دارد تا مردم شناسی را تعطیل کرده و جامعه­ شناسی و ارتباطات را جایگزین کند. سی سال فوق لیسانس این رشته را داشتیم اما نمی­ گذاشتند دکتری این رشته تأسیس شود. حتی در گروه مردم شناسی رؤسای گروهی داشتیم که تلاش می­ کردند دکتری مردم شناسی راه اندازی نشود و ما با اجبار و سختی توانستیم این کار را انجام دهیم.  بعد همین ­ها دانشجویان را تشویق می­ کردند تا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته و دکتری را آنجا بگیرند و ایران­شناسی را برای آنها افزایش بدهند.
بنابراین مردم شناسی فرهنگ را در بستر خودش بررسی می ­کند و حوزه ها به شدت از آن غافل هستند. شما یک جا نمی بینید که در حوزه­ های علمیه و دانشگاه­های اسلامی رشته مردم شناسی وجود داشته باشد. اما این مراکز پر از رشته­ های جامعه­ شناسی و ارتباطات هستند. دانشگاه باقرالعلوم ارتباطات دارد. دانشگاه آقای مصباح جامعه شناسی دارد. ولی هیچ کدام مرد­م شناسی را به عنوان یک رشته بنیادی تدریس نمی ­کنند. این موضوع مانند این است که مهندسی را داریم اما دنبال علوم پایه نیستیم. با این که اساس مهندسی علوم پایه است. اما کشورهایی مثل ما اینگونه هستیم.
https://www.razavi.news/vdcfetdy.w6devagiiw.html
razavi.news/vdcfetdy.w6devagiiw.html
کد مطلب ۱۷۵۶۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما