شاعر مهاجر افغانستاني در گفتگو با فرهنگ رضوی:
پیشینه سرودههای آیینی و رضوی در افغانستان/ در افغانستان امروز، شاعر آیینی مظلوم است
به عنوان سوال نخست میخواستم کمی از حالوهوای اشعار مهاجران افغانستاني بفرمایید. با توجه به آنکه شاید آن غربتی را که امام رضا (ع) در ایران تجربه کردهاند، مهاجران افغانستاني به دلیل تجربه دوری از وطن، بهتر درک کنند. نظر شما در این خصوص چیست و اصولا این حس غربت در اشعار رضوی شاعران افغانستاني تا چه حد انعکاس پیدا کرده است؟
اگر بخواهیم با سرودههاي رضوی شاعران مهاجرمان به شکل آماری برخورد کنیم و آنها را از این لحاظ مورد کنکاش قرار دهیم، غربت در این آثار نمود پررنگ و برجستهای دارد. آنها اغلب با خطاب قرار دادن امام رضا (ع)، به ابعاد مختلف زندگی خودشان اشاره دارند. در واقع مشكلات اجتماعي و شخصي ناشي از آوارگي كه با آن دست و پنجه نرم ميكنند و تنهايي و اندوهي كه با دوري از موطن در جان اين شاعران رخنه كرده است، بيشترين ميزان حضور را در اشعار رضوي اين شاعران داراست كه معمولا به شكل گفتگو با امام رضا (ع) اجرا شدهاند.
با توجه به آنکه خود شما ساکن مشهد مقدس هستید، شعر شاعران مجاور و اهل خراسان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در سالهای گذشته شاهد برگزاری جشنوارههای مختلفی با موضوع امام رضا(ع) از سوی شهرستانهای گوناگون ایران بودهایم و انصافا بعضي شاعران از شهرهای بسیار دور در این خصوص شعرهاي ماندگار و خوبی سرودهاند. خراسان نیز به علت در جوار امام بودن و به دلیل آنکه در سالهای اخیر، کانون جشنوارههای مختلف رضوی بوده است، در رشد شعر رضوي، همواره موثر واقع شده است. بهطوريكه شايد در اين استان با موضوع امام رضا (ع)، سرودههاي بيشتر و بهتري را شاهد بودهايم. اصلا نفس بودن در مشهد توانسته به عنوان یک پشتوانه موثر به شکلگیری تجربیات شخصیتر نسبت به زيارت امام رضا (ع) منجر شود و بار عاطفي قويتري در شعر ايجاد كند.
يعني دوري شاعران از مشهد مقدس بر شعر رضوي تاثيرگذار بوده است؟
چندان نمیتوانم فاصله را در شاعرانگی مهم تلقی کنم. این مسئله تاثیرگذار است اما نه آنقدر که بتوان به عنوان یک مساله جدي در نظرش گرفت. من اين موضوع را در کیفیت شعر رضوی دخیل نمیدانم. چون اینجا بحث عقیده و باور مذهبي مطرح است و مسئله بُعد مکان نمیتواند در آن موثر باشد. بله. حتی برخی معتقدند شاعرانی که نسبت به مشهد فاصله بیشتری دارند گاها به دلیل تجربه غربت، در شعرشان درک بیشتری نسبت به امام وجود دارد. همين طور است كه فرموديد. گاهي بعد مكان، حالوهوای این اشعار را دگرگونهتر مي كند و چهبسا بار عاطفي بیشتری به شعرهای آنان ميبخشد. چون مشرف شدن به حرم امام رضا (ع) هنوز براي خيليها در حد يك آرزوست. بهخصوص که برای آن نیاز به توان مالی و سپری کردن مراحلی باشد.
شعر آیینی معاصر افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟ مقصودم شعر شاعران مقیم افغانستان و همچنین شاعران مهاجر افغان در ایران است.
تلاشهای ارزندهاي انجام پذیرفته تا جریانی تحت عنوان شعر آیینی در افغانستان
پس میفرمایید شعر آیینی افغانستان به عنوان یک جریان مستقل هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده، درست است؟
بله، هنوز زمان آن نرسيده که ما بخواهیم این عنوان را به جریانی نسبت بدهیم که توسط تعدادي از شاعران جوان افغانستان و بيشتر در مهاجرت شکل گرفته است. واقعیت این است که پس از جریان یازده سپتامبر و یکسری اتفاقات سیاسی پس از آن، جامعه ادبي افغانستان، درگیر نوانديشيهايي شده است. يك نوع روشنفکری که روزبهروز هم پررنگتر میشود و در مقابلش باورهاي مذهبی کمرنگتر. ما شاعران زیادی را داریم که امروز به مسائل، با نگاهی بسیار غربي مینگرند و اين به مرور آنها را روبهروی مذهب قرار ميدهد. در چنین وضعیتی، اگر یک شاعر جوان بخواهد شعر آیینی بسراید، طبیعتا این رویکرد او را در فضاهاي ادبي موجود، مظلوم نگاه خواهد داشت و ترغيب ديگران را هم به این سمتوسو دشوار خواهد كرد. با همه اينها، باید بگویم كه ما در شهرهای مختلف افغانستان، شاعرانی را داریم که در موضوعات مذهبی؛ مانند مدح پيامبر(ص)،حضرت علي(ع)، امام حسين(ع)، و واقعه عاشورا و ... شعر میگویند؛ اما در مقايسه با ساير موضوعات اندك هستند. بنابراين اين جريان وجود دارد اما كم رنگ.
با توجه به آنکه در افغانستان، وجه غالب مذهبی را اهل تسنن تشکیل می دهند؛ این جریان روشنفکری در میان کدام گروه بیشتر وجود دارد؟
مقصودم از روشنفکری رايج، يك نوع خط کشیدن دور مذهب است. فرقی ندارد كه فرد روشنفكر از اهالي مذهب تشیع باشد یا تسنن. متاسفانه حضور آمریکا و رسانههای غیر اسلامی فراوان در افغانستان، فضا را برای رشد افکاری فراهم کرده که با مذهب بيگانهاند. رسانهها جوانان ما را با جهانی آشنا مي كنند که چندان به دنياي ذهني اسلامي و فارسي گذشتگان ما نزدیک نباشند. طبیعي است اگر این تشویقها جوانان ما را بفريبد و به آن سمتي گرايششان دهد كه خواست اینگونه رسانههاست. اخیرا وقتی شعرهایي را که از داخل افغانستان به دستم میرسد، میخوانم، از این حیث بسیار میلنگند و دچار خلل هستند.
کمی درباره پیشینه سرودههای آیینی و رضوی در افغانستان بفرمایید.
پيشينه شعر مذهبي در افغانستان به آثار ناصر خسرو و سنايي ميرسد با توجه به سرودههايي كه این شاعران دربارهی اخلاق و عقیده و آموزههای دینی ما و همچنين مدح معصومين داشتهاند. از معاصرين، واصل كابلي، بلبل و شهید سيد اسماعیل بلخی را ميتوانم در اين پيشينه نام ببرم. شهيد بلخي علاوه بر اينكه متفكر و انقلابي مطرح ماست و سالها در زندان بوده ؛ در موضوعات مختلف نيز شعر سروده که از آن جمله اشعار مذهبی ايشان است. از شاعران مهاجر دههی 60 و 70 نیز ما اشخاص مطرحی را داریم که در کنار باقی سوژهها،
نظرتان در خصوص جشنوارههای رضوی که در طی این سالها در ایران برگزار شده و گاها خود شما نیز از برگزیدگان آنها بودهاید، چیست؟ به نظر شما جشنوارهها به عنوان یک حرکت فرهنگی توانسته اند در ترویج و معرفی شعر آیینی و رضوی موثر باشند؟
واقعیت این است که وقتی ما کلمهی جشنواره را به کار میبریم، دو نوع جبههگیری دربارهی آن وجود دارد. یک عده که کلا با جشنواره و شعر جشنوارهای مخالف هستند و فکر میکنند نفس بودن یک جایزه، این الزام را به وجود میآورد که فرد به صورت کوششی دربارۀ موضوع مورد سفارش، شروع به نوشتن کند. اما بعضی از دوستان هم هستند که نگاه مثبتتری دارند. راستش من دربارهی جشنواره های شعر آیینی نگاهم مثبت است و به تجربه میگویم برای خودم جشنواره توفیقی بوده که حدود ده شعر برای امام رضا (ع) بسرایم. آثاری که جزو شعرهای خوب من هم بودهاند. شاید اگر جشنوارهای نبود من در درون خودم آن انگیزه و هیجان لازم را برای سرودن این شعرها نمیيافتم. الان كه دو سالي است جای خالی آن را حس میکنم، دلم میسوزد. چون جشنواره فرصت بسیار خوبیست تا شاعر، گاهی برای خود خلوتی ایجاد کند و با آن موضوعات ارتباطی برقرار کند. گاهي لازم است در سرودن، تلاشی هم صورت گیرد و اين كوشش همیشه به معناي منفي و غيرهنري نيست. این یک مسئله است. مسئله دیگر آنکه موافق بودن با برگزاری جشنوارهها، به معنای نفی آسیبهای موجود در آنها نیست. یکی از آسیبهای منفی جشنواره همین شکلگیری رقابت است. در این رقابتها ممکن است داوری آثار به خوبی انجام نگیرد یا مسائلی از این دست که به دلیل آنکه موضوع، شعر مذهبی است نبايد به روحیهی فرد لطمه بزند. البته برای این مورد گاهی دوستان، ترفندهایی سنجيدهاند. مثلا در بعضي جشنوارهها برای برگزیدگان رتبه قائل نشدند و هشت نفر را به صورت مشترک برگزیده اعلام کردند که این بسیار خوب بود و باعث شد رقابت مثل جشنوارههای دیگر آنقدر شدید نباشد که موجب تخریب رابطهها گردد. يكي ديگر ازآسیبهاي جدی جشنوارهها کمبود اطلاعات شاعر است. در شعر آیینی، ما نمیتوانیم سرسری عمل کنیم و آن نگرشی را داشته باشیم که در یک موضوع مثلا سیاسی و اجتماعی داریم. اینجا الزاما یکسری تکلیف بر دوش شاعر قرار میگیرد. یکی آنکه اگر قرار است در ستایش امام یا پیامبر شعری گفته شود این شعر صرفا برخاسته از احساس خالی و بدون آگاهيهاي لازم ديني و مذهبي نباشد. درواقع ما ملزم میشویم که دانایی خودمان را دربارهی مسائل مربوط به زندگی این بزرگان بالا ببریم. به نظرم وقتی در شعر آیینی به زاویهای از زندگی ائمه اشاره میکنیم این زاویه باید کاملا مستند و دقیق باشد. اما متاسفانه وقتی شعرهای جشنوارههای اخیر را مرور میکنیم خیلی از این لحاظ خالی هستند. شاعران، کممطالعه و بسندهکننده به یکسری فاکتورهایی شدهاند که به شکل کلیشهای در شعر تعریف میشود؛ مثل کلیشههای مربوط به امام رضا(ع).
اگر صحبت ناگفتهای در خصوص شعر آیینی و رضوی و هر آنچه مربوط به این حوزهها میشود، باقی مانده، بفرمایید.
البته موضوع اين بحث به گونه ای است كه مطمئنا با یک ساعت و دو ساعت نمیشود به جمعبندی مناسب رسید. چراکه شعر مذهبی هم مانند خود مذهب، حساس و دقيق است و به قول معروف راه رفتن بر لبهی تیغ. شاید آنچه میخواهم بگویم یک خواهش یا خواسته باشد. من خودم اهل افغانستان هستم، اما معترفم که ایران به عنوان یک کشور شیعی به موضوعات دینی خيلي بيشتر از ديگر كشورهاي اسلامي بها میدهد و بخش ادبیات و شعر آیینی آن نیز از سوی برخی نهادها از امتیازاتی برخوردار است. برگزاری جشنوارههايي در این زمینه، يكی از نمودهاي هزینهگذاری در اين موضوعات است؛ هرچند در سالهای اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی موجود، این توجه کمرنگ شده. اما چقدر خوب است که دوستان برگزارکننده در كنار هزینهها و حمایتهای مالیای که در این زمینهها انجام ميدهند، دقت و وسواس به خرج بدهند تا به تقویت خللهایی که خدمتتان عرض کردم بینجامد. نگذارند در این جشنوارهها صرفا مسائلی که باعث تشدید آسیبها میشود، به تکرار برسد. خیلی خوب است اگر در کنار این جشنوارهها یکسری کارگاه با حضور كارشناسان ديني و ادبي شکل بگیرد که شاعران جوان با ابعاد تاریخی و شخصیتي ائمهی اطهار(ع) به صورت عالمانه آشنا شوند. دیگر اینکه بیشتر جشنوارهها در موضوعاتشان به دو سه امام بسنده کردهاند. درحالیکه ما چهارده معصوم داریم و بحث خدا و حقانیت و مسائل توحیدی هم هست. چرا در این زمینهها فکری نمیکنيم؟ مذهب ما که تنها محدود به دو، سه امام نیست. خوب است که این گستردگی شکل بگیرد. وقتی یک جشنواره انقدر میتواند تاثیرگذار باشد که تعداد کثیری را با خود همراه کند تا به سرودن بپردازند، خوب است سعی کنیم این فرصت را به معنای وسیع و حقیقیاش مهیا کنیم.
در پایان خوشحال میشوم یکی از اشعار رضویتان را بشنوم.
بیست سال است به دامان شما چنگزده
در دوراهیّ جهان دخترک جنگزده
بیست سال است به دنبال خودم میگردم
آی همسایه! کمک کن، نفسم زنگ زده
نذرتان باد دو چشمی که «هزاره» است،
که شب قسمتش را به سیاهیّ خودش رنگ زده
اسمتان حک شده با خون سرانگشت من است
روی هر تار که با حوصله آهنگ زده
بر ترکهای دو چشمم گل و گنجشک بکش
لطف یک دوست به این پنجرهها سنگ زده
دست تاریک مرا پس نزن ای ماه غریب!
روشنی بخش به این خانه خرچنگ زده...