۰
تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۶:۲۰

دلنوشته‌ شاهرخ بیانی در وصف مشهد و زیارت امام رضا(ع)

دلنوشته‌ شاهرخ بیانی در وصف مشهد و زیارت امام رضا(ع)
حال عجیبی دارم، قابل توصیف نیست. نمی دانم چه بگویم، چه بنویسم...
من و مشهد؟ من و آقا... نام شان هم که می آید تنم می لرزد. نام شان که می آید قلبم به تپش در می آید. ارادت خاصی به امام رضا دارم. فکر کن هر حاجتی داشته باشی از آقا گرفته باشی. یک وقت هایی که دلت پر است صدایش زده باشی و بعد خیلی زود دلت آرام شده باشد. حرف از امام رضااست، الکی که نیست. همین نام و همین ذکرش آدم را آرام می کند، چه برسد به این که زائرش شوی و مثل یک کبوتر دور حرمش بچرخی.
خوشحالم که ارادت ویژه ای به آقا دارم، خوشحالم از این که هیچ وقت نا امیدم نکرده، هیچ وقت حاجتی نبوده که از او نگیرم و چه دلنشین بود اولین حاجتی که از خودش گرفتم.
یادم نمی رود تازه ازدواج کرده بودم که با همسرم به پابوسی آقا رفتیم. شور خاصی داشتم و حاجت. دوست داشتم پدر شوم و فرزند اولم هم دختر باشد به همین دلیل از آقا خواستم که فرزند دختر به من عنایت کند. حاجتم را هم گرفتم و اولین فرزندم دختر شد. به خاطر همین یاد گرفتم باز هم از آقا حاجت بخواهم و چه دلنشین است وقتی امام رضا نا امیدت نمی کند. هیچ وقت از آقا ناامید نشدم و این حس شیرین را همیشه دارم.
مشهد برای من همیشه آرامش است، انگار قطعه ای از بهشت است و این حس دلنشین را هر وقت که به حرم رفتم گرفتم. به همین بهانه دوست دارم هر فرصتی که شد به زیارت بروم. گاهی با تیم های پیشکسوتان راهی زیارت شده ام و گاهی هم فک و فامیل عیالم که در مشهد هستند ما را دعوت کرده اند، مراسمی بوده، جشنی، چیزی ... ما خیلی زود خودمان را به همین بهانه ها به مشهد رسانده ایم تا به زیارت آقا برویم. به حرم، به گنبد طلایی که حس عجیبی به آدم می بخشد. دارم به این فکر می کنم که از هر قطعه ای از حرم کجا را بیشتر دوست دارم؟ درست است که جای جای این حرم آرام بخش است اما برای من ضریح چیز دیگری است. هر وقت به مشهد می رویم، سرم را به ضریح می گذارم و دیگر نمی توانم رها کنم. یک حس عجیب آرامشی دارم، آن وقت من هستم و ضریح و درد و دلم با آقا، من هستم و حرف هایی که با امام رضا دارم و چه قشنگ است که می بینم همه حرف هایم را آقا خیلی خوب گوش می دهد. این را وقتی می فهمم که خیلی زود از امام رضا حاجت می گیرم.
یک نگاه به دور و اطرافم که می اندازم هر کسی با حاجتی، با نیتی با عشقی اینجا حضور دارد و همین حس زیبا است که همه را به اینجا کشانده تا خیلی صاف و خالصانه با آقا درد و دل کنند.
وقتی دارم از حرم بر می گردم دلم می گیرد، دلم نمی آید پاهایم را از حرم بیرون بگذارم. زیر لب می گویم آقا سلامتی بده. یا امام رضا کمک کن خودم و خانواده ام همیشه در سلامت باشیم. نگاه می کنم به آدم هایی که زیر لب دعا می کنند و من هم می گویم یا امام رضا حاجت دل آن ها را هم بده.
مشهد، امام رضا، حرم... آرامش، حاجت... خدایا شکرت
https://www.razavi.news/vdcjttev.uqeytzsffu.html
razavi.news/vdcjttev.uqeytzsffu.html
کد مطلب ۱۰۳۳۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما